نقل است که زمانی یکی از خودیهای سابق نزد یکی از مقامات عالی رتبه ی نظام از شیوه و رویه ی روزنامه ی کیهان گلایه کرده و البته جواب شنیده بود که “به هر حال برای گله داری به سگ هم نیاز داریم”. این تشبیه آن مقام البته به مذاق ما خوش نمیآید چرا که بیانگر نوعی نگاه تحقیر آمیز و غیر انسانی به زیردستان است؛ نه اعضای محترم تحریریه ی روزنامه ی کیهان وسیاستگذاران آن “سگ” هستند و نه مردم ایران و سیاستمداران منتقد “گوسفند”. اما چرا باید یک مقام عالی رتبه، خدمتگزاران و مدافعان جان بر کف منافع خود را “سگ” بنامد؟ در این تشبیه دو حقیقت نهفته است.
حقیقت اول: در هستهی اصلی قدرت هستند کسانی که حتی به اندازه ی سگ برای خدمتگزاران خود ارزش قائل نیستند، حالا دیگر تکلیف مخالفین و منتقدین معلوم است! این نگاه البته ما را به سوی حقیقت تلخ دیگری یا همان حقیقت دوم رهنمون میشود.
حقیقت دوم: نگاه و رویکرد تصمیم گیران اصلی صحنه ی قدرت به سیاست نگاهی خشن و حذفی است. این رویکرد نه تنها مخالفین حاکمیت را در بر میگیرد بلکه حتی خدمتگزاران قدرت مستقر را هم شامل میشود. آنها تا وقتی ارزش دارند که “سگهایی فرمانبردار” باشند و گرنه در صورت کوچکترین نافرمانی مانند احمدینژاد از عرش به فرش کوبیده میشوند و از “ارزشی”ترین سیاستمدارِ پس از انقلاب به لیدر یا فریب خورده ی جریان انحراف مبدل میگردند و شایدکار تا جایی پیش میرود که حتی رابطهشان با همسرانشان حرام شرعی اعلام شود. سرنوشت سعید امامی و همسرش را هم که در خاطر دارید؟
حلقه ی کیهان در مجموعه ی حاکمیت یکی از مهمترین حاملین این دو حقیقت و در واقع سخنگوی اصلی این رویکرد است. کیهان در پیشبرد این رویکرد هیچ خط قرمز قانونی و اخلاقی نمیشناسد. هیچ کس در برابر شلاق حملات کیهان مصونیت ندارد. این مهم نیست که تو از خانواده ی شهدا باشی یا از مراجع تقلید. هاشمی رفسنجانی باشی یا محمود احمدینژاد و یا حتی ناطق نوری و علی مطهری باشی یا علی لاریجانی. فقط کافی است از خط قرمزهای بعضاً ناشناخته عبور کنی یا حتی به آن خط قرمزها و میدان مین گذاری شده ی منافع “هستهی اصلی قدرت” نزدیک شوی تا “کیهان” تو را به سختی بنوازد.
البته در پرانتز این را هم بگویم که در دست نبودن نقشه ی این میدان مین هم خودش دردسری است برای اصحاب رسانه و سیاست. یعنی نقشه فقط در دست حلقه ی کیهان است و تو ممکن است خودت متوجه نشوی که وارد میدان مین شدهای و هر لحظه بیم منفجر شدنت برود!
عجالتا اما مشخص است که اگر میخواهی از دست کیهان در امان باشی باید شرط “سگیَت” را به جای آوری. یعنی اولا به منافع “صاحب” با تمام وجود وفادار بمانی و ثانیا در برابر آنها که منافع “صاحب” را تهدید میکنند خشن و آشتی ناپذیر باشی.
ناگفته پیداست که اصلاح طلبان عموما طی این سالها و خصوصا طی دو سال اخیر به این دو شرط پایبند نبودهاند. حالا هم که خاتمی گستاخی را به آنجا رسانده که برای هسته ی اصلی قدرت “شرط” تعیین میکند و این گناهی نیست که کیهان (هر چه هم بزرگوار باشد) بتواند از آن بگذرد!
هم از این روست که طی دو ماه گذشته در غیاب موسوی و کروبی و به دنبال تحرک جدید خاتمی در عرصه ی عمومی کیهان نیز پیکان حملات خود را متوجه خاتمی کرده است. کیهان اگر چه طی ماههای اخیر به سختی با “جریان انحرافی” و فرقه ی مشائیون گلاویز بوده اما با این حال حتی لحظهای از خاتمی، اصلاح طلبان و فتنه ی سبز غفلت نکرده است.
حمله ی کیهان به خاتمی البته چیز جدیدی نیست و دست کم یک دهه سابقه دارد اما نکتهای که این روزها جلب توجه میکند دفاع سرسختانه ی کیهان از عملکرد “بینظیر” اصولگرایان در اداره ی کشور است! کیهان مینویسد:
“گفتنی است که سران جبهه مدعی اصلاحات از چند سال قبل به دلیل حضور وفادارانه و خدمات پرحجم و بینظیر اصولگرایان در مراکز تصمیم ساز و سیاستپرداز نظام، با رویکرد منفی مردم روبرو شده بودند”.
کیهان و سایر رسانههای اصولگرا از یک سو احمدینژاد و جریان انحرافی را به خاطر فساد و بیکفایتی میکوبند و از یک سو به روی مبارک هم نمیآورند که طی شش سال گذشته تیم احمدی نژاد-مشایی زیر چتر حمایت سخاوتمندانه ی هسته ی اصلی قدرت و به تبع آن سایر اصولگرایان به این سیاه کاریها مشغول بوده است. اصولگرایان از کدام خدمات پرحجم و “بینظیر” سخن میگویند؟
تاریخ معاصر ایران از زمان میرزا آقا خان نوری تا کنون دولتی به این بیکفایتی را به خاطر نمیآورد. بیکفایتی شاید تنها چیزی باشد که دولت اصولگرا در آن “بینظیر” بوده است.
از این گذشته مگر نه اینکه وقتی موسوی از تعیین سیاستهای کشور بر اساس رمالی و کف بینی انتقاد کرد فریاد وا اسلام و وا انصافتان به آسمان رفت؟ و مگر نه اینکه امروز صحت کلام موسوی اثبات شده است؟ مگر نه اینکه امروز مشخص شده است که اصلاح طلبان در مورد بسیاری از انتقادات کارشناسانه ی خود در باب عملکرد سیاسی-اقتصادی و فرهنگی دولت احمدینژاد محق بودهاند و حالا خیلی از همان انتقادات از زبان خودیهایی چون احمد توکلی جاری میشود؟ حال آیا جای آن نیست که اصولگرایان بابت این همه بیبصیرتی و نادانی - از اصلاح طلبان که نه- لااقل از مردم عذر خواهی کنند؟ این رفتار اصولگرایان آیا چیزی جز “وقاحت”نام دارد؟ آن هم وقاحتی “بینظیر”!
حافظه ی تاریخی مردم ایران حمایتهای یکپارچه و همه جانبه ی اصولگرایان از احمدینژاد و همکارانش را فراموش نخواهد کرد. افکار عمومی از یاد نبرده است که در مجلسی که اینک این چنین به احمدینژاد چنگ و دندان نشان میدهد نمایندگان برای تبرک، آب باقی مانده در لیوان احمدینژاد را مینوشیدند! آیا اصولگرایان فکر میکنند سوابق حمایتهای بیدریغشان از احمدینژاد و تیم همراهش قابل پاک شدن است که امروز این چنین از جبههی مشترک سبزها با جریان انحرافی سخن میگویند و فرزند نامشروع خود را میخواهند به اصلاح طلبان بچسبانند؟!
کیهان در جایی دیگر مینویسد:
”در جریان انتخابات مجلس هشتم از فهرست ۳۰ نفره «یاران خاتمی» در تهران فقط آقای علیرضا محجوب که بیشتر چهره کارگری داشت به مجلس راه یافت. این ماجرا مربوط به قبل از فتنه ۸۸ بود و به آسانی میتوان حدس زد که بعد از فتنه ۸۸ نامزدهای مورد حمایت فتنه گران در صورت شناسایی از سوی مردم- که دشوار نیست- با چه رویکردی روبرو خواهند شد… جبهه مشترک یاد شده با وجود اطمینان از ناکامی خود در انتخابات مجلس نهم، چرا وارد صحنهای شده است که شکست دیگری در پی دارد؟”
اعتماد به نفس این دوستان اصولگرا ستودنی است.خب مگر نه اینکه خاتمی و اصلاح طلبان چنین مفتضح شدهاند؟ پس دیگر چه باک؟ این همه بگیر و ببند و حبس و حصر پس برای چیست؟
بیایید با اعتماد به نفس کامل موسوی و کروبی و دیگر زندانیان سیاسی را آزاد کنید، به احزاب اصلاح طلب اجازهی فعالیت بدهید، تیغ سانسور و توقیف را از گردن مطبوعات بردارید. به دانشجویان آزادی بیان و عمل بدهید و فضای امنیتی موجود را به فضای سیاسی تبدیل کنید و آنگاه در انتخاباتی آزاد و در رقابتی جوانمردانه اصلاح طلبان را شکست دهید تا زبانشان کوتاه شود، بگذارید مردم پای صندوقهای رای و در انتخابات پیش رو پاسخ دندان شکنی به موسوی، کروبی و خاتمی یا به قول شما اصحاب فتنه بدهند.
اصلا چه بهتر که لیست اصولگرایان با لوگوی کیهان منتشر شود و لیست اصلاح طلبان( با کاندیداهایی نظیر تاجزاده، مومنی، رمضان زاده، میردامادی، زیدآبادی، نبوی، سحرخیز) و به عنوان لیست “جنبش سبز” و با پشتیبانی رسمی “رهبران فتنه” پا به عرصه ی انتخابات بگذارد “تا سیه روی شود هر که در او غش باشد”!
به راستی جریان سیاسی اصولگرا اگر اینقدر اعتماد به نفس دارد چرا به انتخاباتی آزاد و عادلانه با حضور چهرههای اصلی و شناخته شدهی اصلاح طلبان تن نمیدهد؟