عزل ولی فقیه اصلاح طلب

علی افشاری
علی افشاری

فروردین ۹۲ مصادف با بیست چهارمین سالروز برکناری غیر قانونی آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری است. این اتفاق مهم عرصه را برای رهبری خامنه‌ای مساعد ساخت. در آن هنگام هیچکس و از جمله خود سید علی خامنه‌ای فکر نمی‌کرد قرار است او جایگزین آیت الله منتظری شود. در آن روزگار در بین مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی، خامنه‌ای از نزدیک‌ترین اشخاص به فردی بود که روزگاری در جمهوری اسلامی «امید امام و امت» نامیده می‌شد. علی رغم اینکه مطالب و مباحث زیادی در خصوص چگونگی این اتفاق نوشته شده و کلیت ماجرا روشن است اما هنوز حقیقت ماجرا به صورت کامل و همراه با جزئیات معلوم نیست. به عنوان مثال روشن نیست نقش سید احمد خمینی دقیقا تا چه میزان بوده است؟ آیا نامه‌های نوشته شده ۶ فروردین و ۸ فرودین و یا پیام به مهاجران جنگ تحمیلی نوشته خود آیت الله خمینی است؟ آیا وی املا کرده و سید احمد انشاء کرده است؟ یا اساسا آیت الله خمینی در جریان این نامه نگاری‌ها نبوده است؟

تحقیقات و اطلاعات تازه افقی به روی کشف تمامیت حقیقت ماجرا باز می‌کند.

معمولا دو تصور پیرامون چرایی حذف آیت الله منتظری از بلوک قدرت وجود دارد. نخست ماجرای مهدی هاشمی و سپس مخالفت با اعدام‌های گسترده مخالفین سیاسی در سال ۱۳۶۷. اما بررسی عمیق و همه جانبه روشن می‌سازد که این دو عامل در اصل روایت‌های مشهور غلط هستند. این دو رویداد موقعیت آیت الله منتظری در داخل بلوک قدرت را ضعیف کرد و رابطه وی و آیت الله خمینی که تا سال ۱۳۶۵ مستحکم و در بین صاحب منصبان ارشد نظام نزدیک‌ترین بود، را به سمت تیرگی فزاینده برد. اما رشته مودت و نزدیکی بین آن‌ها پاره نشد. در ماجرای پرونده مهدی هاشمی و اعترافات وی مدارس و مجموعه‌های تحت نظر آیت الله منتظری جمع گشت و همچنین سعی شد از وی در بین نیرو‌های هوادار حکومت مشروعیت زدایی شود. منتها هدف آیت الله منتظری نبود. بلکه دور کردن نیرو‌های نزدیک وی حداقل در آغاز ماجرا مد نظر بود.

آیت الله منتظری پس از تثبیت جریان خط امام در سال ۱۳۶۰ به مرور از دو جناح حاکمیت فاصله گرفت. ابتدا تضاد وی با جناح راست حزب جمهوری اسلامی زیاد شد. کم کم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که انتظار داشت حوزه‌های علمیه و بخش‌های قضائی حکومت را در دست بگیرد، آیت الله منتظری را مانع خودش دید. اما پس از تجزیه جریان خط سوم به مرور از سال ۱۳۶۴ به بعد رابطه جناح چپ نیز با آیت الله منتظری به هم خورد. از این مقطع به بعد که آهنگ انتقادات آیت الله منتظری از عملکرد قوای سه گانه شتاب یافت. جناح راست نیز که با بخش مسلط قدرت و بخصوص دولت مهندس موسوی مشکل داشت، انتقاداتش را فرو خورد و سعی کردند به شکل تاکتیکی به آیت الله منتظری نزدیک شود. البته موتلفه و بخصوص تیم بادامچبان –لاجوردی- پرورش بشدت با آیت الله منتظری مشکل داشتند.

آیت الله منتظری فرد جناحی نبود و رابطه‌اش را با افراد مختلف و از جناح‌های گوناگون تنظیم کرده بود. اما در عین حال مستقل عمل می‌کرد. همچنین تشکیلات خاص خودش را داشت و به بهیچوجه خود را در اختیار هیچ فرد و گروهی قرار نداده بود وبا صراحت، شجاعت و صداقت حرف‌هایش را می‌زد. این مساله باعث نگرانی دو جناح بود که در صورت رسیدن به رهبری وی قادر است نیروی خاص خودش را داشته باشد و آن‌ها نتوانند حول وی انحصار سیاسی ایجاد نمایند. در این میان کانون حساسیت طرفین برادران هاشمی بودند. مهدی هاشمی بیشتر مورد حمله بود. به باور آن‌ها این دو برادر توان تشکیلاتی بالا داشتند و می‌توانستند مستقل از دو جناح، نیرو‌های سیاسی حول آیت الله منتظری جمع نمایند. همچنین مدارس آیت الله منتظری در قم طلاب زیادی داشت و این مسئله نفوذ آیت الله منتظری در حوزه علمیه را عمقی استراتژیک بخشیده بود. بنابراین در آن مقطع کوشش شد تا پیرامون آیت الله منتظری خلوت گردد و توانایی وی در تشخیص مستقل مسائل و اداره دفتر و جریان مجزا زیر سئوال برود. تا او در ‌‌نهایت مجبور شود وابسته به جناح‌های سیاسی و کارگزاران ارشد موجود گشته و کادر مستقل و متمایزی نداشته باشد. سید احمد خمینی در سال ۱۳۵۹ طی نامه‌ای ناخشنودی خود از تشکیل بیت و دفتر توسط آیت الله منتظری را بیان داشته بود و به صراحت گفته بود: «… مساله دیگر دفتر آیت الله منتظری است که دیگر این تماشائی است، آخر شما‏ ‏دفتر می‎خواهید چه کنید، اگر مطلبی دارید خود بفرمائید و اگر مطلبی است که‏ ‏باید غیر بگوید خود آن شخص از قول شما بگوید، همه می‎گویند این دفتر یک تقلید‏ ‏باطل از دفتر امام است.» (۱)

البته لازم به ذکر است نخستین برخورد از سوی جریان‌های حکومتی با آیت الله منتظری بعد از درگیری جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (باقر ذوالقدر، حسین فدائی، نجات) با مهدی هاشمی روی داد. محسن رضایی نیز در آن زمان جانب آن‌ها را گرفت. بر این اساس مهدی هاشمی وی را به نفاق متهم ساخت که راهنمای چپ می‌زند ولی راست می‌پیچد. در سال ۱۳۶۱ بیت آیت الله منتظری از سوی اطلاعات سپاه شنود گذاری شد و این رویه بعد‌ها توسط وزارت اطلاعات ادامه یافت. حتی برخی از کار کنان دفتر وی چون غلامعلی دری نجف آبادی برای سال‌ها منبع و مخبر اداره اطلاعات قم بود.

بنابراین اگرچه تنش با آیت الله منتظری بالا گرفت و میزان تاثیر گزاری او در حاکمیت کاهش یافت اما کماکان وزنه‌ای موثر بود. مراجعات آیت الله خمینی در مسائل فقهی به وی ادامه داشت. همچنین عفو زندانیان بعد از وقفه‌ای کوتاه در اختیار او قرار گرفت. دیدار‌های مسئولیت عالی رتبه مملکتی و نظامی با وی به صورت منظم صورت می‌پذیرفت. در خاطرات هاشمی رفسنجانی آمده است که بعد از پذیرش صلح با عراق که به زعم آیت الله خمینی نوشیدن جام زهر بود، وی به آیت الله منتظری پیشنهاد می‌کند برای تقویت موضع رهبری، پیشنهاد راهپیمایی بیعت با امام را مطرح سازد و آیت الله منتظری نیز این اقدام را انجام می‌دهد و در ‌‌نهایت با ابتکار آیت الله منتظری مانور حمایت از آیت الله خمینی صورت می‌پذیرد تا این پیام به جامعه منتقل شود که موقعیت او تضعیف نشده است.

 اعتراض آیت الله منتظری به اعدام‌های فراگیر زندانیان وابسته به سازمان مجاهدین خلق و چپ کمونیستی روابط را متشنج ساخت. اما آن جریان به احتمال زیاد مخالفین دیگری نیز در درون حکومت داشت که در ‌‌نهایت در نیمه راه متوقف شد. بعد از پایان اعدام‌ها، آیت الله خمینی مسئولیت عفو زندانیان باقی مانده را به آیت الله منتظری سپرد و اکثریت آن‌ها در ۲۲ بهمن ۱۳۶۷ از زندان‌ها آزاد شدند. در پاییز ۱۳۶۷ هر دو با هم ملاقات کردند. حتی آیت الله خمینی با هادی هاشمی نیز در سال ۱۳۶۷ دیدار کرد و به وی توصیه نمود که مواظب آیت الله منتظری باشد. بنابراین هیچ سند معتبری وجود ندارد که آیت الله خمینی در آن مقطع در فکر برکناری و یا جایگزینی آیت الله منتظری بوده است.

آیت الله منتظری در مهر ماه ۱۳۶۵ قبل ار دستگیری سید مهدی هاشمی به صراحت طی نامه‌ای از آیت الله خمینی خواست اگر او ساده اندیش پنداشته می‌شود، او را از سمتش برکنار کنند. اما آیت الله خمینی چنین نکرد و حتی در دیداری که با آیت الله منتظری پس از پخش اعترافات مهدی هاشمی از تلویزیون داشت او را برج بلند اسلام نامید.

در ۵ بهمن ۱۳۵۷ بخشنامه عفو و تخفیف مجازات محکومین دادگاه‌های انقلاب و عمومی با تایید آیت الله منتظری به قوه قضائیه ابلاغ شد. (۲)

بررسی دقیق سیر حوادث آشکار می‌سازد که ماجرا از سخنرانی‌ها و اعلام موضع آیت الله منتظری به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ شروع می‌شود. یعنی تقریبا دو ماه پیش از ماجرای برکناری آیت الله منتظری و ۴ ماه قبل از فوت آیت الله خمینی این اتفاق رخ می‌دهد که در حکم تیر خلاص زدن به رابطه بحرانی دو همراه قدیمی بود.

همانگونه که توضیح داده شد رابطه آن‌ها مشکل دار بود ولی دارای فراز و نشیب بود و هنوز رشته مودت گسسته نشده بود. چه بسا اگر مواضع انتقادی آیت الله منتظری در ۲۲ بهمن ۱۳۶۷ مطرح نشده بود، نامه‌های موسوم به ۶/۱ و ۸/۱ نیز منتشر نمی‌گشتند و آیت الهآ منتظری دومین رهبر تاریخ جمهوری اسلامی می‌شد.

البته جریان‌هایی از دیر باز مخالف رهبری آیت الله منتظری بودند. بخش خشونت طلب جناح راست با محوریت لاجوردی، اطلاعات سپاه با محوریت ذوالقدر، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، وزارت اطلاعات و جناح چپ (خط امام) نیز در سال آخر عمر آیت الله خمینی به این حرکت پیوستند.

بررسی عملکرد آیت الله خمینی و سیر برخورد‌های وی نشان می‌دهد او به یک باره به موضعگیری‌های حذفی روی نیاورده است. بلکه جریان‌هایی به شکل مستمر و منظم روی وی کار کرده‌اند تا در ‌‌نهایت او پس از یک تاخیر زمانی برخورد علنی و نهایی را انجام داده است. این موضوع کاملا در مورد بنی صدر و خانه نشین کردن آیت الله شریعتمداری صدق می‌کند.

اما نکات مهم سخنان آیت الله منتظری در سخنرانی ۲۲ بهمن چه بود؟ ابتدا ایشان مصاحبه‌ای با ستاد بزرگداشت مراسم دهمین سالگرد دهه فجر داشتند. مصاحبه کننده محمد جواد مظفر بود و در دی ماه ۱۳۶۷ این مصاحبه انجام شد. برخی از پاسخ‌های آیت الله منتظری با دیدگاه‌های مرسوم و نظرات رسمی حکومت تفاوت آشکار داشت. ایشان در این مصاحبه نکات زیر را مطرح کردند:

-                عدم موفقیت انقلاب به دلیل شعار دادن فراموش کردن ارزش‌های اولیه، کنار زدن نیرو‌های عاقل و فعال مردم، بها ندادن به مردم

-                ضرورت استفاده از اجتهاد پویا برای تطبیق احکام شرعی با پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی

-                ترجیح حفظ ارزش‌های اخلاقی و انسانی بر نفس حکومت، ارزش‌ها و اهداف اصولی انقلاب، ‏ ‏ملاک و اصل باید باشد نه حکومت کردن به هر قیمت

-                غیر قانونی بودن شورای مصلحت و لزوم اجرای قانون اساسی

-                ضرورت تحول در ساختار حوزه‌های علمیه و شناخت طلاب از علوم جدید

-                دفاع از اقتصاد آزاد و کنار گذاشتن تصدی‌گری توسط دولت در حوزه اقتصاد و ایفای نقش نظارتی

-                دفاع از نهضت‌های آزادی بخش و مبارزه با آمریکا در جهان

-                دادن آزادی به خبرگان برای اظهار نظر تا بحث‌های کار‌شناسی در اختیار ولی فقیه قرار بگیرد و وی درک درستی از موضوعات مختلف داشته باشد

-                ضربه زدن افراط و تفریطها‏ ‏و خود محوری‌ها و انحصار طلبی‌ها و خط بازی‌ها و گروه گرائی‌ها و حق کشی‌ها و بی‏ ‏عدالتی‌ها و بی اعتنائی به مردم و ارزشهای اصیل به انقلاب

-                نگرانی از فاصله گرفتن جوانان از انقلاب

-                ضرورت ایجاد تحول در مدیریت انقلاب (۳)

در این مصاحبه کاملا موضع انتقادی آیت الله منتظری و ضرورت تحول و تغییر در سیاست های کلان نظام پیدا است. او در دیدار با مسئولین ستاد جذب کمک های مردمی به جبهه ها موضع انتقادی نسبت به جشن های ده سالگی جمهوری اسلامی گرفت. فرازی از سخنان ایشان بشرح زیر است:

” اگر جشن برای یادآوری اهداف و آرمان های اصیل انقلاب باشد و یک سری برنامه های آموزنده و سازنده تدارک شود به نحوی که همه ملت با ایمان و شوق برای ساختن و عمران کشور بسیج شوند و صدا و سیما و روزنامه ها در اختیار اینگونه برنامه ها باشد و افراد بتوانند هر نظر و فکر سازنده و یا آموزشی و انتقادی دارند منعکس کنند تا مردم رشد فکری پیدا کنند و به یاد اهداف انقلاب شعار های آن و خون شهدا و چاره جویی برای رفع کمبود ها و تهیه برای مقابله با دشمنان اسلام بیفتند جشن ها خوب است ولی اگر صرف چراغانی نمودن با این همه کبود برق و خاموشی زیاد و گلباران نمودن و آذین بستن خیابان ها و مجسمه سازی و… و کلا یکسری کار های تشریفاتی بدون محتوی باشد اینگونه جشن گرفتن با آن همه کمبود در کشور و خرابی زیاد که هنوز در شهر های مرزی است بعلاوه چند میلیون آواره جنگی، کمبود دارو در بیمارستان ها و داروخانه ها و کلا کالاهای مورد نیاز کار خلافی است. بخصوص اگر دست اندرکاران این جشن ها فرمانداری ها و شهرداری ها باشند. در این صورت دنیا شاید به ما بخندد و محکوم کند. (4)

این سخنان مورد انتقاد بخش هایی از حاکمیت و از جمله دفتر آیت الله خمینی قرار گرفت. اما در عین حال این سخنان آیت الله منتظری در تیتر اول روزنامه های وقت و حتی روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد. در این ایام جمعی از طلاب رزمنده نیز با ایشان ملاقات کردند. اما آیت الله منتظری دیدگاه انتقادی اصلی اش را در سخنرانی روز 22 بهمن اظهار داشت. وی در دیداری که با بخش هایی از مردم داشت چنین گفت : “

انقلاب اسلامی ایران تحولی عظیم بود که همه دنیا را تکان داد و موجی در جهان ایجاد کرد که طنین انقلاب را به دور ترین نقاط جهان رساند…. این مسئله که هر کس باید اعمال خود را محاسبه و اشتباهات خویش را جبران کند در بین مردم و مسئولان باید وجود داشته باشد و با بررسی اعمال گذشته و شناخت نارسائی ها و اشتباهات در پی برطرف کردن نواقص و رفع اشتباهات برآیند و از خطا های سیاسی نیز باید توبه کنیم. اکنون که درآستانه دومین دهه انقلاب اسلامی قرار داریم شایسته است عملکرد ده سال گذشته خود را مورد بررسی قرار دهیم و حساب کنیم چه کرده ایم و چه می خواهیم بکنیم نه اینکه با برنامه های سرگرم کننده تعریف از خود و ثناگویی و مدح یکدیگر را گول بزنیم…. ما باید روحیات و شعار های اول انقلاب را زنده کنیم و بدنبال احیای اتحاد و هماهنگی و ایثار و استقامت روز های پیروزی انقلاب باشیم. من نگفتم برای در دهه انقلاب جشن نگیریم بلکه مقصود از پرهیز از جشن بی محتوی و دوری از مظاهر گمراه کننده بود. بزرگداشت سالگرد پیروزی انقلاب و برپایی  جشنی که همراه با بررسی گذشته و برنامه ریزی برای آینده باشد بسیار شایسته است.. در دهمین سالگرد انقلاب جشنی عاقلانه است که بیندیشیم که چه کرده ایم و تا چه اندازه به شعار های دوران انقلاب جامعه عمل پوشانده ایم و اهداف انقلاب را تا چه حد تحقق بخشیده ایم. باید از اشتباهات گذشته درس بگیریم زیرا در گذشته شعار هایی دادیم که بعضا اشتباه بود. بسیاری از شعار ها داده شد که عمل به آنها ممکن نبود و سبب شد وضع به صورتی در بیاید که خارجی ها از آمدن به ایران وحشت داشته باشند…. باید به جای افتخار به گذشته و شعار دادن در مورد آن به فکر جبران خطاهای گذشته باشیم.. ما در خیلی جاها لجبازی کردیم و به راهنمایی و وساطت افراد عاقل در گذشته توجه نمی کردیم. اکنون زمان آن است که لجاجت ها را رها کنیم. رسانه های گروهی و رادیو تلویزیون نباید خطی خاص داشته باشند و به صورت انحصاری در بیایند و در دست چند نفر باشند. زیرا اگر اینگونه باشد کار بجایی می رسد حرف من طلبه را هم که از اول انقلاب در کنار مردم و همراه با انقلاب اسلامی بوده ام سانسور می کنند. در آن صورت معلوم نیست با مردم چه خواهند کرد. بنابراین لازم است مردم و کسانی که انتقاد سازنده دارند آزادانه حرف های خود را بزنند زیرا یکی از اصلی ترین شعار های مردم در دوران انقلاب استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود و یکی از معنا های آزادی، بیان اندیشه های مخالف در جامعه است. “ (5)

در بخش های دیگر این سخنرانی آیت الله منتظری عفو زندانیان سیاسی از سوی آیت اله خمینی را گامی درست دانست و از هیات های گزینش خواست تندروی نکنند و اجازه دهند این افراد جذب اقتصاد و اجتماع بشوند. وی همچنین خواستار مساعد کردن فضا برای بازگشت نیروهای متخصص خارج از کشور شد. بر ضرورت تحول اساسی در مدیریت کشور تاکید کرد.

این سخنان آشکارا به معنای نگاه انتقادی به سیاست های گذشته نظام و ضرورت اجرای اصلاحات بود. این دیدگاه ها درست در نقطه مقابل دیدگاه های آیت الله خمینی قرار داشت که بر دفاع مطلق از درستی سیاست های گذشته تاکید داشت.

اما چند روز بعد آیت الله خمینی در پیامی که خطاب به مراجع روحانیون صادر نمود ضمن حمله به روحانیت سنتی و مخالف دخالت در سیاست تحت عنوان متحجرین، به اظهارات آیت الله منتظری واکنش نشان داد و مخالفت خود را به صورتی تند بیان نمود. وی در این پیام سلمان رشدی را مرتد نامید. بخش هایی از سخنان وی که مربوط به بحث است به شرح زیر بیان می گردد:

“در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصا از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینه ها موفق بوده است و بیاری خداوند بزرگ در هیچ زمینه ای مغلوب و شکست خورده نیستیم حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آنهمه خسارات چیزی بدست نیاوردند البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ با اهداف بلندتر و بالاتری می نگریستیم و می رسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده ایم هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم ما انقلابمان را در جنگ بجهان صادر نموده ایم ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید روی پای خود بایستیم ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامیمان را محکم کردیم ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال می توان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را بدنبال داشت جنگ ما فتح فلسطین را بدنبال خواهد داشت جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را بدنبال داشت تنها تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.

همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق بر باطل بود و تمام شدنی نیست جنگ ما جنگ فقر و غنا بود جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است در حالیکه صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست علاقه به اسلام شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان بخاطر تحلیلهای غلط این روزها رسما معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.

ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنانکه تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرده است آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی ایران چیزی بدست نیاورده و یا ناموفق بوده است آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی شود تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه اگر همه انبیاء و معصومین علیهم السلام در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند هرگز نمی بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند. و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند در حالیکه به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اکثر زمینه هایی که شعار داده است به موفقیت نائل شود ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده ایم ما شعار آزادی و استقلال را بعمل خود زینت بخشیده ایم ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده ایم ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده ایم البته معترفیم که در مسیر عمل موانع زیادی بوجود آمده است که مجبور شده ایم روشها و تاکتیکها را عوض نمائیم ما چرا خودمان و ملت و مسؤولین کشورمان را دست کم بگریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم. من به طلاب عزیز هشدار می دهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانی نماها و مقدس مآبها باشند از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و بظاهر عقلاء قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بی مورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن براحتی از میان نمی رود گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی کنند در حالیکه در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند.

امروز هیچ تأسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادها فروان خود را به گروهها و لیبرالها می خوریم آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا مرگ بر آمریکا گفتید چرا جنگ کردید چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری می کنید چرا شعار نه شرقی نه غربی داده اید چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده ایم و صدها چرای دیگر و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام به گونه ای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال بروند من بعضی از این موارد را نه تنها به سود کشور نمی دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره می برند من به آنهایی که دستشان به رادیو و تلویزیون و مطبوعات می رسد و چه بسا حرفهای دیگران را می زنند صریحا اعلام می کنم تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت بدست لیبرالها بیافتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بی پناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینه‌ها کوتاه می‌کنم. «(۶)

محتوی این پیام برخورد تند با مواضع انتقادی آیت الله منتظری بود و شباهت‌های زیادی بین این نامه و نامه موسوم به ۶/۱ وجود دارد. در واقع بنیاد برکناری آیت الله منتظری احساس خطر بنیانگزار جمهوری اسلامی از تغییر سیاست‌های نظام و بازنگری در آن‌ها در آینده بود. بنابراین دست بکار شد. البته از آنجاییکه این پیام یک متن مکتوب است و در ثانی نحوه نگارش آن نیز شباهت بالایی با سبک نگارش آیت الله خمینی ندارد، عده‌ای معتقد هستند که این نامه توسط سید احمد خمینی نوشته شده است. در آن ایام آیت الله خمینی مریض احوال بود. اما هنوز سند و مدرک قابل اعتنایی در تایید این ادعا وجود ندارد.

همچنین در اواخر سا ل۱۳۶۷ آیت الله خمینی مواضع جنجالی فتوی قتل سلمان رشدی، دستور مجازات زنی که در مصاحب با رادیو گفته بود که حضرت زهرا الگوی وی برای زندگی در شرایط کنونی نیست را صادر کرده بود و این علائم نشان می‌دهد وی در شرایط عصبی و موضع ستیزه جویانه به سر می‌برده است. سوابق قبلی هم نشان می‌دهد آیت الله خمینی در مجموع از عملکرد نظام راضی بوده و دیدگاه انتقادی را قبول نداشت بنابراین تا زمانی که مدارک معتبری بدست نیاید، تفاوت فاحش بین دیدگاه انتقادی آیت الله منتظری و دفاع مطلق گرایانه آیت الله خمینی را باید دلیل عزل اولین و آخرین قائم مقام رهبری در جمهوری اسلامی دانست.

آیت الله منتظری بلافاصله پیامی صادر کرد و از آیت الله خمینی به خاطر دمیدن روحی نو به حوزه‌های علمیه و روحانیت تشکر کرد. آیت الله منتظری در این پیام ضمن همراهی با مواضع آیت الله خمینی در خصوص محکوم کردن روحانیت غیر انقلابی کوشید حساسیت‌ها را کم کند و نگذارد این پیام به معنای تقابل رهبری با وی تحلیل شود. او حتی از مواضع انتقادی‌اش عقب نشینی کرد. اما باز تاکید کرد که حفظ انقلاب در گرو حفظ نیرو‌های دلسوز و معتقد و دور نگاه داشتن افراد فرصت طلب است. او همچنین بر ضرورت استفاده از نیرو‌های متخصص باز تاکید نمود.

اما این پیام علنی آیت الله منتظری کارساز نیفتاد. مخالفانش دست بکار شده بودند. سید احمد خمینی که از دیر باز مشکلات بسیار با آیت الله منتظری داشت فعال شده بود. وی از آیت الله منتظری در نیمه دوم سال ۱۳۶۷ خواسته بود طی نامه‌ای به آیت الله خمینی خواستار بازنگری در قانون اساسی شود. اما آیت الله منتظری مخالفت می‌کند و طی نامه‌ای به آیت الله خمینی در تاریخ ۲۰/۰۹/۱۳۶۷ دلایل مخالفتش را بیان می‌کند. این موضوع ظاهرا به محاق می‌رود تا اینکه آیت الله خمینی در اردیبهشت ۱۳۶۸ دستور تشکیل هیات بازنگری قانون اساسی را می‌دهد. شواهدی وجود دارد که سید احمدی خمینی و نیرو‌های همسویش در جناح چپ در اندیشه تصاحب رهبری آینده بوده‌اند. زهرا مصطفوی خواهر سید احمد خمینی بعد‌ها طی مصاحب‌های فاش نمود که سید احمد خمینی از سال‌ها قبل برنامه برای رئیس جمهوری داشته است اما پدرش به وی اجازه نداده بود.

فرضیه‌ای وجود دارد که جریان خط امام با هدایت سید احمدی خمینی پس از نا‌امیدی از همراهی آیت الله منتظری، پروژه حذف وی را کلید زدند و فکر می‌کردند می‌توانند سید احمد خمینی را رهبر نمایند و یا دستکم وی رئیس جمهور خواهد شد. در واقع تغییر قانون اساسی مقدمه حذف آیت الله منتظری بود البته هنوز شواهد کافی برای اثبات این نظریه وجود ندارد ولی دلایل قابل اعتنایی موجود است. بعد از سخنان انتقادی آیت الله منتظری که مسیر متفاوتی را برای آینده جمهوری اسلامی ترسیم نمود، مخالفین فعال شدند. وزارت اطلاعات با محوریت ری شهری یک پای میدان بود. مرتب گزارش‌هایی بر علیه آیت الله منتظری به جماران ارسال می‌شد. مهدی کروبی، سید حمید روحانی و امامی جمارانی که روابط نزدیکی با سید احمد خمینی داشتند در ۲۹ بهمن ۱۳۶۷ نامه‌ای تند و توهین آمیز به صورت سر بسته آیت الله منتظری نوشتند که شباهت‌های زیادی به رنج نامه سید احمد خمینی داشت لحن این نامه به نحوی بود که آشکار می‌ساخت نویسندگان نامه را خطاب به کسی نوشته‌اند که قرار نیست رهبر آینده باشد. همزمان روح الله حسینیان از مدیران وقت وزارت اطلاعات مقاله‌ای در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر ساخت و دیدگاه انتقادی آیت الله منتظری را رد کرد. وی مدعی شد که اشتباه‌تر از همه اشتباهات امروز اینست که بحث بررسی اشتباه ما را به اشتباه بزرگ تری بکشاند. (۷)

بعد از پیام آیت الله خمینی، ائمه جمعه در نماز جمعه‌ها به صورت هماهنگ برخورد انتقادی با عملکرد گذشته نظام را محکوم کردند. هر چقدر فضا به ماه اسفند نزدیک‌تر می‌شد، زمزمه‌ها برای تغییر آیت الله منتظری نیز بیشتر به گوش می‌رسید. البته در ماه اسفند ملاقات‌های مسئولین با آیت الله منتظری برقرار بود و به عنوان مثال محسن رضائی فرمانده وقت سپاه با وی ملاقات کرد.

آیت الله منتظری در خاطراتش می‌نویسد که در اواخر اسفند ماه متوجه می‌شود تلاش‌هایی برای برکناری وی در جریان است. هاشمی رفسنجانی در خاطراتش می‌گوید دوم فروردین ۱۳۶۸ از جماران خبر می‌رسد که آیت الله خمینی در اندیشه برکناری آیت الله منتظری است و از سرا ن سه قوه نظر می‌خواهد. او می‌گوید همزمان خبر می‌رسید که حال امام ناخوش است و همچنین مدعی می‌شود سید علی خامنه‌ای رئیس جمهور وقت دعوت وی برای حضور در تهران و بحث پیرامون عزل محتمل آیت الله منتظری را بی‌پاسخ می‌گذارد و در مشهد می‌ماند. (۸)

آیت الله خمینی در روز دوم فرودین در پیامی که به مهاجرین جنگ تحمیلی داد. اینبار صریح‌تر از قبل آیت الله منتظری را خطاب قرار داد. فراز‌هایی از این پیام چنین است:

“غرب و شرق تصمیم گرفته‌اند به هر وسیله ممکن اسلام را نابود کنند…

‏ ‏و اگر هیچ کدام از این‌ها نشد ایادی خود فروخته خود از منافقین و لیبرالها‏ ‏و بی دین‌ها را که کشتن روحانیون و افراد بی گناه برایشان چون آب خوردن است‏ ‏در منازل و مراکز و ادارات نفوذ می‎دهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند و‏ ‏نفوذی‌ها بار‌ها اعلام کرده‌اند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجه می‏ ‏زنند. من بار‌ها اعلام کرده‌ام که با هیچ کس در هر مرتبه ای که باشد عقد اخوت‏ ‏نبسته‌ام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شده‏اند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آن‌ها را بدون هیچ گونه گذشتی طرد خواهند کرد دفاع از اسلام‏ ‏و حزب الله اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی‏ ‏باشیم که منافقین سر‌هاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار‏ ‏گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پرونده های همکاری‏ ‏آنان با آمریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد‏ ‏نه تاریخ، کسانی که از منافقین و لیبرال‌ها دفاع می‎کنند پیش ملت عزیز و‏ ‏شهید داده ما راهی ندارند… “. (۹)

این نامه که لحن تند و گزنده‌ای داشت و همچنین اشاراتی صریح به آیت الله منتظری داشت باعث شد که وی در تاریخ ۴ فروردین ۱۳۶۸ طی نامه‌ای به آیت الله خمینی متذکر شود که نظر وی را بر خود مقدم می‌داند. متن کامل پاسخ وی بشرح زیر است:

“محضر مبارک آیه الله العظمی امام خمینی مدظله العالی

‏ ‏پس از سلام و تحیت و تبریک به مناسبت ایام نوروز و ولادت با سعادت حضرت ولی‏ ‏عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، در رابطه با پیام اخیر حضرتعالی لازم دیدم‏ ‏به عرض برسانم:‏ ‏

1-              اینجانب تا حال خود و بیت خود را شعبه ای از بیت حضرتعالی می‎دانسته ام‏ ‏و مراجعات گوناگون مردم در مسائل شرعیه و مسائل اجتماعی و درد دلهای مسئولین‏ ‏ارگانها و مشکلات ذوی الحاجات که دستشان به حضرتعالی کمتر می‎رسد را به عنوان‏ ‏حضرتعالی پاسخ می‎داده ام، و در حد توان و قدرت سعی من و بیت من بر راضی‏ ‏نمودن افراد و توجیه آنان و کم کردن توقعاتشان از حضرتعالی بوده است. در‏ ‏مقایسه با وضعیت حاکم بر بعضی از بیوت و بر بسیاری از محافل حوزوی تنها‏ ‏بیت اینجانب است که از انقلاب و نظام و مقام معظم رهبری دفاع می‎کند و ملجای‏ ‏برای قشر وسیع طلاب جوان انقلابی و زجر کشیده می‎باشد.‏ ‏

2-             در مورد منابع اطلاعاتی اینجانب نیز به عرض می‎رسانم : یکی از مهمترین‏ ‏منابع، بسیاری از مسئولین ارگانهای انقلابی و دولتی است که دائما مشکلات ارگانهای‏ ‏خود و راه حلها را مستقیما با من مطرح می‎کنند و برای حل آنها از من استمداد‏ ‏می‎جویند، و دیگری بولتنهای محرمانه کشور است از قبیل بولتن مجلس، سپاه، ‏ ‏وزارت اطلاعات، وزارت ارشاد، وزارت خارجه، تلکسها و غیر ذلک که حاوی اخبار‏ ‏و گزارشها و تحلیلهای مختلفی می‎باشند، و بعلاوه مراجعات متفرقه مردم و ائمه‏ ‏جمعه و سایر شخصیتهای روحانی مورد مراجعه مردم اند که در اکثر ایام هفته هر‏ ‏روز حدود دو ساعت با آنان ملاقات و گفتگوی بدون حاجب و مانع دارم، و بدیهی‏ ‏است که وقتی یک سری مشکلات و نارسائیها و یا احیانا خلاف کاریها از منابع‏ ‏ذکر شده را هر روز انسان مطلع می‎شود تحت تاثیر قرار می‎گیرد و قهرا احساس‏ ‏تکلیف می‎کند. البته ممکن است بعضی از افراد ناراضی بازداشتی یا آزاد به دلائل‏ ‏و انگیزه های سیاسی و غیره که قطعا از حضرتعالی پوشیده نیست اظهاراتی‏ ‏نموده باشند که لازم است انگیزه ها و شرائط آنان بررسی شود و قهرا قابل اعتماد‏ ‏و استناد نخواهد بود.‏ ‏

3-             اینجانب تا حال معتقد بوده ام که تذکرات و انتقادات من نه فقط موجب تضعیف‏ ‏نظام نمی شود بلکه از این نظر که اکثریت مردم را امیدوار ساخته و مسئولین‏ ‏را نیز درصدد رفع نواقص و توجه بیشتر به مسائل می‎سازد، موجب تقویت انقلاب‏ ‏و نظام هم می‎باشد. مع ذلک اگر حضرتعالی تشخیص می‎دهید که این شیوه به مصلحت‏ ‏نیست و موجب تضعیف نظام و انقلاب می‎باشد اینجانب شرعا نظر حضرتعالی را بر‏ ‏نظر خود مقدم می‎دانم و هیچ گاه غیر از خیر اسلام و انقلاب را در نظر نداشته‏ ‏ام”.(10)

‏ در روز ۵ فروردین ۱۳۶۸ بخش فارسی رادیو بی‌بی سی نامه اعتراضی آیت الله منتظری به آیت الله خمینی در خصوص اعدام‌های گسترده و فله‌ای ۱۳۶۷ را که محرمانه بود پخش کرد. در تاریخ ۶ فروردین نامه عزل آیت الله منتظری به قم ارسال شد. این نامه تند و توهین آمیز بود. خاطرات افراد حاکی است با مخالفت هیات رئیسه وقت مجلس خبرگان، گریه هاشمی رفسنجانی و… آیت الله خمینی منصرف می‌شود و بعد از رویت نامه مورخ ۷ فروردین ۱۳۶۸ که آیت الله منتظری آمادگی خود را برای کناره گیری اعلام می‌کند، نامه محترمانه‌تر ۸ فروردین را خطاب به وی می‌نویسد که این نامه به صورت علنی منتشر شد. البته مفاد و نتیجه هر دو نامه یکی است و بر عدم شایستگی آیت الله منتظری برای رهبری و مشکل دار بودن بیت وی تاکید دارند. منتها لحن دو نامه متفاوت است. برخی از فعالان جناح چپ معتقدند که سید احمد خمینی و نزدیکانش چون محمد علی انصاری، عبدالله نوری، شیخ حسن ابراهیمی، محمد موسوی خوئینی‌ها، مجید انصاری و… می‌خواستند پا در میانی کنند و به نوعی آتش خشم آیت الله خمینی را با استعفا و گرفتن توبه نامه از آیت الله منتظری فرو بنشانند. اما خود آیت الله منتظری و نزدیکانش نظر دیگری دارند. آن‌ها می‌پندارند این افراد با گرفتن توبه نامه توطئه‌ای را می‌خواستند تدارک ببینند تا به اتهام حضور سازمان مجاهدین خلق در بیت آیت الله منتظری، ایشان را محاکمه و مجازات کنند.

البته آیت الله منتظری و نزدیکانش به بی‌بی سی هم مظنون هستند و دست خارجی را نیز در قضایا می‌بینند. اگرچه اقدام بی‌بی سی در انتشار یک نامه بعد از ۶ ماه عجیب است اما همانطور گه گفته شد تصمبم به برکناری آیت الله منتظری در روز‌های اول سال و پیش از پخش نامه فوق گرفته شده بود. از این مسئله به عنوان بهانه استفاده شد. در اصل شروع برکناری آیت الله منتظری، پیام آیت الله خمینی به مهاجرین جنگ تحمیلی بود که مواضع انتقادی آیت الله منتظری را آماج حمله شدید قرار داد.

آیت الله منتظری همچنین مدعی بودند که نامه مورخ ۴ فروردین ایشان به اطلاع آیت الله خمینی نرسیده بود و سید احمد خمینی جلوی این کار را گرفته بود. بدینترتیب پرونده قائم مقامی آیت الله منتظری بسته شد. در این مطلب کوشش شد تا مستندات و شواهدی اقامه گردد که عزل آیت الله منتظری ناشی از ماجرای مهدی هاشمی و اعتراض به اعدام‌ها نبود. این مسائل روابط را تیره ساختند و مسیر عزل را مساعد نمودند ولی منجر به عزل نشدند. موضعگیری صریح انتقادی آیت الله منتظری نسبت به سیاست‌های گذشته نظام و ضرورت در انداختن راهی جدید، آیت الله خمینی را به سمت کنار زدن وی سوق داد. البته می‌توان تصور کرد که با توجه به وخامت حال آیت الله خمینی ممکن بود حتی اگر این سخنرانی هم نشده بود، وی پیش از مرگش آیت الله منتظری را خلع می‌کرد. اما این ادعا فقط در حد اگر و اما‌ها تاریخی است.

 آیت الله خمینی از ابتدا نظر مثبتی به قائم مقامی آیت الله منتظری نداشت. اما مخالفتی هم نکرد. محمدی گیلانی مدعی است آیت الله خمینی به وی گفته است تا به هاشمی رفسنجانی خبر دهد که بحث انتخاب آیت الله منتظری را دنبال نکنند. اما هاشمی می‌گوید بعد از شنیدن خبر دیگر دیر شده بود و اعضاء مجلس خبرگان به تهران فراخوانده شده بودند اما وی با آیت الله خمینی تماس می‌گیرد ولی او می‌گوید موضوع منتفی است و تصمیم خود را عملی نمائید.

 آیت الله خمینی اساسا با انتخاب جانشین در زمان حیات خودش موافق نبود. کما اینکه بعد از عزل آیت الله منتظری و علی رغم وخامت حالش باز در روز‌های آخر عمر خود نه اشاره‌ای به ضرورت تعیین جانشین کرد و نه از مجلس خبرگان خواست در این خصوص تصمیم بگیرند. به نظر می‌رسد وی نگران آینده نبود. فقط وقتی نگاه تجدید نظر طلبانه در آیت الله منتظری پر رنگ شد، او احساس خطر کرد. اما در میان دیگر رجال نظام چنین گرایشی وجود نداشت. البته در تصمیم آیت الله منتظری، سید احمد خمینی و متحدینش و وزارت اطلاعات نقش مهمی داشتند.

آیت الله منتظری در فرصتی که قرار بود قائم مقامی ایشان مورد بررسی قرار گیرد، به مجلس خبرگان نامه نوشت و مخالفت خود ر ا با انتخابش اعلام کرد. همچنین پس از بروز رابطه انتقادی با آیت الله خمینی بار‌ها در مکتوباتش اشاره کرد که علاقه‌ای برای ماندن در نقش قائم مقامی ندارد. بالاخره فرجام کار چنین شد که او بر منصبی که بدان علاقه نداشت، قرار نگرفت. از این لحاظ خرسند بود. اما کشور و جامعه ضرر کرد. اگر چه ولایت فقیه مشکل ساختاری دارد و اساس آن با مردم سالاری و توسعه کشور در تعارض است اما باز هر طور به ماجرا نگاه کنیم، ولایت فقیهی آیت الله منتظری به مراتب کشور را در وضعیت مناسب تری قرار می‌داد. او در سال ۱۳۶۷ صدای اصلاح و تغییر را بلند کرد امری که قریب به یک دهه بعد به جنبش اجتماعی پر رنگی تبدیل شد و جنبش اصلاحی دوم خرداد را خلق نمود. آیت الله منتظری یک دهه پیش ضرورت این کار را درک کرده بود. بنابراین رهبری او شروع اصلاحات در نظام سیاسی را یک دهه جلو تر می انداخت با این تفاوت که این بار رهبری نظام مدافع اصلاحات بود نه اینکه در برابر آن بایستد. در ان صورت جنبش اصلاحی می توانست به موفقیت دست یابد و با پشتوانه حمایت رهبری بر موانع غلبه نماید.

 

منابع :

۱- جرائد مورخ ۲۰/۰۱/۱۳۶۸؛ رنجنامه سید احمد خمینی

۲- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۰۵/۱۱/۱۳۶۷ ص ۱۲

۳- کتاب روایت‌ها و قضاوت‌ها، فصل سوم

۴- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۹/۱۱/۱۳۶۷، ص ۱۲

۵- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۲۴/۱۱/۱۳۶۷، ص ۱۲

۶- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۶/۱۲/۱۳۶۷

۷- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۲۹/۱۱/۱۳۶۷، ص ۱۲

8- کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸

9- لینک

10- ر.ک 3