پطرس و شکاف در حاکمیت

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

پطرس پسر وظیفه شناسی بود، به همین دلیل، بعد از سالها وظیفه شناسی در شورای نگهبان و تلویزیون، رئیس مجلس شد. یک روز جلوی دریا ایستاده بود که دید یک آقای قدبلند با پسرش آمد و سخنرانی کرد. همین که سخنرانی او تمام شد، دعوا شروع شد و یک عالمه تیر از چند جا در رفت و اتفاقا یکی از آنها سد را سوراخ کرد و پسر یکی از افراد فامیل را کشت. پطرس نگاهی به سوراخ کرد و تصمیم گرفت برای اینکه شکاف بزرگتر نشود، انگشتش را بکند توی سوراخ. اما ترسید به او بگویند نفوذی، به همین دلیل انگشتش را توی سوراخ نکرد. آب از سوراخ بیرون ریخت و شکاف در حاکمیت بزرگتر و بزرگتر شد. یک دفعه دید یک مهدی خزعلی از سوراخ افتاد بیرون. چیزی نگفت، سوراخ بزرگتر شد و نوری زاد از آن افتاد بیرون، باز هم چیزی نگفت. دید علی مطهری و احمد توکلی از سوراخ افتادند بیرون. باز هم چیزی نگفت. شکاف اینقدر بزرگ شد که یک کوسه سفید از آن رد شد و راه افتاد بطرف آمستردام. باز هم چیزی نگفت. بعد یک دفعه یادش افتاد که باید انگشتش را بکند توی سوراخ، به همین دلیل انگشتش را کرد توی سوراخ، اما کوچک زاده از آن طرف انگشتش را گاز گرفت و دویست نفر جلوی سد علیه او تظاهرات کردند. بالاخره چون دید سوراخ خیلی بزرگ بود، تصمیم گرفت مشتش را بکند توی سوراخ، اما فایده نداشت، بعد پایش را توی سوراخ کرد، بعد خودش رفت توی سوراخ، بعد به داداشش آقا جواد گفت “ من تنهایی نمی تونم، تو هم بیا توی سوراخ” داداشش گفت “ من دارم می رم ژنو، نمی تونم بیام.” به آن یکی داداشش گفت، او هم داشت می رفت سر مزرعه. آب اینقدر از سوراخ بیرون آمد که تا شکم پطرس رسید. در همین موقع کوسه به او نزدیک شد و گفت “ انگشتت رو بکن تو سوراخ، ولی فایده نداره.” پطرس پرسید “ تو نمی ترسی شکاف بزرگتر بشه و سد سوراخ بشه؟” کوسه گفت: “ من که کوسه ام، تو به فکر خودت باش.”

نتیجه گیری اخلاقی: همیشه سوراخی در سد ایجاد کنید که انگشت تان بتواند آن را پر کند.

نتیجه گیری سیاسی: جلوی سوراخ را همیشه نمی توان گرفت، بخصوص وقتی که کسی دچار این توهم باشد که اگر همه جا را آب بگیرد، او زیرآبی می رود.

ضرب المثل غیر مفید: وقتی آب گل آلود شد دیدن سوراخ ممکن نیست.

 

قاطر و کارمضاعف

 

مردی در حال رانندگی بود که ماشینش از جاده خارج شد و افتاد توی یک دره کوچک. یک دفعه دید یک کشاورز آمریکایی که احتمالا بادام می کاشته و بعدا احتمالا رئیس جمهور شده، به سراغش آمد و گفت: “ هی رفیق! مثل اینکه کارت خیلی خرابه، باید بهت کمک کنم.” راننده نگاهی به مرد و قاطر پیر و فرتوتی که کنارش بود انداخت و گفت: “ آخه تو چطوری می تونی به من کمک کنی؟” کشاورز طنابی به ماشین بست و آن را به گردن قاطر انداخت و در حالی که با دست به قاطر ضربه می زد گفت: “ هی جک! جیم! جورج! فرد! اسمایلی! کمک کنید و ماشین رو بکشید تا بیاد بیرون.” راننده متعجب شد و نگاهی به اطراف کرد و دید خبری از جک و جیم و جورج و فرد و اسمایلی نیست، اما با تعجب کامل دید که قاطر پیر ماشینش را که سروته شده بود، برگرداند و از دره بیرون آورد. راننده با شگفتی گفت: “ چطوری تنهایی این کار رو کرد؟” کشاورز جواب داد: “ اون که نمی دونست تنهاست، اون کوره”

 

نتیجه گیری اخلاقی: آدم وقتی کور باشد و متوجه واقعیت نباشد، کارهای بزرگی را انجام می دهد.

نتیجه گیری اجتماعی: شما گروه بزرگی هستید و می توانید به نتایج بزرگی برسید، فقط لازم است کور باشید.

نتیجه گیری سیاسی: وحدت قدرت را بشدت افزایش می دهد، بخصوص وقتی که هم واقعیت را نبینید و هم دچار توهم باشید.

 

به یک رهبر نیازمندیم

 

یک جنبش اجتماعی برای اداره جنبش به یک رهبر نیازمند است. داوطلبان در اسرع وقت با ارسال یک میلیون قطعه عکس از زمان تولد تا کنون و کپی شناسنامه خود و کلیه فامیل و همسایگان خودشان را معرفی کنند. مشخصات زیر مورد نیاز است:

اول: بتواند رهبری سبزها را بعهده بگیرد، اما خودش سبز نباشد و به جای مبارزه با حکومت از صبح تا شب از خودش انتقاد کند و خودش را افشا کند.

دوم: مبارزه را با قدرت از داخل ایران اداره کند، و بطور همزمان خواسته های همه کسانی که خودشان با هم توافق ندارند، اجرا کند.

سوم: سابقه سیاسی مشکوک نداشته باشد ولی حداقل چهل سال مبارزه کرده باشد.

چهارم: حتی الامکان در حکومت ریشه داشته باشد و بتواند بر نیروهای حکومتی اثر بگذارد، اما مطلقا در هیچ زمانی عضو هیچ بخشی از حکومت نباشد و اگر هم بوده بلافاصله استعفا داده باشد.

پنجم: به دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، فمینیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم، ناسیونالیسم، سلطنت، جمهوری، حکومت دینی، مبارزه مسلحانه، مبارزه مسالمت آمیز و سایر موارد همزمان اعتقاد و التزام عملی داشته و بتواند این اعتقاد را ثابت کند.

ششم: قبلا برای اثبات وفاداری خود به ملت ایران حداقل یک بار شهید شده و مدارک شهادت خود را به اطلاع کلیه رسانه های معتبر رسانده باشد.

هفتم: بین سالهای 1332 تا 1357 در رژیم گذشته و از سال 1357 تا 1389 در رژیم جمهوری اسلامی حضور نداشته، اما در داخل کشور محبوبیت داشته و جزو رجال سیاسی باشد.

لطفا مشخصات و مدارک کافی را در اسرع وقت ارسال داشته و منتظر پاسخ باشید.

 

مجسمه ایتالیایی امیرکبیر

 

مجسمه امیر کبیر که در ایتالیا درست شده وارد تهران شد. این اولین مجسمه از امیرکبیر است که دائما حرف می زند، دستهایش تکان می خورد، عینک آفتابی به چشم دارد و اگر کسی بخواهد او را بدزدد، با یک گروه مافیا طرف است.

 

یک خط تخلف

 

محمدرضا رحیمی معاونت اول رئیس جمهور که سی و هفت پرونده تخلف در استان کردستان داشت و بعدا سه نفر از نمایندگان مجلس بخاطر تخلفات مالی گسترده از او یک عالمه شکایت کردند و بخاطر تقلبی بودن مدرک از سوی وزارت علوم رسما متخلف معرفی شد و مهم ترین سابقه شغلی اش این است که گفته بود وقتی به سوریه رفته بودم یک نفر به من گفت اگر امام زمان بخواهد بیاید، شبیه احمدی نژاد خواهد بود و برخی موارد دیگر، امروز احمدی نژاد گفت “ رحیمی یک خط هم تخلف ندارد”

نتیجه گیری آموزشی: کسی که موضوع تخلفش پول است، واحد تخلفش که نمی تواند خط باشد.

نتیجه گیری دولتی: من می گم رئیسم خوبه، رئیسم می گه من خوبم.