دیدار - دیداری با پینا بوش و پویندگان رقص نمایشی در ایران

نویسنده
مینا خانی

دیداری با پینا بوش و ادامه دهندگان راهش…

رقصیدن یک زندگی…

 

رقص نمایشی در واقع مشتقی است از بالت، رقص مدرن و نمایش. از اوائل قرن نوزدهم میلادی رقص های بالت که معمولا تحت تاثیر اپرا بودند به شدت متحول شدند.” دلسارته “مربی تعلیم و تربیت و مربی تربیت بدنی و فنّ بیان، در واقع کسی بود که اولین جرقه های پدیداری فرم های جدید تحرکی را پایه گذاری کرد. از تحول این فرم های جدید حرکتی در هنر رقص؛ رقص های مفهومی به دنیا آمدند. این فرم های حرکتی جدید به شدت با فرم های بالت های معروفی مثل” قوی سیاه” و “گیزل” در تضاد بودند. در این نوعِ رقص فشارهای بیهوده به بدن اساسا نفی شده و تکنیک اساسا تنها وسیله ای برای رساندن مفهوم است. حتی وابستگی رقص به یک موزیک خاص در رقص های مفهومی به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. این تغییراتِ اصلاحی رفته رفته فرمی جدید را در رقص نمایشی پدید آوردند که با رقص های بالتِ آن زمان به شدت تفاوت داشت. در سال 1900 میلادی “ایسادورا دانکان” تعریفی جدید از رقص ارائه داد؛ رقصِ آزاد. منظور از رقصِ آزاد در این تعریف جدید؛ رهایی هنر رقص از تمام قواعد دست پا گیر اخلاقی و حتی هنری” غالبا به معنای تکنیکی اش” است. اولین بار لغت «رقص نمایشی» پس از تحولات اساسی در رقص قبل از جنگ جهانی دوم استفاده شد. ماری ویگمن؛ گرت پاولا و جین ویدمت سه رقصنده ی معروف آلمانی بودند که در طراحی رقص های خود به شدت تحت تاثیر تغییراتِ حاصل شده در هنرِ رقصِ آن دوره قرار گرفتند.

در همین دوره در آمریکا تحولات رقص بالت به سمت رقص مدرن در حالِ شکل گیری بود.

پینا باوش رقصنده و طراحِ رقصِ معروفِ آلمانی و از پیشتازانِ آمیزش هنر رقص و تئاتر در جهتِ اولین گام های پیدایش و تحول هنر رقص نمایشی است. او اولین کسی بود که رقص را با آواز، پانتومیم و بازیگری به شکلی آمیخت که مرزهای بین این ها را مخدوش کرده و از تلفیقِ آنها به نقطه ی جدیدی در رقص نمایشی رسید.

 بسیاری بر این عقیده اند که پینا پایه گذار رقص نمایشی مدرن محسوب می شود. او همچنین اولین رقصنده و طراحِ رقصی بود که بر فلسفه ی محدودیت سنی برای یادگیری و اجرای رقص به طور جدی خط بطلان کشید.پینا تحصیلاتِ خود در زمینه رقص را در اسن زیر نظر« کورت جوس» گذراند. او تحصیلاتش را در زمینه طراحی رقص؛ رقص درمانی و طراحی صحنه انجام داد. بعد ازآن او تا سالِ 1995 در آمریکا تحصیلاتِ خود در این زمینه را در شهر نیویورک زیر نظر «ژوزه لیمون و آنتونی تودور» انجام داد. استاد سابقِ او اما اورا دوباره به آلمان دعوت کرد و پینا هم دوباره به آلمان بازگشت و مدتها به عنوان “سولو دنسر و آرتیست” زیر نظر« جوس» فعالیت کرد.

او اولین بار با تئاتری به نامِ “هفت گناهِ مرگبار” خود را در زمینه ی رقص مدرن به یک ملکه تبدیل کرد. او حرکات و فرم های جدیدی را ساخت و معرفی کرد. از زمانی پای پینا به تئاتر برلین رسید می توان گفت که رقص نمایشی جای خودش را در این تئاتر باز کرد.

معنای کار پینا باوش در حقیقت جستجوی بعد مفهومی و انسانی هنر رقص و تلفیقِ آن با نمایش بود. فرم های تکراری و خسته کننده و بی جا و بی معنا و تکنینک های خام فقط برای به رخ کشیدن توانایی بدنی کاریست که در “ رقص نمایشی” پایه گذاری شده توسط پینا محلی از اعراب ندارد. در رقص نمایشی می توان روی صحنه ایستاد، راه رفت، خندید، گریست و حتی آواز خواند. در لحظه ای که رقصنده همه ی این را در وابستگی و پیوند با یک موضوع خاص انجام می دهد حتی پلک زدنِ او جزئی از رقص اوست. او خود در این رابطه می گوید؛” همیشه موضوع برای من این بوده که انسانیت و رقص را با هم پیوند بدهم” او تمام تلاش خود را در مدت زندگی هنری خودش برای مفهومی کردن رقص و پیوند دادن مفهوم و تکنینک به همدیگر انجام داد و روز در این مورد گفت “ رقص های من از اول به آخر طراحی نمی شوند؛ بلکه از درون به بیرون طراحی می شوند” منظور او از این گفته این است که برای او خیلی بیشتر از پیدا کردن یک خط کلی و ساختار محکم برای یک رقص؛ پیدا کردن یک احساس واقعی در رابطه با انجام دادن آن رقص بوده است.

پینا رقصنده های بسیاری را معرفی کرد و با آنها کار کرد که می توان از آنها به “برند اوه مارسزان، هلنا پیکون، روت آمارانته” اشاره کرد. اما غیر از این کار و اکت و سعی و تلاش پینا باوش برای به ثمر رسانده هنر رقص نمایشی در تئاتر و رقص مدرن دنیا تاثیر خودش را گذاشت. “افشین غفاریان” رقصنده ی جوان ایرانی مقیم پاریس که رقص را به طور مخفیانه در ایران یاد گرفته است و مدت زیادی از زندگی او در فرانسه نمی گذرد؛ پینا باوش را یکی از بزرگترین معلم های خود می داند.

آزادی و رهایی بدن، آزادی در رقص، رها کردن بدن، تعلیم دادن به رها شد گی در حین انجام رقص، نداشتن دغدغه ی پوشش، آشتی دادن رقصنده با درونِ خود، عقیده ی خود و احساس خود، اینها همه درس های پینا باوش هستند در زمینه رقص نمایشی.

متاسفانه رقص و رقص نمایشی به خصوص در جامعه هنری ما به شدت مهجور و مظلوم بوده و مانده است. طوریکه من به غیر از “افشین غفاریان” و “شاهرخ مشکین قلم” به سختی می توانم نامی از یک رقصنده ی ایرانی بیاورم و شاید حتی بتوان گفت؛ در زمینه رقص نمایشی مدرن” انچه که بخش عظیمی از پیرفتش را مدیون پینا باوش است” این فقط افشین غفاریان است که تا به حال در بین ایرانیان به موفقیتی در این زمینه رسیده است. افشن غفاریان تحصیلاتِ خود را در زمینه تئاتر در ایران به پایان رسانید. با آشنا شدن با کارهای پینا باوش؛ مارتا گراهام وساشا والتز از طراحان معروف رقص مدرن در ایران شروع به یادگیری مخفیانه رقص کرد. او از زمان ورودش به فرانسه که شاید حدودا 3 سال از آن بگذرد بارها به روی صحنه رفته است و برای آخرین کارش تا به امروز “فریاد ایرانی” را در مرکز ملی رقص پانتن فرانسه به روی صحنه برده است.

به نظر من افشین شاید بدون اغراق بهترین شاگرد ایرانی پینا باوش باشد که تا به امروز شناخته شده. او که تا مدتها رقص پینا را تنها در ویدئوهای یوتوب و اینترنتی می توانست مشاهده کند. تا حدود زیادی به آنچه پینا برای آن در رقص نمایشی تلاش کرد رسیده است. در یکی از آخرین ویدئو هایی که از افشین با نام” جایی که سانسور می رقصد” بیرون آمده است، افشین دقایق اولیه تنها حرف می زند؛ بعد قل می خورد، با خود کلنجار می رود،می نشیند، می پرد؛ می ایستد، می دود، می دود و حرف می زند، به زبانِ غریبه “فرانسه” حرف می زند. این یعنی هنر رقص مدرن چیزی که خوشبختانه افشین غفاریان در مسیرش قدم برداشته است.