ظریف گفت: « نباید گول حرف های آمریکایی ها را بخوریم.»
البته ظریف که خودش هفتاد تا آمریکا را می گذارد فقط توی یکی از جیب هایش و بقیه را هم احتمالا توی کیفش حمل می کند، ولی در واقع اگر ما بخواهیم یک جوری باشیم، نه اینکه ما یک جوری باشیم، بلکه کلا آنهایی که وارد دیپلماسی با آمریکا می شوند یک جوری باشند که بخواهند « گول» آمریکا را نخورند، یا « گول» ما آمریکا را نخورد. یا اصلا جفت مان « گول» چین و روسیه که خیلی « گول» هستند نخوریم، به نظرم باید به خیلی چیزها توجه کنیم. در واقع ما باید ببینیم باید چه کنیم که گول آمریکا را نخوریم، چون الآن 35 سال است که ما هی آمریکا را نابود می کنیم، هی آتش می زنیم، هی روی آن راه می رویم، هی مغز صادر می کنیم به آن، بعد هی ما مشکل پیدا می کنیم و می بینیم که درست همان موقعی که ما دور همه جای مان سیم خاردار کشیده بودیم، گول آمریکا را خوردیم. پس برای اینکه گول آمریکا را نخوریم کارهای زیر ضروری است:
گول مذاکراتی: جلیلی هیچ وقت گول آمریکا را نخورد، البته نزدیک بود گول آمریکا همه مملکت را بخورد، باید ظریف مثل جلیلی برود مذاکره ولی هیچ حرفی نزند، حتی اگر جوک هم گفتند نخندد، چون ممکن است بعدش دست بدهند، بعدش حرف بزنند، بعد درست همان موقعی که ما داریم فکر می کنیم گول شان زدیم، گول شان را بخوریم.
گول دستشویی: خاتمی هم گول آمریکا را نخورد، پس ظریف هم باید به محض اینکه از هواپیما پیاده شد برود دستشویی، و تا اوباما از پشت دستشویی نرفته، بیرون نیاید و تا بیرون آمد برگردد ایران.
گول ماندلا: یکی از گول های مهمی که می خواستند خاتمی را بزنند، همین بود که برود به تشییع جنازه، بعد وسط تشییع جنازه تلفن زنگ بزند، یا کسی دست بدهد، یا یکی ماچ کند، برای همین باید همین طور که خاتمی ممنوع الخروج شد و نتوانست برود ماندلا را تشییع کند، همه مسئولان کشور را ممنوع الخروج کنیم.
گول عملیاتی: یکی از گول هایی که ما خوردیم این بود که با آمریکا همکاری کردیم تا طالبان از بین برود، در حالی که اگر جلیلی بود با طالبان همکاری می کرد تا هم ما از بین برویم هم طالبان، بنا براین اگر آمریکا گفت بیایید برویم عملیات کنیم، بگوئیم نه ما کار داریم، باید برویم خانه.
گول بقیه: یکی از مهم ترین گول های آمریکا این است که به جای اوباما ممکن است جورج سوروس ما را گول بزند، حتی ممکن است مثل خاتمی نرفته باشیم آمریکا و اصلا هم جورج سوروس را نبینیم، یعنی مثلا یک آدمی مثل پوتین با یک آدمی مثل آنگلا مرکل ملاقات کند، ولی ما گول آمریکا را بخوریم، برای همین حتی اگر یک فرانسوی هم با یک مجارستانی ملاقات کرد، اصلا بعید نیست ما گول آمریکا را بخوریم.
گول مخفی: یکی از گول های خیلی عجیب و غریب که باید خیلی مواظبش باشیم گول مخفی است. یعنی مثل گولی که موسوی خورد. یعنی اصلا نه از خانه اش بیرون آمد، نه کسی به خانه اش رفت، نه کسی را دید، نه کسی او را دید، نه مذاکره ای کرد، ولی یکهو گول خورد در حد تیم ملی بطوری که روزنامه رسالت خواستار اعدامش شد. یا مثلا همین هاشمی رفسنجانی که توی خانه اش نشسته بود، یک جاسوس آمریکا رفت دفتر احمدی نژاد گفت من جاسوسم، آنها هم استخدامش کردند، ولی هاشمی جدا و موسوی هم جدا گول آمریکایی ها را خوردند.
گول زنک: یکی از گول هایی که خیلی خیلی خطرناک است، گول زنک است، مثلا یک زنک مثل وندی شرمن یا حتی آنجلینا جولی یک دفعه همین طوری از بالای آسمان سوریه رد می شود و یکهو می بینی بدون هیچ دلیلی یک قطعنامه صادر شد که هیچ ربطی هم به ما نداشت، ولی همان قطعنامه باعث بشود که ما گول بخوریم. یعنی اگر جواب ندهیم که عمرا نمی دهیم ضایع می شود، و اگر جواب بدهیم که آن را هم عمرا نمی دهیم همان ضایع قبلی می شود.
گول تخیلی: یکی از انواع گول که خیلی تاثیر مخربی دارد، همین گول هایی است که نیست. شصت سال قبل آمریکایی ها یک عده را گول زدند که بیایند و کودتا کنند، حالا به هر کدام می گوئی چرا کودتا کردی می گوید من نکردم، من وقتی رسیدم تمام شده بود. سی سال قبل هم یک عده سفارت آمریکا را گرفتند و ۴۴۴ روز هی سر اعضای سفارت آمریکا گول زدند، الآن سی سال است همه آنها می خواهند آمریکا را گول بزنند که اصلا سفارت چی؟ لانه چی؟ جاسوسی چی؟ هیچ کسی نیست بگوید من رفتم از دیوار بالا. اصلا انگار نه دیواری بود و نه گولی که زده شود.
گول یک درصدی: این نوع گول خیلی خطرناک است، یعنی واقعا خطرناک است. الآن اکثر فرماندهان سپاه معتقدند که جنبش ۹۹ درصدی ها علیه دولت آمریکا هستند ولی حکومت آمریکا دارد سرشان گول می مالد، اکثر حاکمان آمریکا هم هر سال به ۹۹ درصد مردم ایران تبریک می گویند ولی حکومت ایران سر مردم خودش را گول می مالد، این ۹۹ درصد ما با آن ۹۹ درصد آنها ۳۵ سال است نمی توانند سر این یک درصدی را که ۳۰ سال است می خواهند همدیگر را از بین ببرند یا با هم دوست بشوند، گول بزند. پس نتیجه می گیریم که مهم نیست گول چقدر بزرگ باشد، مهم این است که اصلا نباشد، چون حتی یک درصد هم باشد باز ما گول می خوریم.
گول گوگولی: آخرین نوع گول زدن همین گول های گوگولی است که هی می خندند و هی می خواهند با خنده گول بزنند، این گوگولی ها از همه خطرناک ترند و همین ها هستند که گول می زنند، هی این یکی گوگولی می خندد و می گوید بیا منو بگرد و بازرسی کن، هی آن یکی گوگولی می گوید اصلا تحریم بی تحریم. معلوم نیست حالا که جفت شان دارند می خندند کی دارد کی را گول می زند؟
نتیجه گیری اخلاقی: بهترین راه گول نخوردن توسط دشمن این است که او را بکشیم، چون کسی که کشته شده باشد نمی تواند دیگری را گول بزند.
نتیجه گیری فلسفی: فقط آدمهای باهوش هستند که گول می خورند، آدمهایی که احمق هستند گول نمی خورند، می جنگند.
نتیجه گیری سیاسی: اگر گول نزنی، گول می خوری.
نتیجه گیری زبانشناسی: گول برچند نوع است؛ گول چراغ جادو، گول هاله نور، گول مهتابی
بیو گرافی
امین هوشیار: انگار همیشه یک عدّه هستند که به شیوه و شکل عجیبی دنبال گیر دادن به زمین و زمانند. یعنی اساساً کارشان مخالفت است، و مهم نیست آن کار مثبت است یا منفی. این جماعت هم در خارج ایران زندگی می کنند هم در داخل. بنده در بررسی زندگینامه تعدادی از این دوستان نقاط ونکات بسیار زیادی یافتم که در متن زیر بخشی از این آنالیز را خواهید دید.
نوزادی: چه داخلی و چه خارجی اینها همانهایی هستند که در نوزادی ۲۳ ساعت از ۲۴ ساعت را در حال گریه کردن بودند.
کودکی: نوع داخلی این جماعت در کودکی همانهایی هستند که راجع به مسائلی که به آنها ربطی نداشت زیاد سوال می پرسیدند، سؤالهایی مثل عمو جون چرا بوی سیگار می دی؟ یا چرا دیر اومدی؟ یا چقدر غذا زیاد می خوری؟ و… که عموما در جمع پرسیده می شد و مورد رضایت ولبخند پدر و مادرشان بود. نوع خارجی آن نیز همان دسته بودند که وسط جمع صدا و بوهای عجیب غریب از تمام منافذ بدنشان بیرون می آمد و پدر مادرشان به جای عذر خواهی از جمع، قربان صدقه آن می رفتند.
نونهالی: نوع داخلی در این سن همانهایی بودند که هر چِرتی را به مدیر یا ناظم گزارش داده و کلاً در زمینه مالش دست طولایی داشتند. نوع خارجی در این سن با کوچکترین حرکتی گریه می کردند همچنین سرویس رفت وبرگشت و اغذیه های جور وا جور و جامدادی های عجیب غریب از نشانه های شناخت این دسته می توانست باشد .
نوجوانی: نوع داخلی این جماعت در نوجوانی همانهایی هستند باز هم با کوچکترین حرکتی پیش ناظم بودند، درسشان عموماً افتضاح بود ولی اعتماد بنفس خوبی داشتند. در مورد نوع خارجی نیز همچنان گریه و جامدادی،اغذیه، کیف، و سرویس و … در دستور کار وجود دارد، ولی اطلاعات دیگری در دست نیست احتمالاً در این سن آنها در دسته های دیگر حل شده بودندو در ادامه تغییر مواضع دادند.
جوانی: نوع داخلی در دوره جوانی کاملا چهره اش تغییر می کند، کمی نامرتب تر شده و در دانشگاه شومپکس آباد کتابداری کاربردی می خواند، بصورت اطو کشیده وبا ضوابط مشخص، رابطه ای عاشقانه ،عارفانه،عالمانه در داخل دانشگاه برقرار می کنند، همدیگر را عموماً به نام فامیل صدا می کنند و جوکهاشان بی مزه است و کلاً(نمی دانم چرا)ساعت پنج صبح در دانشگاه هستند. نوع خارجی این جماعت زندگی این دوره شان عموماً بر مبنای جنس مخالف بنا شده است، اینها در دوره جوانی همانهایی هستند که وقتی سه دختر در جایی باشند برای اینکه خود را انسانی فرهیخته جلوه دهند از موضوعات بی ربط ولی قلمبه سلمبه استفاده می کنند تا همگان از حضور ویکی پدیا در اینترنت آگاه شوند مثلا می گویند«تاثیر کانتاسیزیسم منطقی در جنبش پرتغال بسیار زیاد بوده» بعدش شما می پرسید خب منظورت چیست؟ سپس در جواب می گوید«هیچی این را گفتم که این نتیجه را بگیرم که هیچ تغییری ایجاد نمی شود» خلاصه اینکه حضور جنس مخالف در تعیین مسیر صحبت ورفتار این دوستان تاثیر زیادی در این دوره دارد.
میانسالی: نوع داخلی در این سن ازدواج کرده، کارمند است یا شاید نماینده مجلس. از جواد ظریف بدش می آید و توافق ژنو را اشتباه بزرگ می دانند. کلاً معتقد است دنیا پس از سال 88 بوجود آمده است. نوع خارجی در این سن هنوز ازدواج نکرده، اعتماد بنفسش بیشتر شده،از جواد ظریف بدش می آید، الکی می گوید از جنگ بدم می آید ولی عاشق جنگ است و دوست دارد بین ایران و آمریکا جنگ شود این دوستان نیز کلا معتقدند دنیا در سال 88 تمام شده است و همچنین توافق ژنو را اشتباه دنیا می دانند.
پیری: نوع داخلی همچنان کارمند یا پست دولتی دارندو معتقد است دیگر با امثال من نمی شود کاری کرد، چون منحرف گشته ام. همچنان از خاتمی متنفرند و از افراد شبیه ظریف بدشان می آید. اینها همانهایی هستند که رهایشان کنید می گویند کل دنیا فتنه گر و ملحد وبی دینند. در مورد نوع خارجی اینکه اگر خیلی پیشرفت کنند در آنطرف یک شبکه دوزاری تاسیس می کنند و جنبش «شماتیکوگرفی دانشمندان پرمغز جنوب» را تاسیس کرده وصبح تا شب از همدیگر تعریف می کنند.
قانون :این جماعت نمی میرند تنها از شکلی به شکل دیگر تغییرشکل می کنند