احضار، اعدام، اعتصاب

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» گزارش روز از آخرین وضعیت زندانیان سیاسی

خانواده های زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین که از هفته گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند در گفتگو با “روز” خواستار ملاقات دادستان تهران با عزیزان دربند خود شدند و اعلام کردند:” دادستان تهران باید به حرفهای زندانیان گوش دهد و در جهت رفع این بحران تلاش کند.” این در حالی ست که تعدادی از نیروهای وزارت اطلاعات زندانیان این بند را تهدید کرده وبه آنها گفته اند:” اینجا را تبدیل به کهریزک دوم می کنیم.” جمله ای که به نوشته سایت کلمه بارها توسط مقامات زندان نیز خطاب به زندانیان سیاسی بند 350 تکرار شده است :“اینجا را برای شما تبدیل به کهریزک می کنیم.”

17 زندانی سیاسی بند 350 زندان اوین پس از انتقال به سلول انفرادی دست به اعتصاب غذا زده اند، همزمان پروین تاجیک، خواهر عبدالرضا تاجیک به دادسرای اوین احضار شده است. احضار خانم تاجیک در حالی صورت می گیرد که او به “روز” گفته است: “تاکنون به درخواست او و خانواده اش برای ملاقات دادستان و وکیل آقای تاجیک با او در زندان ترتیب اثری داده نشده است”.

خانواده این روزنامه نگار در نامه ای به رئیس قوه قضائیه اعلام کرده بودند در حضور نماینده دادستان و بازپرس به او هتک حرمت شده است.

از سوی دیگر با رد درخواست اعاده دادرسی جعفر کاظمی از سوی دیوان عالی کشور و ارجاع پرونده او به شعبه اجرای احکام ، روزنامه کیهان مدعی شدکه « 6 تن از وابستگان گروهک تروریستی منافقین که در حین آشوبگری و خرابکاری در حوادث سال گذشته دستگیر شده اند، در انتظار اجرای حکم اعدام به سر می برند». این ادعا در حالی مطرح شده است که وکلا و خانواده های این زندانیان در گفتگو با “روز” از بلاتکلیف ماندن پرونده های عزیزانشان سخن گفته اند.

همزمان حکم دادگاه عیسی سحرخیز اعلام و محمد مصطفایی هم در نامه ای خواهان آزادی همسر و برادر همسرش شد.

احضار خواهر عبدالرضا تاجیک

پروین تاجیک ، خواهر عبدالرضا تاجیک به صورت تلفنی به دادسرای اوین احضار شده و می بایست امروز به این دادسرا مراجعه کند.

خانم تاجیک در این مورد به “روز” گفت:” دیروز صبح به من زنگ زدند و گفتند «شما نامه هایی به دادستان نوشته اید و بی پاسخ مانده و چند بار نیز به اوین مراجعه کرده اید فردا صبح (یکشنبه) بیایید دادسرای اوین تا در این زمینه صحبت کنیم». اما در اصل خودم هم نمیدانم چرا احضارم کرده اند و متوجه منظورشان نمی شوم. من نه کاری کرده ام و نه جرمی مرتکب شده ام بلکه فقط و فقط از برادرم دفاع کرده ام و هیچ حرف دروغ و بیخودی هم نگفته ام هر چیزی که گفته یا نوشته ام عین واقعیت بوده است.”

خواهر عبدالرضا تاجیک که امروز به دادسرای اوین مراجعه خواهد کرد افزود:” ما بعد از ملاقاتی که با برادرم داشتیم و ایشان گفتند که هتک حرمت شده اند هیچ خبری از او نداریم، نه تماس گرفته و نه ملاقاتی داشته ایم و با توجه به مساله ای که مبنی بر هتک حرمت عنوان کرد به شدت نگران وضعیت او هستیم.”

وی در پاسخ به این سئوال که آیا از سوی مسئولان، هیچ پاسخی به نامه شما درباره برادرتان داده اند گفت:” هیچ پاسخی ندادند. نه به نامه ما جواب دادند و نه امکان ملاقات برادرم با وکیلش را که درخواست اصلی برادرم بود فراهم کردند. ما همچنان از وضعیت او بی خبر و به شدت نگران هستیم و امروز نیز خود من به دادسرا می روم تا ببینم منظور از این احضار و آنچه که پای تلفن به من گفته اند چیست.”

6 اعدام در راهست؟

پس از رد درخواست اعاده دادرسی وکیل جعفر کاظمی از سوی دیوان عالی کشور و ارجاع پرونده این زندانی سیاسی به شعبه اجرای احکام ، روزنامه کیهان خبر داد که 6 زندانی در انتظار اعدام هستند. این در حالیست که خانواده ها و وکلای این زندانیان سیاسی به “روز” گفته اند تکلیف پرونده های این زندانیان سیاسی مشخص نیست.

عبدالرضا قنبری، محسن و احمد دانش پور مقدم، علی آقایاری و علی صارمی ازجمله افرادی هستند که به اعدام محکوم شده اند.

مهدی حجتی، وکیل علی آقایاری به “روز” می گوید:” پرونده موکل من به اتفاق پرونده آقای کاظمی به دیوان عالی کشور ارجاع شده بود و من درخواست اعاده دادرسی برای موکلم کرده بودم اما تاکنون هیچ پاسخی نداده اند و هنوز نمیدانیم درخواست ما مورد پذیر قرار گرفته یا رد شده است.”

وی می افزاید:” پرونده موکلم در شعبه 31 دیوان عالی کشور است و من امروز به این شعبه مراجعه خواهم کرد تا ببینم تکلیف پرونده موکلم چیست و امیدوارم با توجه به مستندات و مدارکی که ارائه کرده ایم با تقاضای ما برای اعاده دادرسی موافقت شود.“}

محسن دانش پور مقدم و احمد دانش پور مقدم، پدر و پسری هستند که به اعدام محکوم شده اند. دادستان تهران پیش از این از درخواست عفو از سوی این پدر و پسر و همچنین عبدالرضا قنبری خبر داده بود.

میثم دانش پور مقدم فرزند دیگر محسن دانش پور مقدم به “روز” می گوید:” بعد از اینکه دادستان اعلام کرد پدر و برادرم درخواست عفو کرده اند، پرونده آنها همچنان مسکوت مانده و ما هیچ خبری از نتیجه درخواست عفو آنها نداریم.”

وی می افزاید:” حکم پدر و برادرم در دادگاه تجدید نظر تایید شده اما متاسفانه ما حکم را ندیده ایم و نسخه ای از حکم را نه در اختیار پدر و برادرم و نه در اختیار ما قرار نداده اند که بتوانیم به دیوان عالی کشور ارسال و تقاضای اعاده دادرسی کنیم و همچنان منتظریم ببینیم نتیجه درخواست عفو چی می شود.”

آقای دانش پور که حکم سه عضو دیگر خانواده اش از اعدام به حبس تبدیل شده می افزاید:” وکیل مادرم آقای شریف است و با تمام تلاش های دکتر شریف و ما اجازه ندادند که ایشان وکالت پدر و برادرم را بر عهده بگیرند. ایشان سه بار وکالت نامه را به داخل زندان فرستادند و پدر و برادرم امضا کردند اما متاسفانه وکالت نامه از زندان بیرون نیامد.”

وی می افزاید:” هنوز پرونده ها بلاتکلیف است و به ما هم چیزی نمی گویند. بعد از اینکه دادستان اعلام کرد درخواست عفو کرده اند، 80 نفر عفو شدند که پدر وبرادرم جزو این 80 نفر نبودند امارئیس قوه قضاییه برای 708 نفر دیگر نیز درخواست عفو کرده است و ما نمیدانیم تکلیف پدر و برادرم چی می شود. به شدت نگران هستیم بخصوص برای پدرم که یک پیرمرد 70 ساله است و حتی قدرت راه رفتن هم ندارد و سایر هم پرونده ای های ایشان نیز رسما در دادگاه شهادت داده اند که او بی گناه است اما در کمال تعجب هم دادگاه بدوی به این مساله توجهی نکرد و هم دادگاه تجدید نظر و حکم اعدام را صادر و تایید کردند.”

آقا دانش پور سپس ضمن گلایه از رسانه ها و افکار عمومی می گوید:” ما که دستمان بسته است و هیچ کاری جز انتظار و امید به عفو برای جرمی ناکرده ، نداریم اما گویا رسانه ها و افکار عمومی هم فراموش کرده اند که عده ای جانشان در خطر است و در خطر اعدام قرار دارند و گویا دیگر برای همه عادی شده است.”

عبدالرضا قنبری، معلمی است که به اعدام محکوم شده و دادستان تهران درباره او نیز خبر از درخواست عفو داده بود.

یکی از نزدیکان اقای قنبری به “روز” می گوید:” همچنان از نتیجه درخواست عفو بی خبریم و پرونده نیز بلاتکلیف مانده است و ما کپی حکم را نیز نداریم که به دیوان عالی کشور اعتراض کنیم و وکیل ایشان نیز تسخیری بود و هیچ خبری حتی از وکیلشان هم نداریم.”

وی می افزاید:” متاسفانه وکیل تسخیری آقای قنبری از وکلای کانون وکلای دادگستری نیست و بلکه جزو وکلایی است که براساس ماده 187 قانون برنامه توسعه اقتصادی ، از سوی قوه قضائیه پروانه وکالت گرفته و نه از کانون وکلای دادگستری و ما حتی دسترسی هم به ایشان نداریم که بدانیم چه اقدامی کرده اند یا خواهند کرد و آیا کپی حکم را دارند که بتوانیم تقاضای اعاده دادرسی بکنیم یا نه. از طرفی خبر نداریم درخواست عفو نیز به چه صورتی بوده و هنوز هیچ جوابی نداده اند و به شدت نگران هستیم.”

نسیم غنوی، وکیل جعفر کاظمی، هفته گذشته خبر از رد درخواست اعاده دادرسی برای موکلش داده بود او به “روز” می گوید:” پرونده موکلم به شعبه اجرای احکام ارجاع شده و متاسفانه هیچ کاری برای جلوگیری از اعدام ایشان از ما ساخته نیست.”

او می افزاید: “ما امیدوار بودیم شعبه 31 دیوان عالی کشور به توجه به مستندات ما و شواهد موجود در پرونده ، درخواست اعاده دادرسی ما را بپذیرد اما متاسفانه درخواست ما رد شد و از نظر قانونی هیچ اقدام دیگری از ما ساخته نیست.”

به گفته خانم غنوی، موکلش در شرایطی ، متهم به محاربه و محکوم به اعدام شده است که در بازجویی ها و در دادگاه هیچ یک از اتهامات را نپذیرفته بود .

آقای کاظمی که از زندانیان سیاسی دهه شصت بود64  سال دارد و 27 شهریور ماه بازداشت و به محاربه از طریق هواداری سازمان مجاهدین خلق متهم شده است.

براساس گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی، طی نامه‌ای از دبیر کل سازمان ملل برای متوقف کردن حکم اعدام همسرش کمک خواسته است.

اعتصاب 17 زندانی سیاسی و تجمع خانواده ها

در این میان اعتصاب غذای 17 زندانی سیاسی و بی خبری خانواده ها از وضعیت این زندانیان ، موجی از نگرانی ها را دامن زده است.

خانواده های این زندانیان روز گذشته در مقابل دفتر دادستانی تجمع کردند و خواهان پاسخگویی و رسیدگی به وضعیت عزیزان دربند خود شدند. انها بعد از مداخله پلیس راهی دادگستری تهران شدند و در مقابل آن تجمع کردند.

مجتبی دری، برادر مجید دری به “روز” می گوید:” از روز دوشنبه که آخرین ملاقات را با برادرم داشتیم هیچ خبری از او نداریم و خیلی نگران وضعیت او هستیم چون از روز چهارشنبه متوجه شدیم که به سلول انفرادی منتقل شده و اعتصاب غذا کرده است. دیروز پدر و مادرم به اتفاق سایر خانواده ها در مقابل دادستانی تهران تجمع کردند که نیروی انتظامی مداخله کرد و نگذاشت خانواده ها آنجا باشند در حالیکه خانواده ها تنها می خواستند با دادستان تهران دیدار کنند و مشکل بچه ها را بگویند اما در عین حال شنیده ایم که دادستان دیروز به زندان اوین رفته و قضیه را بررسی کند و نمیدانیم نتیجه چه بوده است و هیچ اطلاع موثقی از این موضوع نداریم.”

آقای دری می افزاید:” امروز نیز سه نفر به عنوان نماینده خانواده ها به دیدار آقای آوایی خواهند رفت و بقیه خانواده ها نیز مجددا مقابل دفتر دادستانی خواهند رفت تا درباره علت مشکلات به وجود آمده صحبت کنند.”

به گفته آقای دری، خانواده های زندانیان سیاسی نامه ای به دادستان تهران داده اند که در آن ذکر شده است: “ما خانواده زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین، بار دیگر نسبت به رفتارهای ناشایست با عزیزانمان هشدار می دهیم و اعلام می کنیم اگر به این وضعیت رسیدگی سریع نکنید این حق را برای خود محفوظ می دانیم که با استفاده از سایر روش های مسالمت امیز و حتی با پیوستن به اعتصاب غذای عزیزان مان آنها را در اعتراض به رفتارهای فراقانونی مقامات زندان و نقض حقوق شهروندی و قانونی شان همراهی کنیم.”

علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت ، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار ،حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت ، عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم ،علی پرویز فعال دانشجویی ،حمیدرضا محمدی فعال سیاسی ،جعفراقدامی فعال مدنی ،بابک بردبار عکاس خبری ،ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل ،ابراهیم(نادر)بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق ،کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار ،مجید دری فعال دانشجویی ، مجید توکلی فعال دانشجویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگار ،غلامحسین عرشی ،پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا و محمد حسین سهرابی راد زندانیانی هستند که دست به اعتصاب غذا زده اند. وب سایت کلمه گزارش داده است که ممکن است تعداد اعتصاب کنندگان بیشتر از این هم باشد.

با نیم نگاهی به اسامی این زندانیان سیاسی، آنچه که بارز است همراهی زندانیان سیاسی گمنام در اعتصاب غذا با سایر زندانیان سرشناس است.

مادر حمید رضا محمدی: دیگر ساکت نخواهم ماند

حمید رضا محمدی یکی از این زندانیان است که از 6 سال پیش در زندان به سر می برد. مادر این زندانی سیاسی که روز گذشته به دلیل بیماری نتوانست همراه با خانواده های دیگر در تجمع مقابل دادستانی حضور یابد به “روز” می گوید:” از دوشنبه هفته پیش هیچ خبری از پسرم نداریم و به شدت نگران او هستم و دوشنبه به زندان اوین خواهم رفت تا ببینم آیا خبری به ما میدهند یا نه.”

خانم محمدی می افزاید: “6 سال است که پسر من در زندان به سر می برد بدون اینکه حتی یک روز مرخصی داشته باشد و الان واقعا نمی فهمم چرا او را اینقدر اذیت می کنند و واقعا تحملم تمام شده است. 6 سال است که من سکوت کرده ام تا بچه ام بیشتر آسیب نبیند و او را اذیت نکنند اما وضعیت او بدتر شده و دیگر سکوت نخواهم کرد و اگر مریض نبودم دیروز با بقیه خانواده ها می رفتم اما بعد از این خواهم رفت و دیگر کسی نخواهد توانست مرا ساکت کند.”

مادر حمید رضا محمدی با اشاره به اینکه فرزندش در سلول انفرادی است و در اعتصاب غذا به می برد می گوید:” پسر من به اتهام براندازی و توهین به رهبر و اینگونه اتهامات واهی به 11 سال زندان محکوم ده است. یکروز هم نگذاشته اند مرخصی بیاید و هیچ یک از حقوق خود را ندارد 34 سال داشت که به زندان بردند و اکنون 41 سال دارد. عمر او را گرفتند و تباه کردند و خدا عمرکسانی را بگیرد که با من مادر چنین می کنند.”

براساس اعلام حمید رضا محمدی در وبلاگی که دوستانش برای او ایجاد کرده اند این زندانی سیاسی ۱۷ اسفند ماه سال 83 به همراه  دو برادر و یک خواهر، خواهرزاده‌اش و هم دانشگاهی‌اش در اراک و همچنین چند نفر دیگر در کرمانشاه دستگیر شدند و پس از دو هفته تمامی کسانی که دستگیر شده بودند با به عهده گرفتن مسئولیت تمام اعمال انجام شده توسط وی، آزاد شدند.او نوشته است که جرمش بیان عقیده و تبلیغ آن بوده است.

مادر حسین اعزامی: نمیدانیم چه اتفاقی می افتد

حسین اعزامی دیگر زندانی سیاسی گمنام است که مادرش به “روز” می گوید:” بیش از یک هفته است از پسرم خبری ندارم و اکنون او در سلول انفرادی است و اعتصاب غذا کرده و من به شدت نگران وضعیت پسرم هستم.”

آقای اعزامی از بازداشت شدگان بعد از انتخابات مخدوش 22 خرداد است که به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مادر این زندانی سیاسی پیشتر به “روز” گفته بود:” پسر من، روز مادر برای خرید کادو به میدان صادقیه رفته بود؛ آن روز میدان ولیعصر شلوغ بود اما در میدان صادقیه هیچ تجمع یا خبری نبود. اما نیروهای بسیج پسر مرا درحالیکه روی چمن فضای سبز نشسته بود بازداشت کردند و با خود بردند و اکنون حکم دو سال زندان را به او ابلاغ کرده اند و به هیچ عنوان این حکم قابل پذیرش نیست و کاملا ناعادلانه است.”

خانم اعزامی که از شرایط بند 350 زندان اوین به شدت گله دارد به “روز” می گوید:” شرایط این بند خیلی بد است فرض کنید حتی آب را نیز از بچه های ما دریغ می کنند طبیعی است که بچه ها اعتراض کنند اما به جای رسیدگی به اعتراض آنها، می برند سلول انفرادی و تلفن ها را قطع می کنند و ما به شدت نگران هستیم و نمیدانیم چه اتفاقی دارد می افتد.”

مادرعلی پرویز یکی دیگر از زندانیان بند ۳۵۰ که در سلول انفرادی و اعتصاب غذا به سر می برد ، دیروز در جمع تجمع کنندگان بود. براساس گزارش وب سایت کلمه او می گوید:” مسوولان زندان با قطع تلفن ها و ملاقات ها روی خانواده های این زندانیان فشار می آورند. خانواده ها تحت فشارند . در این روزهای بی خبری مدام پیش خود هر تصوری می کنند و ندانستن وضعیت بچه هایمان عذابمان می دهد.”

پدر حامد روحی نژاد نیز می گوید:” حال جسمی و روحی حامد اصلا خوب نیست و روز به روز بینایی اش کمتر می شود.”

حامد روحی نژاد مبتلا به بیماری ام اس است . او که در داگاه بدوی به اعدام محکوم شده بود در نهایت به تحمل ده سال حبس محکوم شده است اما پدراو دیروز در مقابل دادستانی تهران و در جمع خانواده های دیگر زندانیان سیاسی گفت:” دارند حامد را زجر کش می کنند. نمی توانم دیگر تحمل کنم . نمی توانم دیگر درد کشیدن او را تحمل کنم . خودش هم دیگر طاقت ندارد.”

ژیلا بنی یعقوب: دادستان تهران مداخله کند

ژیلا بنی یعقوب، همسر بهمن احمدی امویی نیز از بی خبری از وضعیت همسرش و دیگر زندانیان سیاسی خبر میدهد و به “روز” می گوید:” هیچ خبری نداریم و همین بی خبری به شدت ما را نگران کرده است. فقط میدانیم که بهمن اعتصاب غذا کرده و اعتصاب را نشکسته  و نمیدانیم وضع جسمی او چگونه است و نگران هستیم چون بهمن و آقای صمیمی ، اولین کسانی بودند که دست به اعتصاب غذا زدند و بقیه دوستانشان هم روزهای بعد به آنها پیوستند.”

خانم بنی یعقوب می افزاید: “ما دیروز در نامه ای که به دادستانی دادیم درخواست کردیم یا اجازه تلفن به بهمن و سایر بچه ها بدهند و یا بگذارند با آنها ملاقات کنیم تا از نگرانی ما کاسته شود. و ما حدود دو ساعت در مقابل دادستانی بودیم که پلیس مداخله و همه را متفرق کرد و بعد از آن عده ای به سمت دادگستری تهران رفتند.”

همسر بهمن احمدی امویی باتاکید بر اینکه «از دادستان تهران ناامید نشده ایم» می گوید:” من شخصا فکر میکنم بهترین راه مداخله دادستان تهران است و امیدوارم ایشان موضوع را حل کنند. چون قبلا هم مواردی این چنینی بوده که شخص دادستان مداخله و حل کرده است و یکی از ویژگی های مثبت ایان دیدارو گفتگو با زندانیان است هرچند که نمیدانم این دیدارها و گفتگو ها چقدر موثر بوده است.”

وی می افزاید:” درخواست ما این است که دادستان با کسانی که اعتصاب غذا کرده اند دیدار و گفتگو کند و ببیند که چرا اعتصاب کرده اند. برخی از کسانی که اعتصاب کرده اند مثل بهمن، اساسا با اعتصاب غذا مخالف هستند؛پس باید دید چه اتفاقی افتاده که دست به اعتصاب غذا زده است.”

همسر علی تاجرنیا: دادستان تهران مشکل را حل کند

خانم یونسی پور، همسر علی تاجرنیا که به دفتر رئیس دادگستری تهران مراجعه کرده بود، در این زمینه به “روز” می گوید:” ما موفق به ملاقات با آقای آوایی نشدیم اما به ما وقت دادند و قرار شد سه نفر از خانواده ها به عنوان نماینده ، امروز با آقای آوایی دیدار کنند.”

وی می افزاید:” در مقابل دادستانی نیز نامه ای نوشتیم و با امضای همه خانواده ها به دفتر دادستان دادیم و به ما قول دادند به قضیه رسیدگی کنند و ما امیدواریم دادستان پی گیری کند و مساله ختم به خیر شود و ما بتوانیم خبری از عزیزان خود کسب کنیم. چون از اصل قضیه هم خیلی اطلاعی نداریم تلفن های بند 350 قطع است و صحت و سقم خبرهایی که بیرون آمده زیاد مشخص نیست و ما نمیدانیم اعتصاب ها چرا شروع شده، دایره این اعتصاب ها چقدر است و درخواست ما از دادستان تهران که موجع قانونی ما است این است که به مشکلات و خواسته های بچه ها توجه و مساله را حل کند.”

حبس و محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی برای سحرخیز

دادگاه بدوی عیسی سحرخیز روزنامه نگار را به ۱۵ ماه حبس تعزیری و محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم کرد.

به گزارش  «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی»، این حکم هنوز رسما به این روزنامه نگار یا وکیل ایشان ابلاغ نشده است و برخی منابع خبری در دادگاه انفلاب از صدور این حکم خبر داده اند.

سحرخیز تیرماه سال گذشته و پس ازانتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده بود و پس گذشت بیش از یک سال از بازداشت وی، دادگاه تشکیل و حکم او صادر شد.

سحرخیز به اتهاماتی همچون توهین به رهبری، اقدام علیه امنیت ملی و اقدام تبلیغی علیه نظام متهم شده است.

محمد مصطفایی: به گروگانگیری خاتمه دهید

محمد مصطفایی، وکیل دادگستری در نامه ای به دادستان تهران خواهان آزادی همسر و برادر همسرش شده و خطاب به جعفری دولت آبادی نوشته است:” از شما به عنوان بالاترین مقام دادسرای عمومی و انقلاب تهران می‌خواهم که بازپرس رسیدگی کننده به پرونده اینجانب را ارشاد کنید که دست از این رویه ناپسند بردارد وهمسرم و برادر ایشان را از بند و گروگان گیری رها کنند و بدانید در صورتی که دادگاه و دادرسی عادلانه ای برای محاکمه اینجانب که هیچگونه اتهامی متوجه ام نیست تشکیل گردد خود را معرفی خواهم نمود و در این صورت هر گونه مجازاتی را به دیده منت می پذیرم و تحمل خواهم کرد.”

براساس گزارش سایت زمانه، این وکیل دادگستری با تاکید بر اینکه «انصاف نیست همسر و بادر همسرم به خاطر اعمال برخلاف قانون مرجع قضایی که در اصل صالح به رسیدگی به موضوع مطروحه نبوده است به ناحق و ناروا مجازات شوند»، افزوده است:” در یک سال گذشته توسط مامورین وزارت اطلاعات به صورت تلفنی احضار شده و پاسخ ابهامات آنان را داده ام و اگر این بار نیز احضار می شدم شک نداشته باشید که مراجعه میکردم ولی حال که این گونه رفتار شده است ناچارم دوری همسر و فرزند عزیزم و خانواده محترمم را تحمل کنم تا شاید قانون عادلانه در کشورمان حکم فرما شود.”

آقای مصطفایی سپس تاکیده کرده است:” پس از شنیدن این خبر (بازداشت همسر و برادر همسر)  بر آشفته شدم و قصد رفتن به زندان اوین را داشتم ولی طاقت اینقدر بی‌قانونی و نقض حقوق اولیه‌ای را که یک انسان می‌تواند داشته باشد، نداشته و ترجیح دادم علی‌رغم بازداشت عزیزترین گوهر زندگی‌ام هرگز در مرجع قضایی که بازپرسان آن پایبند به هیچ‌یک از اصول اولیه‌ قانونی از جمله اصل شخصی بودن جرایم و مجازات‌ها، اصل برائت، اصل قانونی بودن “گروگانگیری به هیچ عنوان قانونی نیست” اصل برخورداری افراد از دادرسی عادلانه، اصل بی‌طرفی قضات و صدها اصل دیگر نیستند شرکت نکنم و خود را نیز معرفی ننمایم مگر اینکه مامورین تحت نظارت بازپرس، کمر همت ببندند و مرا در خانه‌ی انفرادی که برای خود ساخته‌ام دستگیر کنند.”

آقای مصطفایی در این نامه توضیح داده است:” چند سالی است که تمام فکر و ذکرم نجات جان انسانهایی بوده است که مستحق مرگ نبوده‌اند. و به علت مشغله کاری جهت جان این افراد، همسر و فرزند عزیزم را به ندرت می دیدم. در این راه توانسته ام جان هجده نفر از نوجوانانی که در آستانه مرگ قرار داشتم به انحاء مختلف و در برخی از مواقع با جمع آوری دیه نجات دهم و خدمتی برای کشورم نمایم و نیز افراد بسیاری را که سنین بالاتر داشته اند نجات داده ام و بارها و بارها از ریاست پیشین قوه قضاییه درخواست عفو محکومین به سنگسار را کرده ام و مورد قبول نیز واقع می گردید. مهم تر اینکه تمام هدفم این بود که قضات دادگستری را مجاب کنم که بر خلاف عدالت قضایی قدم برندارند. حاضرم صدها پرونده قضایی را به نظرتان برسانم که دادیار، بازپرس و قاضی صرفا بر اساس سوء استفاده از قدرت خود همچون پرونده حاضر حکم و دستور ناعادلانه صادر کرده اند. و حال این گونه عمل کردن مرجع قضایی نسبت به کسی که همیشه در جهت رعایت عدالت و منافع جمهوری اسلامی قدم بر می داشت، پاداش اعمال خداپسندانه و بشردوستانه اینجانب است.”