گزارش

نویسنده
میترا سلطانی

نگاهی نو، اجرایی خلاق

نمایشگاه عکس احسان شاد با عنوان “همه تنها” از روز شنبه، 27  شهریورماه در نگارخانه سرو تهران افتتاح شده است.عکسهای کلوزآپ وطبیعت موضوع ششمین نمایشگاه احسان شاد است که 30 عکس رنگی با ابعاد 30×40 در آن ارایه می‌شود.احسان شاد متولد تهران است و عکاسی را از سال 83 به صورت تجربی دنبال می‌کند. وی چند سالی است که به عکاسی از طبیعت مشغول است. همکارمان در تهران نگاهی داشته است به این نمایشگاه…

 

 

عکس های احسان شاد با استفاده از ساختار معنایی کلمه ؛ نگاهی دوگانه  را در ذهن مخاطب ترسیم می‌کنند و بدین گونه، اشاره‌ای به درک اثر هنری در فضای فرهنگی و زبان بومی آن دارد و ما مطابق قراردادهای زبان و نام عکاس به درک و تداعی معنایی مبتنی بر تقابل رابطه می‌اندیشیم. موضوع و محتوای مجموعه عکس های این نمایشگاه ازهمان ابتدا نخستین رمزگشایی معنایی تصاویر را درپی دارد. این نشانه ها درفریم های این نمایشگاه لایه‌ای است که دلالت به لایه‌های دیگر تصویر می‌کند و خود آن در هدایت ذهن مخاطب برای درک اثر موثر است. آنچه در مواجهه با تصویر برای مخاطب باقی می‌ماند درک نشانه‌ قراردادی سطح تصویر نیست بلکه این عکس ها ما را از سطح تصویر به فضای ذهنی و معنایی مرتبط می‌کند.

درکنار هر یک از عکس های موجود در نمایشگاه شاهد دست نوشته هایی هستیم که حس و حال شاد را درلحظه ثبت فریم مورد نظر برای بینندگان بیان می کند. متن هایی که در کنار آثار بر روی دیوار قرار می گیرند زبان نوشتاری ای هستند که در کنار زبان تصویری قرار می گیرند و اگر تنها بیانی نوشتاری از تصویر باشند همان بهتر که بیان نشوند. 

متون نوشته شده توسط  احسان شاد دربرخی از تابلوها جملات نسبتا ادبی وبلندی هستند که درباره آنچه قرار بود در عکسها دیده شود نیز توضیح می دهند. در یکی از همین متون، نوشته مانند لغت نامه  سه تعریف از نوستالژی را بیان می کرد. تعریف سوم تنها دلیلی است که این آثار را کنار هم جمع کرده است.” عمل عکاسی خود یک عمل نوستالژیک است.“  اگر نفس عکاسی یک عمل نوستالژیک است بنابراین هر عکسی می تواند بر دیوار این نمایشگاه قرار بگیرد.

 

 

عکاس در برپایی این نمایشگاه از شیوه ای خلاقانه بهره می برد واتفاقا شاید همین موضع است که آثار وی را علاوه بر سادگی با جذابیت های ویژه ای همراه می سازد. شیوه تصویرسازی منحصربه فردی که او آن را فتو امپرسیونیسم می‌نامد. این شیوه شامل تهیه یک تصویر به روش عکاسی یا نقاشی آبرنگ، اسکن تصویر و انتقال آن به کامپیوتر، ایجاد اصلاحات و تغییرات در آن و سپس تهیه یک نسخه چاپی از آن است. پس از آن مجددا روی نسخه چاپی نقاشی کرده و از آن عکس می‌گیرد تا سرانجام نسخه چاپی نهایی را بعد از دیجیتالی کردن از آن به دست آورد و این عملیات می‌تواند پیش از حصول تصویر نهایی چندین بار تکرار شود. از آنجا که تصویر نهایی یک فایل دیجیتال است، او می‌تواند خودش تصویر را مطابق با آخرین فناوری‌های دیجیتال چاپ کند. از دید او، این امکان که بتوان تمام بخش‌های تصویر را از ابتدا تا انتها ساخت و کنترل نمود، یکی از ارزنده‌ترین جنبه‌های فناوری دیجیتال است. و به همین دلیل او اغلب آن را در پردازش‌های خلاق خود دخیل می‌سازد.

درعکس های این عکاس استفاده از رنگ های تیره به مراتب دیده می شود. وی همواره تلاش می کند با آنالیز این نوع رنگ ها و استفاده از قاب دوربین خود به تاثیر مضاعفی بر مخاطبان دست یابد.اتفاقی که دربرخورد تماشاگر با تابلوها به مراتب دیده می شود.او در یکی از تصاویرش   برخی از رنگ‌ها را از تصویر اصلی برداشته تا به یک نمای مه‌آلود و تار برسد. درهمین عکس است که می بینیم فتوشاپ جای خود را در تصاویر وی باز کرده است ونمونه های جالب توجهی به وجود آورده است.

 

 

فریم ها بیشتر شبیه به عکسهای پرسه زنی در خیابان یا خانه است که دوربینی بدست گرفته واز هرچه به نظرش جالب می آید عکاسی می کند نه از انچه برایش حس نوستالژی را به همراه دارد گرچه خوشگذران به نوعی چنین کاری کرده است. برخی ازعکسها اسنپ شات هایی(عکاسی سردستی) هستند که با دوربین یکبار مصرف گرفته شده است.

 پراکندگی موضوعات عکاسی شده و نبود نکته ای  مشترک(این نکته مشترک می توانست نوستالژی باشد اگر در تک عکسها به نمایش در می امد.) بیشترآثار را از هم دور می کند ونبود انسجام را بیشتر به نمایش می گذارد.

موضوعات ساده و تکرار شونده، نگاه ما را به سمت خود جلب می‌کنند، زیرا موضوعات ساده و دست‌یافتنی همیشه نزدیکی بهتری با عکاس برقرار می‌کنند و به علت حضور همیشگی و قابل رویت آنها، مخاطب، به کشف جدید و نگاهی نو نسبت به موضوع دست می یابد و سعی می کند از لابه لای موضوعات تکراری به بیانی متفاوت دست یابد.موضوعات پراکنده ذهن مخاطب را به هر طرف پرتاب می کند بدون انکه نشانه کوچکی از اتصال اثار با یکدیگر دیده شود ویا حتی تک عکسها در عین بی ارتباطی به وسیله بیان حس نوستالژی به یکدیگر متصل شوند.تنها نکته ای که انها را به هم سنجاق می کرد این بود که همه اثار عکس بودند.

مفهوم نوستالژی مفهومی شخصی است می تواند هم شخصی بماند وهم جنبهای عمومی پیدا کند.

ایده”عکاسی خود یک عمل نوستالژیک است.“   ما را به یاد تفکر بارت در اتاق روشن می اندازد البته بدون وجود پونکتومی در اثار.

 در بیان نوستالژی عکاس موفق تر است. او مجموعه  داستانی را برایمان روایت می کند. روایت ساده ای که اتفاقاً روند ساده ای را هم دنبال می کند. چیزی در عکسها پنهان نیست. برخی از عکسها به تنهایی حس نوستالژی را منتقل می کنند از جنس همان حسی که از ورق زدن آلبوم عکسی خانوادگی ایجاد می شود و برخی دیگر در روند و کنار عکسهای دیگر معنا پیدا می کنند. عکسها به لحاظ تصویری هم جذاب هستند. شاید بیان مفهومی مانند نوستالژی در یک روایت و مجموعه از تک عکسی که بخواهد کل معنا را در خود جای دهد آسان تر باشد.

در پایان مجموعه چند قطعه عکس را می بینیم که این فضای تنهایی را منتقل می کنند(حیاط خالی-پیرزن تنها در بالکن)اما نیازی به دیدن این تصاویر نیست این نبود به اندازه کافی در طول مجموعه همراهیمان می کند و ما چنین پایانی را حتی بدون دیدن این تصاویر نیز برای خود ساخته ایم.