داستان از این قرار است که حقیقت و آرمان مورد نظر ما، سوسیال دمکراسی با جوهر مذهبیاست. مطلوب مورد نظر ما، جامعه مدنی قوی است که دولت نتواند آن را نادیده بگیرد. اکنون اماواقعیت، یا عینیت، تحمیل شده به ما چیست؟ حکومتی که جامعه را به سوی کلنگی شدن می برد. پس به ناچار در این انتخابات، به طور موقت، از مطالبه محوریبه سوی فردمحوری می رویم که عملی است به ناگزیر. پس چنین اختیار می کنیم تا بازبه مطالبه محوری برسیم.
به تعبیر شریعتی گاه زمانی فرا می رسد که نمی توان خوب مرد. ما در این دوره قرار داریم و دردوره لوث شدن بسیاری ازارزشها غوطه می زنیم. این نوع دوره ها یا ایام در هردوران، شامل دوره ای می شود که معیارهای معمول فرو می ریزد تا معیارهای جدیدی شکل بگیرد. لذا مهم این است که بتوانیم دوره خود را درک کنیم و موضع گیری درستی داشته باشیم و بهتر رفتار کنیم. والا ناخودآگاه ازسرصداقت درزمین حریف بازی کرده ایم.
امثال شریعتی را، آرمان به کام بود. جان بر کف بودند؛دوران آنان دوره شورشی ها بود. نتیجه دوره شورشی ها انقلاب بود که رخ داد؛ انقلابی که آمد اما به بار ننشست و خشونتش بررحمتش چربید، و سنگدلی افزون کرد. حال در۳۵ سالگی انقلاب آنان که تیغ تسویه در کف داشتند، خود درمعرض تسویه قرار گرفته اند. دولت نفت فروش هم که پول را پارو می کند و یاران قدیم را جارو، سودای آن دارد که راه کره شمالی شدن ایران را هموار کند.
دراین سمت گیری به سوی کره شمالی شدن همه ضرر می بینند؛ از روحانی و بازاری تا روشنفکر همه بازنده هستند، هر چند بازنده اصلی مردماند؛ بازنده سیاستی که یاران قدیم حکومت هم در آن درمانده اند. در چنین شرایطی مردم کشوررا بر بادو صاحبان قدرت دیروزی، قدرت را ازکف رفته می بینند، حال آنکه این اولی و دومی تا دیروزمقابل هم بودند، یا راه خود می رفتند. اما امروزداستان، داستان دیگری است. اوضاع خطرناک تر وصدای پای چکمه ها نزدیک ترشده است. هسته اصلی نظامیانی که رهبری نظام آنان را “خواص” نامیده سودای آن دارند که به نام رهبری همه امور و منابع قدرت و ثروت را قبضه کنند وخیال خود راحت. جان ملت را در شیشه ترس و دلهره کشند وبرملک ایران زمین به قدرت بازو و زور تدبیرامورکنند؛قدرتی کهبا پول نفت دوپینگی می شودو قدرتمندترجلوه می کند.
حال که در چنین دوره ای قرار داریم هر کس که خطررا احساس می کند و می تواند کاری کند، باید دست به کارشود. البته بهترآن است که این عمل برای توقف حرکت رهبران نظامی وتغییرسیاست رهبری، حرکتی هماهنگ باشد. این هماهنگی هم به توافق مرحله ای و حداقلی میان همه کسانی که خطر را احساس می کنند نیاز دارد.
حاکمیت دراین واقعیت و عینیت ایجاد شده که با پول نفت، غران وبا تشرنظامی امنیتی ها مزین است، قصد دارددر منطقه مانور قدرت دهد تا در پرتوآن درداخل کشورهم اقتدارقبرستانی بر جامعه تحمیل کند.
حال سئوال این است که در این دوره می توان مطالبه محورماند؟ البته اگر باورداشته باشیم که مطالبه محوری، رفتاری مدنی است که با ارائه خواسته ها به کاندیدا درجهت قدرت یافتن مردم و استقرار نهاد های مدنی معنا می یابدو کاندیدا ها با اجابت خواسته ها برای بدست آوردن رای مردم با هم رقابت می پردازند؛ رفتاری که نمونه آن را درانتخابات ۱۳۸۸ دیدیم وتا طرح تغییردربندهای قانون اساسی بوسیله مهدی کروبی پیش رفت. آیا درحال حاضرمی توان به این معنی مطالبه محور بود که امری مطلوب برای ایران است؟ چنین به نظر نمی رسد. چرا؟ در حال حاضر چنان فضا را سخت وبسته کرده اند که حتی بخشی ازجامعه مدنی به سراغ کاندیدایی ۸۰ ساله می رود که بازاین کاندیدا توصیه به فرد دیگری برای کاندیدا شدن می کند. دردیداربا این دو کاندیدا، افراد دعوت کننده از آن دو می خواهند کاندیدا شوند تا کشوردر گرداب بیشتر فرو نرود. بی گمان این نوع خواسته با بیانیه های گونا گون کاندیداها درمورد برنامه محوری در سال ۱۳۸۸ متفاوت است. دراین سال حتی دوکاندیدای دیگرهم به مطالبه محوری تن دادند و احمدی نژاد هم وزیر زن به کابینه آورد.
پس مطالبه محوری را باید پاسداشت، اما تقلیل نداد وآن را لوث نکرد ودستخوش تنوع تفسیرهایفراوان نگردانید که دراین صورت معنی راهبردی خود را ازدست می دهد. گاهی پذیرش موقعیت جدید، حتی اگرنامناسب باشد، بهترازآن است که آدمی موقعیت جدید خویش راباتفسیرواژگان راهبردی توجیه کند.
توجه داشته باشیم که ورود ما به مرحله مطالبه محوری، ورود به مرحله واقعی و مطلوب جامعه است، چراکه جامعه مدنی، نتیجه موفقیتو کامیابی این ورود به مطالبه محوری دربرابردولت است و قدمی به سوی دموکراسی خواهی قلمداد می شود.
حال با درک شرایط فعلی، برای این دوره باید توصیه راهبردی داشت که آن حضورافرادی برای کاندیدا شدن است؛ افرادی که بتوانند به واسطه نفوذ و نام خود دربرابرقدرت امنیتی ها و نظامیان نقش بازی کنند. توجه به خاتمی و هاشمی از همین روست چرا که باید ظرفی به نام ایران باشدتا بتوان درآن اصلاحی انجام داد.
می توان گفت امروز ما متاسفانه درمرحله مطالبه محوری نیستیم، اما باید به سوی آن حرکت کنیم. نباید هم آن را فراموش کنیم که مرحله ای مطلوب است برای ایران. شخص محوری مختص این انتخابات است، چرا که می خواهیم مطالبه محوری را هم، با درک شرایط، حفظ کنیم و ادامه دهیم.
توجه کنیم که حرکت در تاریخ و اجتماع هیچ وقت خطی نبوده است و فراز و نشیب دارد. تدبیر و تامل می طلبد این کهنه سرا