واقفی گری مدرن

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

این آقای ثامنی یکی از دوستان ماست که در کالیفرنیا زندگی می کند، ایشان یک گوشش به خبرهای سی ان ان و فاکس نیوز است، یک گوشش به روزآنلاین و رجانیوز، هر دفعه هم که می بینمش یا زیر چشمش تیک می زند، یا شب قبلش کهیر زده و یا سیستم عصبی اش بکلی به هم ریخته. دیروز آمده پیش من، می بینم زیر چشمش باد کرده و دست هایش هم می لرزد. فکر کردم کتک کاری کرده و این مست های نیمه شب حالش را جا آوردند، می گویم چی شده؟

می گوید: رجا نیوز رو دیدی؟

رجانیوز را می بینم، مثل همیشه است، چیز خاصی در آن نیست که با قبل متفاوت باشد. می گویم: حتما از خبر کشته شدن حجاج ناراحت شدی؟

می گوید: اون که هیچ، دو روزه خوابم نمی بره، ولی اینها خیلی خطرناک ترند…

می گویم: کی خطرناکه؟ دوباره چی شده؟ باز هم سر بریده داعشی ها رو دیدی؟

می گوید: نه، دکترم گفته یوتیوب ممنوع، فقط بلی دنس می تونم ببینم.

با خودم می گویم حتما نگران پناهندگان سوریه است که بین اروپای شرقی و غربی سرگردان هستند، می پرسم: باز خبر پناهندهای آلمان رو خوندی؟

می گوید: نه، این آلمانی ها مرام نشون دادن، نگران اونها نیستم، ولی این واقفی گری مدرن داره حمله می کنه…

می گویم: واقفی گری؟ این دیگه چه کوفتیه؟

خبری را در رجانیوز نشان می دهد که احمد خاتمی گفته است: “واقفی گری مدرن انقلاب را تهدید می کند.” بعد با چشمان پر از التماس و مظلومیت می پرسد: “این واقفی گری مدرن چیه؟”

خبر را می خوانم، برایش توضیح می دهم: ببین، آقای ثامنی! این موضوع نه به شما مربوطه نه به ما، شما بی خیال شد، چیز مهمی نیست…

می گوید: آخه گفته واقفی گری مدرن انقلاب را تهدید می کند، حالا اگه این طوری شد ما چیکار کنیم؟

می گویم: الآن چی شما رو اذیت می کنه؟ الآن شما می ترسی انقلاب نابود بشه؟ شما که خودت مخالف انقلاب بودی، منم که مخالف انقلاب هستم، اصلاح طلبان هم که مخالف انقلاب هستند، اصولگرایان هم که خودشون بیشتر از همه با انقلاب مخالف هستند، خود وزارت اطلاعات هم که از همه بیشتر جلوی انقلاب رو می گیره، انقلابیون سابق هم که سلطنت طلب شدند، سلطنت طلب های سابق هم که الآن دنبال خرید و فروش پرچم هستند، بچه های رهبر انقلاب رو هم که نمی گذارند حرف بزنند، الآن شما از چی می ترسی؟ انقلاب مرد، ته مونده اش رو هم صادر کردند به ونزوئلا و مجمع الجزایر قمر….

می گوید: یعنی اگر این واقفی گری مدرن بیاد چی می شه؟ من می ترسم واقفی گری مدرن یه دفعه بیاد همه چیز از بین بره…

می گویم: برادر من! مگه چیزی باقی مونده که شما می ترسی از بین بره؟ برای چی نگرانی؟

می گوید: شما فقط برای من دو دقیقه بگو این واقفی گری مدرن اگر بیاد چی کار می کنه، من بفههم چیه برم دنبال کارم، من می ترسم این واقفی گری مدرن بیاد، تا تکون بخوری مثل داعش که اومده توی مکزیک، یه دفعه بیاد سر ما رو ببره…

می گویم: آقای ثامنی! داعش کجا بود؟ اصلا مکزیک چی می گه؟ الآن خود داعش هم تا سه چهار ماه دیگه اول تبدیل می شه به مجاهدین خلق، بعد همه زنها و شوهرها از همه طلاق می گیرن، اول همه شون می شن زن ابوبکر بغدادی بعد می شن زن همدیگه، داعشی ها هم آخرش مثل همین آقای داعش الاسلام که یه روز مجاهد بود، الآن سخنگوی نئوکان ها شده، می آن زیارت مجسمه آزادی، تموم می شه می ره.

در حالی که دست و پایش می لرزد، می گوید: آخه شما خبرها رو نخوندی، درست بخون، اینها با امام رضا هم دعوا داشتن؟

می گویم: شما به ائمه اطهار اعتقاد داری؟

یک دفعه براق می شود و عصبانی: بله که اعتقاد دارم، نکنه شما هم مثل اون شاهین نجفی و سلمان رشدی زدی زیر همه چیز، بله که اعتقاد دارم، من موندم تو لوس آنجلس که اعتقادات دینی ام رو از دست ندم، پسرم سه سال رفت ایران، دیگه به هیچی اعتقاد نداره…. ( با حالت التماس می گوید) شما فقط به من بگو این واقفی گری مدرن چیه؟ من خیالم راحت بشه، دیگه مزاحم نمی شم.

می گویم: ببین، داستان اینه که این افراد به گفته آقای احمد خاتمی پیروان امام موسی کاظم بودند، خب؟

می گوید: خب، کدوم موسی؟ همون که آسیه خانم تو رودخونه دنبالش می رفت یا بابای امام رضا؟ کدوم شون؟

می گویم: نه، کلا بی خیال یهودی و اینها بشو، همین امام موسی کاظم….

می گوید: همین بابای رضا، همین مشهدیه…

می گویم: البته مشهدی که نبود، ولی همونی که شما منظورنته، می گه این پیروان امام موسی کاظم با امام رضا مخالفت کردند….

عصبانی می شود و می گوید: کدوم امام رضا؟ همون امام رضای خودمون یا امام رضای عربها؟

می گویم: مگه چند تا امام رضا داریم؟ همون امام رضا که توی مشهد هست.

یک دفعه سرخ و سفید و سبز و بنفش و سایر رنگهای انتخاباتی می شود و می گوید: ببین! من تا حالا احترام شما رو نگه داشتم، اصلا کاری به انقلاب ندارم، به پیغمبر هم کاری ندارم، به امام هم کاری ندارم، ولی اگر یک کلمه به امام رضا حرف بزنی، ده تامکزیکی حزب اللهی می شناسم می فرستم بیان سراغت، با امام رضا شوخی نکن، امام رضا، امام زمان و خدا نیست که باهاش شوخی کنی. ضامن آهوست.

می گویم: بابا! من اصلا حرفی نزدم، من می گم آقای احمد خاتمی گفته واقفی گری یک جریانی بوده که هزار سال قبل به طرفداری از امام موسی کاظم با امام رضا مخالفت کرده…

می گوید: غلط کرده، به گور پدرش خندیده، اصلا اینها چی کار به امام رضا دارند؟ یازده تا امام عربها دارن برای خودشون، ما همین یکی رو داریم، برای چی همه اش تو امور داخلی ما دخالت می کنن؟

می گویم: حالا شما چرا عصبانی می شی؟ اصلا مشکلی نیست. تازه، منظور ایشون اصلا امام و خدا و دین و پیغمبر نبوده، اینها با همدیگه دعوا دارن.

می گوید: پس یعنی الآن این واقفی گری می خواد بیاد، یعنی کی می آد؟

می گویم: شما می دونی جریان اعتدال چیه؟

می گوید: خب آره، خودم بهش رای دادم، همین آقای روحانی…

می گویم: باریکلا، واقفی گری همینه. اصلا بگو ببینم، تو می دونی ساکتین فتنه کی ها هستند؟

می گوید: آره، خوب همین روحانی و هاشمی…

می گویم: واقفی گری هم همین اعتدال و ساکتین فتنه هستند.

می گوید: یعنی همینه؟ همه اش همین؟

می گویم: نه، فقط همین نیست، تو سران فتنه رو می شناسی؟

می گوید: بله، موسوی و خانم رهنورد و کروبی و خاتمی و هاشمی و همین ها…. ولی اصلش همون نخست وزیره بود که نقاشی می کرد… همون که سر کوچه شون یه بربری فروشی هست و یه سنگلکی، کوچه اختر، درسته؟

می گویم: باریکلا، اینها همون ها هستند، واقفی گری اسم جدید اینهاست. روشن شد؟

می گوید: پس اینها اصلاح طلب و اینها نیستند؟

می گویم: چرا دیگه، اینها همه شون همین اند.

می گوید: یعنی کلا همون که آقای خاتمی اومد و با کریستین امانپور مصاحبه کرد؟

می گویم: آره، ببین! آقای ثامنی! شما در جریان خبر نیستی، اینها همه اش اسمشون عوض می شه. شما هم قاطی می کنی.

می گوید: یعنی شما قول می دی که قضیه همینه؟

می گویم: قول قول قول، کلا همینه. بیخیال شو.

می گوید: پس این واقفی گری حمله نمی کنه؟

می گویم: نه، شما قرصات رو بخور، این همه گیر نده هر شب رجانیوز بخونی، هی نماز جمعه تهران رو هم گوش نده، حله؟

می گوید: حله….( و می رود.)

یعنی من مانده ام که همین کروبی و موسوی و خاتمی و هاشمی و روحانی چقدر اسم مستعار دارند، یعنی اگر من نبودم این واقفی گری باعث سکته این بنده خدا شده بود. من نمی فهمم همان دوم خردادی، اصلاح طلب، اصلاح طلب دولتی، کارگزاران مزدور، اعتدالیون، فتنه گران، ساکتین فتنه، و بقیه چه عیبی دارد که اینها می خواهند دنبال یک اسم جدید بگردند؟

 

ایرانیان، اینجا، آنجا، همه جا

یعنی واقعا ما ایرانی ها چه طلبی از این مردم جهان داریم؟ چرا فکر می کنیم جهانیان سر تپه بشریت لپه ایرانی گیر آوردند و باید بگذارند ما را روی سرشان و حلوا حلوا کنند؟ البته واضح و مبرهن است که ما ایرانی ها هم مثل روس ها، چینی ها، عرب ها، افغان ها، ترک ها، و خیلی ملل دیگر، یک درصدی آدم باهوش داریم، و درصد بالای دیگری آدمهای متوسط الحال. جدا چرا از همه دنیا طلبکاریم؟ چه می شود که فکر می کنیم تمام تاریخ کهن ارث پدرمان است و تمام جغرافیای جهان، اموال به غارت رفته اجدادمان؟ این همه نارسیسیزم از کجای وجود ما در می آید؟ الحمدالله رب العالمین که درصد بزرگی از نخبگان مان یا در پاریس و فرانکفورت و سانفرانسیسکو زندگی می کنند، و نود درصد افتخارات تاریخی مان در کتاب های درسی دبیرستان های کشور سانسور می شود.

این همه پناهنده از سوریه ای که زیر قمه و شمشیر داعش گردن زده می شوند، فرار کردند و رفتند آلمان و مردم آلمان و بلژیک به آنها پناه دادند، و آغوش شان را برای آنان باز کردند، تنها ملیتی که در خود آلمان علیه حضور پناهنده جدید مخالفت می کنند، همین ایرانی هایی هستند که ده سال قبل به آلمان پناهنده شدند. خدا حفظش کند رضای معینی را که کلی از روزنامه نگاران زیر فشار و خطر را حمایت کرد که در روزهای سخت سرکوب مطبوعات به اروپا پناهنده شدند. طرف زمانی که سازمان چریکهای فدائی از میان رفته بود کلا، با محاسبه اضافه جیش کردن های شبانه اش، هشت سالش بود، حالا یکی از رهبران سازمان فدائیان اقلیت است. رضا می گفت: طرف اینقدر گیر داد به روزنامه نگاران ایرانی که من گفتم، بابا، بنشین توی خانه ات، من پناهندگی ات را جور می کنم. آن یکی به من تلفن زده بود که من از ایتالیا خوشم نمی آید، دوست دارم بروم سوئد پناهنده بشوم، می توانی با نخست وزیرشان تماس بگیری که من بیایم آنجا؟ و کلا سابقه کار فرهنگی طرف ۲۷ ثانیه بازخوانی ترانه “ای قشنگ تر از پریا، تنها تو کوچه نریا” هست. بعد انتظار دارد قبل از آموزش الفبای آلمانی معاون انجمن قلم آلمان شود.

این همه پناهنده در همه جای آلمان زندگی می کنند، تنها پناهندگانی که با ورود پناهنده جدید سوری مخالفت کردند، همین چهار تا هموطن خودمان بودند. خود آلمانی ها، با دست های باز، رفتند لب مرز، علیه دولت خودشان اقدام کردند، که دولت شان مجبور بشود پناهندگان را بپذیرد، بعد آلمانی ها مشکلی ندارند، این ایرانی های هموطن در فیس بوک و تویتر می نویسند این سوری ها که اینجا می آیند کشور ما( آلمان) را خراب می کنند. ای خاک….. یعنی چه بگویم؟ اینهمه زائر در اتفاقات عربستان سعودی کشته شدند، خدا رحمتشان کند. این وسط دادستان کل کشور ایران می گوید می خواهیم علیه عربستان سعودی به دادگاههای بین المللی شکایت کنیم. بگو تو خودت تحت تعقیب هستی، چطوری می خواهی شکایت کنی؟ فرمانده سپاه تهران بزرگ گفته: “حادثه منا خیانت امنیتی های سعودی بود، مقامات جمهوری اسلامی از مقامات سعودی به نهادهای بین المللی شکایت کنند.” البته که شکایت از مجرمین کار خوبی است، ولی مگر شما اجازه می دهید کسی از قاتل زهرا کاظمی و ستار بهشتی و دهها آدم دیگر شکایت کند؟ یعنی این همه رو و ادعا از کجا آمده است؟

آن وقت وسط دعوای بین اوکراین و روسیه، که نه اوکراین به ایران ربط دارد، نه روسیه به ما مربوط است، همه دنبال یک تک تیرانداز ماهر در فرودگاه کی یف می گردند. یعنی چی این همه نبوغ و استعداد که از ما می ترواد؟ مرده شور پادشاه عربستان را ببرد، اصلا همه شان بد و پلید، ولی دولت عربستان دستور داده مقصران فاجعه منا را گردن بزنند، حالا شش سال است که همه می دانند که قتل کلی آدم به گردن قاضی مرتضوی است، کسی جرات ندارد به پرونده اش رسیدگی کند. آن وقت می خواهیم انتقام شهدای فرگوسن را از اوباما، انتقام شهدای غزه را از نتانیاهو، انتقام بابی ساندز را از دولت انگلیس و انتقام شهادت هیتلر را از روزولت و چرچیل بگیریم. یعنی این همه ادعا و خودخواهی از کجا نازل می شود؟

 

حروم خوری خوشمزه است

تقریبا شکی وجود ندارد که بیرحم ترین حکومت های تاریخ ایران مغولها و مثلا آقا محمدخان قاجار بوده است. شکی هم نیست که فاسد ترین سلسله حکومتی در ایران حکومت قاجاریه بوده است، شکی هم نیست که راکد ترین و مسموم ترین شرایط زیستی ایرانیان در دوره ناصرالدین شاه یا حداکثر شاه سلطان حسین بوده است. حتی در همه اینها هم شک باشد، در این تردیدی نیست که فاسد ترین و بی عرضه ترین دولت تاریخ ایران دولت احمدی نژاد بوده. طرف دو تا معاونش زندانی هستند، ۸۰ میلیارد ثروت کشور در دوران حکومتش گم شده، یک دکل ۸۷ میلیاردی به درازی تاریخ از کل اقتصاد کشور حذف شده، پروژه مسکن مهرش بخش مهمی از سرمایه ملی را تبدیل به آشغال کرده است. ارزش پول ایران را به یک سوم در عرض هشت سال کاهش داده، یعنی اگر شیطان برای جنگ با خدا، رسما وارد جنگ با ایران می شد اینقدر لطمه به کشور نمی زد، که این بچه پرروی بی ادب زده، بعد دو روز قبل آقای احمدی نژاد گفته: “مال مردم خوری به پایان می رسد، به زودی شاهد استقرار عدل مهدوی خواهیم بود.” جان من! این جمله را دو بار دیگر بخوانید، دلتان می خواهد اگر احمدی نژاد روبه رویتان نشسته بود چکارش کنید؟ بعد مسئولیت بهداشت کشور گفتند: “سوء تغذیه عامل چهل درصد بیماریها در کشور است.” یعنی اگر کسی اینقدر شکر زیادی می خورد، می توانست این همه سوء تغذیه ایجاد کند؟

این موضوع را درست دو ماه قبل از روی کار آمدن احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ نوشته بودم، کسی از دوستانم خبر داده بود که این برادر رفته پیش آقا، گفته، شما دست من را باز بگذارید، تا من شرایط ظهور حضرت را در دوسال فراهم کنم. من تقریبا هیچ شکی ندارم که چنین جلسه ای ممکن است، و چنین دیالوگی را از این محمود به آن علی بعید نمی دانم، ولی در این موضوع تردید دارم که آدمی بعد از اینکه هشت سال کل اقتصاد کشور را به زباله دانی تاریخ ریخت، باز هم با این پررویی ادعا کند. متاسفانه این حد از برخورد در حوزه ادبیات است، من که نمی توانم در طنزنویسی سنگ بردارم و توی سرش بزنم.