نگاهی به سریالهای مناسبتی ماه رمضان
سانسور اندیشه ، تبلیغ نظام…
سریالهای مناسبتی ماه رمضان در حالی آغاز شد که حدود دو ماه از ارسال پارازیت و قطع شبکهی ماهوارهای “فارسی وان” در ایران میگذشت.
فارسی وان که چند ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم و رکود رسانهای شدید در ایران با پخش سریالهای مخاطب پسند توجهات زیادی را جلب کرده بود گرفتار پروسهای شد که تا پیش از این فقط دامن شبکههای سیاسی مثل بی بی سی و صدای آمریکا را گرفته بود.
به زعم مقامات جمهوری اسلامی از نمایندگان مجلس تا مدیران صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد “دشمنان”اینبار کانون خانواده را هدف گرفته بودند.
هر چند که بعد از مدتی این شبکه با تغییر فرکانس مجدداً برای ایرانیان قابل دریافت شد (هر چند به صورت محدودتر) اما مدیران تلویزیون جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که ذائقهی مخاطبان ایرانی تغییر کرده است و دیگر نمیتوان با سریالهای فاقد جذابیتهای بصری و فیلمنامههای سطحی و انتخاب بازیگرانی نامناسب خانوادهها را پای تلویزیون نشاند.
” فاصله ها” و ارزش های خانواده در اسلام
در همان روزها بود که پخش سریالی با نام “فاصلهها” در شبکه 3 آغاز شد.
سریالی که برای اولین بار به موضوعاتی میپرداخت که طرح آنها در رسانههای رسمی ایران تابو محسوب میشد. دوستی دختر و پسر و رودررویی خانوادههای مذهبی در برابر این موضوع، میتوانست مخاطبان زیادی را هر شب پای تلویزیون بنشاند.
سریالی که البته با ضعفهای ساختاری فراوانی مواجه بود و کاملا آشکار بود که کارگردان در ازای اجازهی طرح روابط دختر و پسر در تلویزیون، باید در هر قسمت به “ارزشهای اسلامی و خانوادگی” اشارات دایمی داشته باشد. به طوری که تعددای از شخصیتهای فیلم در هر قسمت مشتی شعار به خورد بییندگان میدادند.
اما اواخر مرداد ماه تبلیغات مداوم شبکههای مختلف تلویزیون، خبر از آغاز پخش سریالهایی با موضوعاتی متفاوت برای ماه رمضان داد.سریالهایی که بعد از پخش بر این نکته صحه گذاشت که تلویزیون ایران همچنان به شدت درگیر سانسور و تاکید مداوم بر مفاهیم تکراری و شعاری است.
تلویزیونی که در چند سال اخیر مخصوصا بعد از جدایی مهران مدیری و رضا عطاران در کارهای طنز هم حرفی برای گفتن نداشت و عموما سریالهایی با فضای تیره و ملودرامهای ناامید کننده را برای مخاطبان پخش می کرد. در حالی که آثار کارگردانهایی مانند مدیری دقایقی بییندگان را سرگرم میکرد اما مدیران تلویزیون با توقیف “قهوه تلخ” مهران مدیری و عدم موافقت با کار تازهای از رضا عطاران نشان دادند که نه تنها تحمل تصویر کشیدن واقعیتهای ملموس اجتماعی و سیاسی را ندارند که به طور کلی تحمل زبان طنز را ندارند.
محرز شد که سطح سلیقهی مدیران شبکههای تلویزیونی و از جمله عزتالله ضرغامی،رییس رادیو وتلویزیون جمهوری اسلامی ایران، در حد سریالهای طنز روحوضی مانند “زن بابا ” است. سریالی پر از لودگی و سرشار از شوخیهای جنسی که ایام عید بر روی آنتن رفت و با تمجید ضرغامی مواجه شد.
“نون و ریحون” و شوخی با کیهان
با توجه به همین شرایط بود که مدیران شبکه تهران،به فرزاد موتمن کارگردان جوانی که فیلم سینمایی “شبهای روشن” را در کارنامهی خود داشت سفارش ساخت یک مجموعه طنز با رویکرد اجتماعی- سیاسی دادند.
کارگردان نون و ریحون شاید تصور نمیکرد که فقط در یک قسمت سریالش بیش از 20 سکانسش مشمول اصلاح و در واقع سانسور شود.
این سریال در روزهای اول پخش در ماه رمضان با اقبال و استقبال مخاطبان و منتقدان روبه رو شد و آن را اقدامی ارزشمند و طنزی فاخر معرفی کردند. اما دیری نپائید با پخش سکانسهایی از این سریال که حرفهایی سیاسی را به نمایش گذاشت مثل همیشه و طبق پیش بینی همگان، تلویزیون پا پس کشید و شروع به خودسانسوری آن کرد ؛ اقدامی که مسوولین آن را تایید نموده و در حد همه سریالها و برنامههای تلویزیون دانستند. حتی نویسنده سریال نیز سانسور را حق طبیعی تلویزیون دانست و از آن حمایت کرد ! حمایتی که به نظر به منظور جلوگیری از سانسور بیشتر و امکان ادامهی حضور در تلویزیون عنوان شده است.
عباس نعمتی، نویسنده این سریال تلاش کرده بود با گنجاندن برخی دیالوگها در لابه لای متن نسبت به تحولات بعد از کودتای انتخاباتی و اتفاقاتی که حتا در کهریزک افتاده بود بی تفاوت نماند.
مثلاً سمیرا یکی از شخصیتهای فیلم که در خواب عباس حاضر شده بود ـ از پشت میلههای زندان و در پاسخ به دیالوگ عباس مبنی بر اینکه “ مگه در زندان چه اتفاقی میافته که همه زاهد و عابد میشن؟” توضیح میداد که من اینجا فرصتهای زیادی برای تفکر و فکر کردن به خودم داشتم، البته جلسات گفتمان با بازجوها نیز به این خودشناسی خیلی کمک کرد.یا ما اینجا رژیم غذایی داریم، اینجا دکتری وجود دارد که مراقب تغذیه ماست و نمیگذارد غذای پرچرب به ما بدهند.حتا به کنایه از تجاوز و شیشه نوشابه هم با این دیالوگ یاد شد:اگر بگم اینجا شیشه نوشابه خالی دیدم که از نوشابه توش خبری نبود، دروغ نگفتم، چون به ما دوغ می دن!
البته طنز این قسمت سریال به اینجا ختم نشد . علاوه بر پلیس و بازجویان نشریات هم از تیررس نون و ریحون دور نبودند .این که در فیلمی در تلویزیون جمهوری اسلامی جسارت شوخی با روزنامه کیهان و حسین شریعتمداری به وجود بیاید هم در نوع خود عجیب است.وقتی عنوان شد که ستون خوانندگان یک نشریه از تیتر یک مهم تره، ممکنه در تیتر یک اشتباهی رخ بده اما در این ستون محاله! و ادامهی این دیالوگ و رفرنس از میشل فوکو که یک نشریه، مخلفاتی است که اطراف ستون “خوانندگان” شکل می گیره! هم واقعا زیبا بود.
روزنامه کیهان چند روز بعد به شدت از مدیران تلویزیون برای میدان دادن به افرادی که آنها را “ضد انقلاب” میخواند انتقاد کرد. انتقاداتی که آنقدر دامنه پیدا کرد که کارگردان ناچار شد به حذف بسیاری از دیالوگها تن بدهد.
در حالی که طنز به کار رفته در این سریال میتوانست بییندگان تلویزیونی را هم با نگاهی غیر سخیف در طنز آشنا کند.کارگردان این فیلم دلیل اصلی سانسور بخشهای زیادی از فیلمش را اینچنین شرح داده است: “بعد از پخش قسمتهای ابتدایی، این شوخیها به صورت بلوتوث روی گوشیهای موبایل رد و بدل شد و شبکه های تلویزیونی خارجی روی آن مانور دادند. در این زمان بود که مدیران شبکه ترجیح دادند از این شوخیها عقب نشینی کنند و در نتیجه تعداد زیادی از شوخیهای اینچنینی از مجموعه حذف شد.”
موتمن همچنین به تغییر فرم “نون و ریحون” بعد از این حذفیات اشاره کرد و گفت: “به هرحال کار از نظر فرم لطمه خورد اما از ابتدا نیز بسیار تعجب کرده بودم که با وجود این شوخیها در مجموعه موافقت شده بود.”
در مسیر زاینده رود و تبلیغات برای شهرداری اصفهان
در مسیر زاینده رود به کارگردانی حسن فتحی هم از شبکه یک تلویزیون ایران روی آنتن رفت.
سریالی که نه به خاطر جذابیتهایش که به دلیل استفاده از لهجه اصفهانی با حواشی زیادی روبه رو و با نوع تازهای از سانسور مواجه شد.
این سریال سوژهای مخاطب پسند داشت؛ فوتبالیستی که در درگیری خیابانی پسری جوان را به قتل رساند و این اتفاق باعث درگیریهای مختلف خانوادگی می شود. بسیاری از صحنه های این سریال تبدیل به رپرتاژ آگهی برای شهرداری اصفهان شد تا مناطق دیدنی این شهر قدیمی را به توریستها معرفی کند.به طوری که حتا در برخی اوقات شخصیتهای فیلم با چمشانی گریان سوار بر درشکه میشدند تا با یکدیگر صحبت کنند.
در حالی که حتا اصفهان نرفتهها هم نیک میدانند اسب سواری در خیابانهای اصفهان نه برای شهروندان ساکن این شهر که برای مسافران است.
“در مسیر زایندهرود” قابلیت تبدیل به درامی زیبا را داشت اما آنقدر در ورطهی برتری دادن شخصیتهایی که به زعم کارگردان راست اندیش و درست کردار بودند گرفتار آمد که عشق و انتقام به تصویر کشیده شده باور پذیری خود را از دست داد.
مخصوصا آنکه در اواسط راه و بعد از اعتراضاتی که از اصفهان شنیده شد صداوسیما اقدام به حذف دیالوگهای بازیگرانی کرد که به زعم این مدیران لهجه اصفهانی را با مهارت صحبت نمیکردند! تا جایی که هر شب تقریبا حدود 10 الی 15 اصلاحیه به آخرین ساخته حسن فتحی وارد میشد.
جراحت و ملکوت؛ معضلات اجتماعی با تم مذهبی
سریال جراحت به کارگردانی محمد رضا شفیعی از شبکه سوم و ملکوت هم که از سوی محمدرضا آهنج کارگردانی شده بود از شبکه دوم تلویزیون ایران پخش شد.
سریالهای که یکی دو جین بازیگر مطرح و اسمی را در تیتراژ خود داشتند اما دریغ از بازی و ساختی مناسب.
به نظر می آمد که قرار بود ملکوت کار جسورانهای باشد چون نگاهی تازه به ماجرای مرگ و اصطلاحاً برزخ داشت.
اما هر چقدر که کار به اواسط نزدیک شد بییندگان متوجه شدند که قرار نیست شاهد تصویری دیگر از ماوراء از دیدگاه اسلامگرایان باشند.
حوادث و دست تقدیر در این دو سریال آنقدر پررنگ بود که بیینده میماند که این انسان فاقد اختیار برای چه تقاص پس میدهد و مجازات میشود.
اتفاقات مختلف در سریال ملکوت با تم مذهبی اصلاً برای مخاطب باور پذیر نمینمود.این که پدربزرگی دچار مرگ مغزی شده،نوهاش هم دست به خودکشی زده و روح آن دو همدیگر را ملاقات میکند و پدربزرگ بسیار نیکو خصال رازهای مگو را به نوه ی خطاکارش میگوید و داماد ددمنش از هیچ تلاشی برای بالا کشیدن ثروت پدر زن فروگذار نمیکند و از همه مهمتر زنی در نوبت دریافت قلب حاجی درستکار قصه (با بازی محمدرضا شریفی نیا) بود که وی چند ده سال پیش طردش کرده بود و همو بود که بانی سرگردانی وی در برزخ و مانع ورودش به بهشت بود.
هر چند که موضوع جراحت که در شبکه سوم پخش شد پرداختن به معضلات اجتماعی نسل حاضر و دخالتهای خانوادهها بود اما بازیگران سرشناسش مانند امین تارخ گویی بر سن تاتر ایستاده و مشت مشت دیالوگ به خورد بییندگان میدادند.در حالی که آدمهای خاکستری این قصه که در شرایط مختلف تغییر میکردند با پرداخت بهتر میتوانستند موفقیتهای بیشتری برای این فیلم به ارمغان بیاورند.
جالب اینجاست که طبق نظر سنجی تلویزیون این مجموعه با بیش از 70 درصد جذب مخاطب، در بین سریالهای ماه رمضان رتبهی نخست را از آن خود کرد.
سریالهای ماه رمضان در حالی به پایان رسید که بسیاری از کارگردانان و بازیگران و نویسندگان از مثله شدن آثار خلق شدهشان شاکی بودند.
شاید منتقدانی که تا چندی پیش به مدیران تلویزیون پیشنهاد میکردند برای آن که مجبور نشوند هزینههای میلیونی متقبل شوند و بر روی شبکههای ماهوارهای پر مخاطب فارسی، پارازیت ارسال کنند، خود به سوژههای اجتماعی سیاسی و انعکاس حداقلی از واقعیتها به جز بدبختی صرف بپردازند، این روزها از این پیشنهاد خود پشیمان به نظر آیند.
چون روشن شده است که تیغ سانسور در رسانههای ایدئولوژی زده و بلندگوی نظامهای توتالیتر آنقدر تیز و فراگیر است که هیچ موضوع و نگاهی غیر از نگاه رسمی را برنمیتابد.