راهپیمایی ها ادامه می یابد

نویسنده

» محسن مخملباف در مصاحبه با گاردین:

محسن مخملباف کارگردان سرشناس ایرانی در مصاحبه با گاردین از وقایع اخیر ایران گفته است. او مصاحبه را چنین آغاز می کند:

به من مسئولیت داده شده است که به دنیا بگویم در ایران چه اتفاقی می افتد. ستاد آقای میرحسین موسوی، کسی که مردم ایران می خواهند او رئیس جمهورشان باشد، از من خواسته اند که این کار را انجام دهم. آنها از من خواسته اند بگویم چطور ستادهای آقای موسوی توسط افراد لباس شخصی مورد تهاجم و تخریب قرار گرفت. از من خواسته اند بگویم چطور فرماندهان نظامی به او دستور داده اند که ساکت بماند. از من خواسته اند به مردم بگویم در خیابان ها باشند، چرا که سیستم اطلاع رسانی مختل شده.

او ادامه می دهد: مردم خواهان رای گیری دوباره هستند، چرا که اتفاقی فراتر از یک تقلب روی داده است. این نقطه حساسی در تاریخ ماست. در 30 سال پس از انقلاب سال 1979 ما 80 درصد دیکتاتوری و فقط 20 درصد دمکراسی داشته ایم. ما دیکتاتوری داریم، چرا که یک نفر مسئولیت ایران را بر عهده دارد و آن یک نفر رهبر است. اول خمینی بود و در حال حاضر خامنه ای است. او ارتش، روحانیت، سیستم قضایی، مطبوعات و همچنین پول نفت را تحت کنترل دارد. و اما در مورد آن 20 درصد دمکراسی: انتخاب خاتمی و اصلاح طلبان در یک دوره مجلس و این واقعیت که شخصی مثل موسوی می تواند در انتخابات حضور یابد، همان سهم ما از دموکراسی بود. اما از جمعه گذشته این 20 درصد دمکراسی هم از بین رفته است. خامنه ای اعلام کرده که احمدی نژاد برنده انتخابات است و هرکسی که با این مسئله مخالفت کند سرکوب خواهد شد. مردم می خواستند در چهارچوب قانون به این مسئله اعتراض و در تظاهرات شرکت کنند اما مقامات به آنها اجازه ندادند. این برای اولین بار است که ما پس از 30 سال، میلیون ها نفر را بدون اجازه رهبر در خیابان ها می بینیم. مردم ایران در حال حاضر گرد هم می آیند تا برای کسانی که کشته شده اند عزاداری کنند. مردم ایران فرهنگی دارند که شهادت را متعالی می داند، اما مردم ایران امروز برای کسانی که روز سه شنبه مورد اصابت گلوله قرار گرفته اند دور هم جمع شده اند و اگر این کشتار ادامه یابد این گردهمایی ها هم ادامه خواهد داشت.

از او می پرسیم چرا مردم ایران نمی خواهند احمدی نژاد رئیس جمهور آنها باشد؟ می گوید:زیرا او چیزی جز بلندگوی خامنه ای نیست. از سوی دیگر اوضاع اقتصادی با وجود 280 میلیارد دلار درآمد نفتی، بدتر شده است. آزادی های فردی و اجتماعی بسیار محدودتر از دوران خاتمی است و دنیا به ما به عنوان یک ملت تروریست که به دنبال جنگ است نگاه می کند. هنگامی که خاتمی رئیس جمهور ایران بود، بوش رئیس جمهور آمریکا بود. در حال حاضر آمریکایی ها اوباما را دارند و ما یک نسخه از بوش را. ما به یک اوباما احتیاج داریم که بتواند راه حل هایی برای مشکلات کشور پیدا کند. با این حال با وجود آنکه قدرت همچنان در دست خامنه ای است، اما رئیس جمهوری مثل موسوی می توانست استبداد را در کشور ما تخفیف دهد.

 

بعضی ها معتقدند این اعتراضات کمرنگ خواهد شد، چرا که کسی آن را رهبری نمی کند.

 تمام نزدیکان موسوی دستگیر شده اند و ارتباط او با جهان خارج محدود شده است. مردم فقط از طریق حرف های دهان به دهان به خیابان ها می آیند، چرا که تلفن های موبایل و اینترنت آن ها هم مسدود شده است. اینک ادامه تظاهرات مردم نشان می دهد که آن ها چیزی بیش از یک انتخابات می خواهند. آن ها آزادی می خواهند و اگر به آنها داده نشود ما با یک انقلاب دیگر مواجه خواهیم شد. 30 سال پیش در دوران انقلاب قبلی، ما از همدیگر حمایت می کردیم. وقتی پلیس از گاز اشک آور استفاده می کرد، برای خنثی کردن اثر آن آتش روشن می کردیم. مردم ماشین های خود را به آتش می کشیدند تا دیگران را نجات دهند. بعد از آن دولت سعی کرده مردم را از هم جدا کند، مثل دریایی که قطره قطره شده باشد. آنچه ما از دست دادیم “با هم بودن” بود. در ماه گذشته ما همدیگر را از نو یافتیم.

البته بعضی می گویند موسوی نمی تواند چیزی را عوض کند، چرا که او خود بخشی از این سیستم است. این تا حدودی درست است چرا که آنها نمی گذارند کسی که متعلق به حلقه آنها نیست در یک مقام برتر قرار گیرد، اما تمامی اعضای یک خانواده هم مثل هم نیستند و در مورد موسوی هم باید دانست که او در این سال ها عوض شده است. قبل از انقلاب او یک روشنفکر مذهبی و یک هنرمند انقلابی بود، اما از ملاها حمایت نمی کرد. چرا که او شاگرد دکتر شریعتی بود.

بعد از انقلاب هنگامی که تمام روشنفکران مذهبی و حتی روشنفکران چپ از خمینی حمایت می کردند او برای 8 سال نخست وزیر بود. در آن دوران اقتصاد وضع ثابتی داشت و او نه دستور کشتن مخالفان را صادر کرد و نه فاسد شد. برای خنثی کردن قدرت او، مقام نخست وزیری از قانون اساسی برداشته و او از سیاست رانده شد.موسوی هم به دنیای هنرمندان بازگشت.

مخملباف در مورد نقش هنرمندان در عرصه سیاست می گوید:

در کشوری که احزاب سیاسی واقعی وجود ندارند، هنرمندان می توانند مثل یک حزب عمل کنند. هنرمندان از خاتمی حمایت کردند و اینک هم از موسوی حمایت می کنند.در حال حاضر موسوی یک اصلاح طلب است. او اینک گاندی را می شناسد، قبلا او فقط چه گوارا را می شناخت. اگر او قدرت را از طریق خشونت به دست آورد بایدآن را با خشونت هم حفظ کند. به همین دلیل مردم ایران یک انقلاب سبز راه انداخته اند که با صلح و دمکراسی تعریف می شود.

29 ژوئن2009