طی دو روز گذشته ۲۵ کیلو تی.ان.تی در اقامتگاه حزب کومله کردستان ایران کشف شده که قبل از انفجارخنثی می شود. همچنین شب پیش از این واقعه; یکی از رهبران کومله مورد سوء قصدی نافرجام قرار می گیرد. در عین حال هفته گذشته اخباری در مورد بروز درگیری میان نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و افراد مسلح در نواحی مرزی مریوان و بانه منتشر شد. منابع خبری جمهوری اسلامی این درگیریها را به کومله نسبت دادند اما کومله با انتشار بیانیه ای این امر را رد و آن درگیری را ساختگی قلمداد کرد.
با کنار هم قرار دادن این حوادث، پازلی بدست می آید که با توجه به سابقه عملیاتی نیروهای برون مرزی جمهوری اسلامی حل آن چنان پیچیده و غامض نیست.
جمهوری اسلامی در طول حیات خود، دو دوره متفاوت را پس از دو رویداد مشخص رقم زده است. پس از مرگ آیت الله خمینی و با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ جمهوری اسلامی سعی بر آن داشت تا با کنار گذاشتن نگاه و رهیافت خصمانه نسبت به کشورهای غربی و قدرت های منطقه ای به تعامل با آنها روی آورد. سردمداران جمهوری اسلامی با تنش زدایی در سیاست خارجی سعی کردند از فشار غربی ها بکاهند اما در مقابل به سرکوب، ارعاب و ترور نیروهای اپوزپسیون داخلی و خارجی پرداختند. اعدام هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی و ترور شخصیتهایی همچون قاسملو و بختیار، کنترل و سانسور شدید رسانه ها و فعالان مدنی و سیاسی و… نمونه های مشخصی در این زمینه هستند. در این دوره جمهوری اسلامی با استفاده ازدرهای باز خارجی و درهای بسته در داخل، به تثبیت روزافزون خود پرداخت. ترجمان این سیاست بدین صورت است که در تعامل با غرب و دادن امتیازات اقتصادی به آنها، سکوتشان را در قبال سرکوب اپوزپسیون اش بخرد.
با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد فصل جدیدی در نظام جمهوری اسلامی آغاز شد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی دوباره به سمت تخاصم و عدم سازش پیش رفت، در نتیجه آن تحریمهای شدیدی علیه ایران را به دنبال داشت. تحریمهای کمر شکن غرب بر علیه جمهوری اسلامی و تأثیرات تعیین کننده ای که بر اقتصاد و جامعه ایرانی گذاشت، سیاستگزاران جمهوری اسلامی را بر آن داشت تا جهت بیرون آمدن از بحران اقتصادی به خواسته های آمریکا و دول غربی تن دهند و توافق وین را به امضا برسانند. جمهوری اسلامی امیدوار است با عملی کردن این توافق کشورهای غربی دوباره درهایشان را به روی ایران باز کنند. توسعه اقتصادی و ترمیم ساختار شکننده اقتصاد ایران هدف مستقیم جمهوری اسلامی از به امضا رساندن توافق وین بود. اما هدف غیر مستقیم جمهوری اسلامی از این توافق کسب آزادی عمل بیشتر جهت کنترل و سرکوب نیروهای اپوزیسیون داخلی و خارجی است؛ امری که تاکنون خلاف آن ثابت نشده، به ویژه دولت حسن روحانی که میراث دار دولت و خط مشی هاشمی رفسنجانی است.
کردستان و احزاب کرد در طول این دو دوره از اولین گزینه های جمهوری اسلامی برای عملی ساختن طرحهای امنیتی و ترور و ارعاب بوده اند. در دهه هفتاد شمسی صدها تن از کاردهای دو حزب کومله و دمکرات توسط عوامل برون مرزی سپاه قدس در کردستان عراق ترور شدند. رهبران این دو حزب به طرق مختلف مورد سوء قصد قرار گرفته و ترور شده اند. بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی کرد در زندانها اعدام شدند.
حوادث چند روز گذشته در مقرهای حزبی کومله بار دیگر نشان از عزم جدی نهادهای امنیتی برون مرزی جمهموری اسلامی جهت ترور و منکوب کردن جنبش کردستان ایران دارد؛ تلاشی که بیگمان تنها به کردستان و جریانات اصلی سیاسی کردستان محدود نمی شود بلکه بنظر می رسد از استراتژی کلان امنیتی پیروی می کند که قصد دارد به دیگر جریانات و شخصیتهای ایرانی نیز منتج شود.
تجربه نشان می دهد هر گاه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی اش تجدید نظر کرده باشد در سیاست داخلی بسته تر عمل کرده و کردستان نقطه عزیمت سیاستهای سرکوبگرانه داخلی بوده است.حوادث اخیر زنگ خطری جدی، نه تنها برای کردها بلکه برای سایر نیروهای اپوزیسیون ایرانی هم هست.
لازم و ضروری است که نیروهای اپوزسیون ایرانی چنین تهدیدی را جدی قلمداد و از احزاب و جنبش کردستان حمایت کنند. حلقه های اتحاد و همبستگی در چنین رویدادهایی می تواند تأثیر مشخص و عینی را برای همکاری در کارزار عملی و فرصتهای بوجود آمده در آینده فراهم کند. در غیر اینصورت شاهد انشقاق و از هم گسیختگی بیشتری میان جنبش کردستان و اپوزیسیون سراسری در ایران خواهیم بود. تجربه حوادث سال 88 بخوبی نشان می دهد که فقدان چنین همبستگی و اتحاد همه گیری چگونه می تواند از جانب نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی مورد سوء استفاده قرار بگیرد.
بنظر میرسد اپوزیسیون ایرانی باید سعی کند از قواعد و چهارچوب بازی که دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی تعبیه کرده، خود را رها سازد و خود چهارچوبی مشخص و متفاوت تعیین کند. سکوت و عدم حمایت از جنبش کردستان تنها گشتن در دور باطل قواعد بازی است که جمهوری اسلامی آنرا فراهم ساخته است. یادمان باشد فتوای آیت الله خمینی در سال 58 جهت حمله و رویارویی با کردستان با حمایت یا سکوت بسیاری از جریانهای راست و چپ آن زمان همراه بود، که این نیز اسم مستعار تسویه و حمله به خود آنها بود که سادهاندیشانه درانتظار سقوط حکومت تحت رهبری روحانیون بودند و تصور میکردند حکومت سرانجام دودستی تقدیم آنها میشود. حمله به کردستان آغازی بود بر حمله و سرکوب نیروهای سیاسی چپ و لیبرالی که به ندای حکومت اسلامی لبیک گفته بودند.
نگذارید تاریخ تکرار شود.