گزارش

نویسنده
میترا سلطانی

ترکیب بندی های انتزاعی

مریم رحیمی ذهنیتی انتزاعی دارد. در مواجهه با آثار او ابتدا با مجموعه ای از رنگ و خط روبرو می شویم که انگاربر حسب تصادف پدید آمده اند اما با اندکی دقت در می یابیم که رحیمی تیزبینانه در پی ایجاد چنین موقعیتی بوده است و به بهترین شکل از عهده این مهم بر آمده است. دقت و حساسیت او در هدایت اولیه اتفاقها و ترسیم های بعدی نشان هوشیاری او در به کار گیری خط و سطح در این بازی بصری است.

در نقاشی های رحیمی پیش از هر چیز فضاسازی‌هایی که انجام شده و رویارویی فضاهای مثبت و منفی، نمود پیدا کرده است. از این منظر می توان مشابهت هایی به اکسپرسیونیسم انتزاعی را در این اثار شناسایی کرد. همین طور کنتراست های رنگی شدید را در همین راستا باید در نظر گرفت. کنشگری نقاش در پرداخت هیجانی لایه های رویی، آشکارا ضرباهنگی پر تحرک و تاثیر گذار را ایجاد کرده و بیننده را درگیر می کند.



گردش آزاد و سیال رنگ و تا حدی فرم ها، چشم بیننده را در سطح بوم به حرکت در می‌آورد و موجب می شود که تمام عناصر تابلو به یک اندازه و میزان دیده شوند. اصولا او سعی ندارد تا مکث و سکونی در دیدن پیش بیاورد. چشم از سطحی به سطح دیگر حرکت می کند؛ او موفق شده با ایجاد لکه هایی رنگی سطوح را از یکدستی درآورد و با ایجاد پاساژهای رنگی حرکت در تابلو را سیالیت ببخشد.
رحیمی خود درباره به وجود آمدن این نقاشی ها می گوید: چند سال پیش از طرف وزارت ارشاد مشهد سفارش کار برای هفته زن به من داده شد و من چندین موضوع را انتخاب کردم در نهایت بر روی موضوع «سنت و زن» متمرکز شدم و بدنبال این بودم که ببینم چه چیزی سنتی وجود دارد که ارتباط مستقیمی با زنان داشته باشد. در این بین دیدم گلیم هنری است که مخصوص زنان و در عین حال سرشار از معنا و مفهوم است. تاریخچه آن به این صورت است که به دختربچه ها ازسن کم آموزش می‌دهند تا گلیم ببافند تا برای زمانی که می‌خواهند ازدواج کنند در جهیزیه شان گلیم داشته باشند که هم باعث افتخار دختر و هم علاوه بر آن نشان عشقی باشد که او به همسرش تقدیم می‌کند که بار معنوی زیادی دارد. این مسئله از نظر مادی هم نیز حائز اهمیت است و اگر روزی در زندگی مشترک با مشکلات مادی مواجهه شوند و دامشان یا زمین‌هایشان از بین رود با فروش گلیم امرار معاش می‌کنند.

 

فضاسازی انتزاعی این آثار، بیانگر درک و احساسی عمیق درانسان است.او روند پالایش فرم را تا سر حد نمایش توده سیال تداوم بخشیده است.آثار موجود در این نمایشگاه از طریق فرم انتزاعی شان دیده می شود، ولی با فضاسازی شان قابل درک است. به عبارت روشن تر، در این آثار، فضا درک می شود: رنگ فضا، حس فضا، بوی فضا… درک می شود یا به خاطر می آید؛ اما فرم بدون هیچ ارجاعی به شکل های مألوف، دیده می شود.اندیشه پنهان در پشت این آثار ممکن است، اندیشه ای فلسفی یاشاعرانه باشد. باید دانست هر نوع برداشتی از این دست مستقیماً با آثار مریم رحیمی هیچ ارتباطی ندارد و احیاناً به قابلیت های ذهن مخاطب مربوط می شود.رحیمی آثارش را به گونه ای ساخته و پرداخته می کند که فرصت تداعی معانی را تا بی نهایت در اختیار بیننده قرار می دهد. محدود کردن و به تعریف کشاندن توده های سیال و فرم های فیگوراتیو در این آثار، به قابلیت های روانی مخاطب مربوط می شود.

Top of Form

از سویی دیگر آثار رحیمی را می توان با نقاشی رنگ زمینه ای نسبت داد که مبتنی برپیامدهای بوم رنگی لکه گذاری شده برای نوعی یکپارچه سازی رنگ و زمینه است. از دیگر ویژگی های این رویکرد عدم بکارگیری بافت رنگی، نقش‌مایه‌های نامنظم محوری محصور در چارچوب های نامنظم روشن و تیره است.



ترکیب‌بندی‌ها حاکی از توجه هنرمند به نسبت ها و قواعد تا حدی تثبیت شده بصری است. اما محصول نهایی، ترکیب‌هایی غیرقابل پیش بینی و غالبا آشفته‌ای پیدا کرده است، گویی به قصد موج خوردن در عرض صفحه تصویر به وجود آمده اند.
اما نکته اساسی در باره نقاشی های این هنرمند، ادامه دادن شیوه ای از نقاشی خالص است که در عین حال در اندیشه مسائل کلاسیک مربوط به فضای تصویری و بیان و گویایی صفحه ی تصویر است. همانگونه که نقاشان اکسپرسیونیزم انتزاعی و یا چهره‌های نقاشی رنگ زمینه ای در دوره انتقال به نمادپردازی انتزاعی در دهه های گذشته در پی آن بوده اند.

Bottom of Form

مریم رحیمی نمین حدود ۱۵ سال است که به شکل حرفه‌ای نقاشی می‌کشد و تاکنون در ۱۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵ نمایشگاه گروهی شرکت داشته است.

این نمایشگاه تا پایان دی ماه در گالری آتبین دایر است و علاقمندان می‌توانند همه روزه از این آثار در گالری آتبین واقع در خیابان ولی عصر، جنوب چهاراه پارک وی، کوچه خاکزاد، پلاک ۴۲ دیدن نمایند.