در دام سیاست

سید حسین مرعشی
سید حسین مرعشی

سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در بدو تاسیس هم به لحاظ اداری و هم به لحاظ سیاسی دارای ظرفیت‌های محدودی بود. با این حال ادغام دو مجموعه و تبدیل آن به یک معاونت در ریاست‌جمهوری، به این دلیل رخ داد که خواست نظام، فعالیت سازمان‌مند در زمینه میراث و گردشگری بود.

کل دوره مدیریت نگارنده در این سازمان، 14ماه بود که به امور اولیه جذب نیروی انسانی، برنامه‌ریزی و تعیین سیاست‌ها گذشت. هنگامی که دولت آقای احمدی‌نژاد روی کار آمد، در همان دوره “انتقال” به دوستان و حلقه نزدیکان احمدی‌نژاد توصیه کردم و برای آنها توضیح دادم که همه سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها به دلیل سوابق و قدمت، “جاافتاده” و “مستقر” هستند و خودشان به صورت نهاد عمل می‌کنند، یعنی حتی اگر فرد بی‌تجربه یا کم‌تجربه‌ای نیز در راس آنها گذاشته شود اتفاقی رخ نخواهد داد. در آن مقطع (سال 84) به مسوولان دولت جدید تاکید کردم سازمان میراث، جوان است و هنوز اهداف، برنامه‌ها و سیاست‌ها در آن نهادینه نشده است و نیروهای سازمان - چه قدیمی‌ها و چه جدیدها- در آغاز راه هستند. به‌همین دلیل از آنها خواهش کردم فرد باتجربه‌ای را در راس این سازمان بگذارند. من حتی سه نفر از کسانی را که به عنوان گزینه وزارت برای وزارتخانه‌های مسکن و نیرو مطرح بودند، برای این کار پیشنهاد دادم.

روزی که اسفندیار رحیم‌مشایی برای ریاست سازمان معرفی و احمدی‌نژاد برای “تودیع و معارفه” به سازمان آمد، برای من بارقه امیدی ایجاد شد که وقتی رییس‌جمهور از میان همه سازمان‌ها، شخصا برای معارفه رییس سازمان میراث فرهنگی حضور می‌یابد، نشانه‌ای از توجه ویژه و پررنگ به این سازمان است و حتی در نطق خداحافظی خود از این سازمان نیز به این موضوع اشاره و ابراز امیدواری کردم دولت به این بخش توجه جدی داشته باشد. با این حال هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم که این انتصاب یک انتصاب شکلی برای حضور مشایی در دولت است و او باوجود پذیرش ریاست، نقشی را به عنوان رییس سازمان ایفا نخواهد کرد. نشانه آن هم این بود که پس از تصدی این سمت، فورا آقای بقایی، منشی خود در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری را به سازمان آورد و ابتدا به سمت رییس‌دفتر و سپس جانشین خود منصوب کرد. با این کار در حقیقت، تکفل کل امور سازمان به بقایی سپرده شد.

به هر حال پست‌های زیادی در دولت وجود داشت که می‌شد مشایی را در آنها گمارد اما حیف که سازمان نوپایی که با تایید و تاکید رهبری و همت آقای خاتمی تشکیل شد، با آن همه امید برای توسعه گردشگری و گسترش نقش و جایگاه میراث در فرهنگ و اقتصاد ایران، به یک ابزار سیاسی بدل شد؛ در حالی که می‌توانستند از یک نیروی کاربلد و باسابقه استفاده کنند تا سازمان آسیب‌های فعلی را نبیند.

بر همین اساس در دولت نهم اتفاق مثبتی در سازمان رخ نداد اما اتفاقات بد در این سازمان کم نبود. یکی از اقداماتی که در همان بدو ورود مشایی به سازمان انجام شد این بود که خرید ساختمان مجهزی را که ما برای ساختمان مرکزی سازمان و برای شکل‌گیری یک فرهنگ سازمانی در این نهاد نوپا در دستور کار داشتیم، لغو کردند. این ساختمان از بانک تجارت به صورت اقساط خریداری شده بود اما پس از آن به بانک توسعه صادرات واگذار شد. در حالی که سوال این است که بین سازمان میراث و آن بانک چه تفاوتی بود که به اسم صرفه‌جویی، ساختمان را از سازمان میراث فرهنگی گرفتند؟ تنها نتیجه این کار محروم ساختن سازمان از داشتن ساختمان مرکزی بود. این تنها اقدام مشایی در این دوره بود. پس از آن، همه امور به بقایی سپرده شد و کارشناسان و کارمندان مظلوم این سازمان تخصصی، با فردی مواجه شدند که از منشی‌گری به معاونت رییس‌جمهوری ارتقا پیدا کرد.

اقدام تاسف‌بار بقایی در دوره مقام ریاست سازمان، تکه‌تکه کردن سازمان به اسم انتقال دولت از تهران بود که سیاستی کاملا ناکام ارزیابی شد. او معاونت “میراث فرهنگی” را به شیراز و “صنایع دستی” را به اصفهان فرستاد و تصمیم بر این بود که معاونت گردشگری نیز به مشهد منتقل شود. این انتقال‌ها هزینه‌های میلیاردی برای بیت‌المال ایجاد کرد و آسیب‌های بسیاری به این سازمان و کارکنانش زد. دست آخر این تصمیم شتابزده و غیرکارشناسی، بی‌سروصدا لغو شد اما هیچ‌کس از هزینه‌هایی که ایجاد کرد سراغی نگرفت و کسی مواخذه نشد.

اتخاذ تصمیماتی ازاین‌دست، البته نتایج مخربی به همراه داشت. برای مثال از مجموع آنچه در برنامه چهارم توسعه برای سازمان تعیین شده بود در این مدت کمتر از سه‌درصد محقق شد، تا جایی که امروز سازمان به نقطه‌ای رسیده که به دلیل سیاسی‌کاری مدیرانش، کارکنان و خانواده‌های‌شان را از استان‌های مختلف کشور به شکل نادرستی به تهران احضار می‌کنند تا در یک میتینگ تبلیغاتی به اسم تقدیر از فعالان سفرهای نوروزی شرکت کنند. باید از این مسوولان پرسید این حرکت چه اسمی دارد و آیا کرامت انسانی که مسوولان دولت از آن دم می‌زنند چیزی شبیه این است؟ البته سوال‌هایی که این مسوولان باید به آن پاسخ دهند بسیار است، از جمله درباره متلاشی کردن یک سازمان تخصصی کشور برای اهداف کوچک، پاسخ آنها شنیدنی خواهد بود.

منبع: روزنامه شرق