حضور معاون وزیر امورخارجه آمریکا درمذاکرات ژنو روز گذشته با شگفتی برخی محافل آمریکایی و همچنین افزایش انتقادات به کاندولیزا رایس همراه بوده است. برای بسیاری از ناظران ایرانی و از جمله تصمیم گیران دستگاه سیاست خارجی که تصویر یک دستی از نظام تصمیم گیری در واشینگتن دارند توجه به این نکته حاپز اهمیت است که در دولت آمریکا هم مانند بسیاری از دولت های جهان وازجمله ایران گروه های مختلفی وجود دارند که در برخی موارد کاملا با هم متفاوت هستند وبرای به کرسی نشاندن حرف خود تلاش زیادی می کنند.
طی ماه های گذشته بخشی از دستگاه سیاست خارجی آمریکا به رهبری کاندولیزا رایس عملا موافق شده است که گزینه دیپلماسی تهاجمی با ایران را به عنوان یک سیاست مبتکرانه که ممکن است به گشایش در بن بست به وجود آمده در رابطه ایران وغرب وبه خصوص ایالات متحده منجر شود بر گزینه سختگیری بیشتر و استفاده از گزینه نظامی تفوق دهد. برخی ممکن است گمان کنند که اینها هر دو بخشی از دو روی سکه هستند. یا با توجه به ذهن تپوری توطپه موجود در مسپولین بگویند که این بازی موش وگربه است و هیچ فرقی بین بخش های مختلف وجود ندارد. اما واقعیت خلاف این را نشان می دهد.
حمله روز گذشته برخی از رسانه های آمریکایی به کاندولیزا رایس و نشان دادن وی به عنوان چهره ای که سخنانش پایداری لازم را ندارد - با نشان دادن بخشی های از سخنان وی درگذشته که گفته بود تا ایران غنی سازی را متوقف نکند با مقامات ایرانی ملاقات نخواهد بود- نشان می دهد که جدال این دو طرز تفکر بسیار جدی است و عملا برخی از جناح های قدرتمند سیاسی منتظر نشسته اند تا پاسخ منفی تهران منشتر تا آنها بلایی را که تا کنون نتوانسته اند بر سردولت تهران نازل کنند، عملی سازند.
با این وجود با توجه به مذاکرات روز گذشته ژنو، واکنش های طرفهای غربی و فشار تندروهای آمریکایی واسراییلی که معتقدند راه دیپلماسی با ایران به پایان رسیده ونتیجه بخش نخواهد بود، دولت ایران درموقعیت بسیار خطیری قرار گرفته است.
اگر چه مقامات تهران طی هفته های گذشته اظهار نظرهای مثبتی در خصوص سازنده بودن بسته هسته ای مطرح کرده اند اما هم اینک زمان عمل فررسیده است. خاویرسولانا در پاسخ به این سوال خبرنگاران غربی که اگر ایران به پیشنهاد اروپا وآمریکا پاسخ مثبت ندهد آیا تحریم در انتظار تهران خواهد بود گفته است که ایرانی ها به خوبی می دانند اگر جواب مثبت ندهند چه در ادامه درپیش رو خواهد بود. این پاسخی بسیار هوشمندانه و نگران کننده - هرچند پیش بینی پذیر- است.
مقاله، تحریک آمیز بدنام و سراسر دروغ و تهدید بنی موریس استاد دانشگاه بن گورین در خصوص احتمال مسلم حمله اسراییل به ایران وضرورت حمایت آمریکا از چنین اقدامی در روزنامه نیویورک تایمز، عملا نشان می دهد که هرچقدر برخی های حوزه های درگیر با موضوع ایران به سمت گفت وگو متمایل می شوند طرف مقابل نیز برای شاخ وشانه کشیدن و یک طرفه کردن کار جدی تر می شود. به همین جهت است که وقتی پازل های مختلف این بازی را کنار هم بگذاریم مشاهده می کنیم که تهدید جنگ از این رو، امروز بیش از هر زمان دیگری است.
سیاست تاخیر دستگاه سیاسی خارجی ممکن است تا زمانی بازدهی داشته وحداقل به افزایش زمان برای بررسی ابعاد موضوع کمک کرده باشد اما در حال حاضر این سیاست تاخیر عملا به ضد خود عمل شده و روز به روز موقعیت چانه زنی ایران را کاهش خواهد داد.
مصالحه وگفت وگو واستفاده از برگ های بازی زمان خاص خود را دارد. اگر مسپولین ایرانی درتشخیص این زمان دچار اشتباه شوند و به هر دلیلی از جمله اینکه ندانند واقعا از مذاکره چه چیزی می خواهند ومهمتر آنکه چه چیزی می توانند بخواهند، در گام بعدی عملا یک جامعه بین المللی یکپارچه را پیش روی خود خواهند داشت که بی تردید برای آنچه متوقف کردن ایران می داند از هیچ کاری فروگذار نخواهد کرد. مقامات ایرانی همواره نشان داده اند که به گاه عمل واقع بین می شوند اگر چه همواره این واقع بینی با خطای محاسبه همراه است. در حال حاضر هر خطای محاسبه ای ودست کم گرفتن عواقب بی توجهی به تبعات بین المللی پاسخ منفی به پیشنهاد غرب، می تواند خسارت های بزرگی به همراه بیاورد. نگاهی به تجربه مشابه کشورهای همسایه دراین زمینه برای رهبران ایرانی البته امری سودمند است.