پشت پرده

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

پایگاه اطلاع رسانی دولت اعلام کرده است که به‎ ‎مناسبت عید سعید فطر و در پی دستور دکتر احمدی نژاد ‏رییس جمهور، “عبدالرضا شیخ الاسلامی رییس دفتر رییس جمهور در بخشنامه ای از دستگاه های اجرایی ‏کشور خواست از‎ ‎همه شکایات خود علیه رسانه ها و مطبوعات کشور صرف نظر کنند‎”.‎

بر اساس مفاد این بخشنامه “نظر به دستور‎ ‎رییس جمهور در روز خبرنگار برای بازپس گیری شکایات ‏دستگاه های اجرایی از رسانه ها و‎ ‎مطبوعات، لازم است ترتیبی اتخاذ شود همه شکایت های در دست ‏رسیدگی علیه رسانه ها و‎ ‎مطبوعات کشور تا تاریخ 17/5/87 کان لم یکن تلقی شود”.‏

این اقدام تبلیغاتی بدون آنکه به موارد شکایات گذشته ی وزرا و نهادهای دولتی که منجر به توقیف روزنامه ها ‏و مجلات و ابطال پروانه انتشار نشریات، صدور احکام بازداشت و زندان، تشدید فشار برای اعمال سانسور و ‏خودسانسوری و فیلتر کردن سایت های خبری گوناگون، حتی متعلق به جریان های محافظه کار اشاره ای، ‏حتی غیرمستقیم، داشته باشد، “پس گرفتن شکایت ها” هم زمان برای دو مناسبت مختلف خرج شده است: روز ‏خبرنگار و عید فطر. ‏

نکته ی طنزآمیز دیگر آنکه چنین سیاستی در ابتدای روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در یک رونویسی آشکار ‏از خط مشی دولت خاتمی، با آگراندیسمان فراوان، اعلام و ابلاغ گردید، اما در مقام عمل به فوریت زیرپا ‏نهاده شد. اکنون به نوعی اعتراف می شود که دولت احمدی نژاد در چهل ماه گذشته تنها روشی تبلیغاتی را در ‏پیش گرفته بوده است. از یک سو در فضای عمومی جامعه مدعی شکایت نکردن از رسانه ها بوده است و از ‏سوی دیگر “دستگاه های اجرایی کشور” به صورت شبانه روزی در حال پرونده سازی اطلاعاتی - امنیتی و ‏ارائه شکایت های ریز و درشت بوده و “دستگاه های رسانه ای دولت” نیز در حال پرونده سازی عملی و ‏نقض آشکار آزادی بیان و قلم و حتی در مواردی ترور شخصیت های دگراندیش و منتقد بوده اند.‏

نگاهی اجمالی به شکایت های عرضه شده به نهادهای قضائی در ماه های اخیر نشان می دهد که دو وزیری ‏که اکنون یا در دولت حضور ندارند، یا حضورشان فاقد مشروعیت و مقبولیت لازم است، طهماسب مظاهری ‏و علی کردان، در ماه های اخیر یک پای ماجرای شکایت های مطبوعاتی و توقیف رسانه ای بوده اند. خبر ‏برکناری رئیس کل بانک مرکزی، و گزارش های مربوط به جعلی بودن مدرک دکترای وزیر کشور که هر ‏دو اکنون به اثبات رسیده است در زمان انتشار اقدامی در جهت “ نشر اکاذیب” و “تشویش اذهان عمومی” ‏عنوان شد و به برخورد با رسانه های منتشر کننده ی این اخبار انجامید.‏

در اوایل مرداد ماه 87 خبرگزاری فارس به این دلیل که خبری کوتاه در مورد برکناری طهماسب مظاهری ‏رئیس کل وقت بانک مرکزی منتشر کرد مورد برخورد دولت و هیات نظارت بر مطبوعات قرار گرفت و ‏برای مدت سه روز فعالیت هایش متوقف شد. علی کردان نیز در بیست و پنجم شهریور ماه، یک روز پس از ‏آنکه شکایتی را علیه رسانه ها به دادسرا برد، به دروغ در کمیسیون امنیت ملی مجلس ادعا کرد که مدرک ‏دکترایش جعلی نیست. مدرکی که بعدها اثبات شد نه تنها “کاغذپاره” بوده، بلکه در سطح کارشناسی و ‏کارشناسی ارشد نیز بی اعتبار بوده و حتی ناموجود است.‏

پیامد این اقدام قضایی فیلتر شدن سایت اینترنتی “الف” متعلق به احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس ‏در بیست و دوم مرداد ماه 87 بود، چون به حق اسنادی را افشا کرده بود که نشان می‌داد مدرک دکترای ‏افتخاری وزیر کشور جعلی و ساختگی است. ‏

علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور آن زمان در جهت تبین سیاست های دولت در برخورد با ‏رسانه هایی که به ادعای او خبرهای غیرصحیح منتشر می کنند در اظهاراتی در مشهد اعلام کرد که چنین ‏اقدام هایی درس عبرتی برای این خبرگزاری و پیامی برای دیگر رسانه‌ها است تا به اصل “صحت خبر” ‏توجه بیشتری کنند. اکنون شکایت شخصی مدیران این رسانه ها از مشاور احمدی نژاد در محاکم قضایی، به ‏دلیل وارد آوردن “تهمت” و “افترا”، می تواند عواقب قضائی ناخواسته ای برای او و دولت دربرداشته باشد.‏

با این تفاصیل، صدور این بخشنامه را باید به فال نیک گرفت و به استقبال سیاست جدید رفت. درعین حال باید ‏از دولت خواست که اگر در ادعای خود صادق است و به آن تنها به صورت یک تبلیغات انتخاباتی صرف نگاه ‏نمی کند این برنامه را به صورت همه جانبه و فراگیر به مورد اجرا گذارد. ‏

در اولین گام ضرورت دارد تمام شکایت های مطبوعاتی علیه روزنامه نگاران و اهالی رسانه از دستور کار ‏ارگان های دولتی و مقام های حکومتی خارج شود. در این میان، تنها نباید به پرونده های ساخته و پرداخته ‏شده در محاکم قضایی بسنده شود، بلکه حق این است که این بخشنامه مشمول قاعده ی “عطف به ماسبق” نیز ‏شده تا بتوان از یک سو بر روی کلیه پرونده های ساخته شده در ارگان های اجرایی و نظارتی، از جمله ‏وزارت اطلاعات رسمی و موازی، مهر مختومه زد و از سوی دیگر پیامدهای در حال اجرای چنین احکامی ‏را نیز کن لم یکن اعلام کرد.‏

از این جمله باید سیاست غیرقانونی محروم ساختن اهالی رسانه، روزنامه نگاران مستقل و دگراندیش از ‏داشتن نشریه کنار گذارده شود تا هیات نظارت بر مطبوعات بتواند در نشستی فوق العاده حق تمام خبرنگاران ‏و مدیران مطبوعاتی کشور را که سال های سال است با وجود ارائه ی تقاضا برای کسب پروانه انتشار نشریه ‏از داشتن روزنامه و مجله محروم شده اند، ادا کند. ‏

در کنار آن ضرورت دارد کلیه احکام ناشی از شکایت دولت و موارد مترتب بر آن چون پرداخت جریمه، ‏حبس در زندان و ممنوع الخروج شدن روزنامه نگاران کنار گذارده شود. از همه مهمتر باید از تمام مدیران و ‏روزنامه نگارانی که نشریاتشان توقیف و فعالیت شان تعطیل شده یا به دلیل اتهام ها و افتراهای وارده زندانی ‏شده و از کار کردن در رسانه های حکومتی و مستقل محروم گردیده اند به صورت مناسب اعاده ی حیثیت ‏شده و ضرر و زیان مادی و معنوی وارده به آنان جبران شود.‏

نمونه های بارز این امر برخوردی است که با حیدری مدیرعامل پیشین “خبرگزاری کار ایران” (ایلنا) ‏صورت گرفته است. دعاوی متعدد از جانب شاکیان حقوقی چون وزارت علوم، یا شخصیت های حقیقی دولتی ‏مانند وزیر کار و امور اجتماعی و رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیردر دادگاه بدوی به صدور حکم زندان برای ‏وی منتهی شده و در صورت تائید در دادگاه تجدیدنظر او باید راهی اوین گردد.‏

تنها در صورت پیروی دولت از این برنامه ی گسترده و فراگیر است که احمدی نژاد در آستانه ی پایان ‏ماموریت چهار ساله ی خود می تواند ادعا کند اقدامی حقیقی، نه نمایشی و تبلیغاتی، در جهت آزادی قلم و بیان ‏برداشته است. وگرنه، می توان شک داشت که پشت پرده ی سیاست رسانه ای دولت باز ماجرایی خاص نهفته ‏است؛ دست کم شعاری انتخاباتی داده شده و احمدی نژاد باز در پی فریب افکار عمومی به منظور جلب آرای ‏مردم در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88 است.‏