اکنون این مسأله که بتوان ایران را از تعلیق فعالیت های غنی سازی خود و دستیابی به سلاح هسته ای منصرف کرد، کمتر و کمتر احساس می شود. با اینکه بریتانیا، فرانسه و آلمان اخیراً پیش نویس قطعنامه ای را برای اعمال تحریم علیه ایران به شورای امنیت ارسال کرده اند، ولی به نظر نمی رسد حکومت اصولگرایان در تهران علاقه ای به متوقف کردن روند ساخت “معجون سحرآمیز” خود داشته باشد.
اخیراً مسأله ایجاد تأسیسات جدید به منظور افزایش میزان تولید اورانیوم غنی شده آشکار شد. مطمئناً تقارن موجود در تقویم اتفاقی و غیرمترقبه نبوده و نیست، زیرا دولت تهران هرگونه تهدید و تحریک را به مثابه شکل دیگری از دیپلماسی می داند و آن را به عنوان رویکردی برای به دردسر انداختن مخاطبان خود می شناسد.
درحال حاضر، پنج عضو دائمی شورای امنیت نمی توانند جبهه متحد و واحدی را تشکیل دهند. با اینکه دولت های لندن و پاریس با حمایت برلین توانسته اند مدت ها از “برگ مذاکرات” در این بازی دیپلماتیک استفاده کنند [قبل از اتخاذ هرگونه تصمیم جدی و قاطع]، ولی باز می بینیم این واشنگتن است که هیچ گاه از موضع ثابتی برخوردار نبوده. ازطرف دیگر، مسکو که مشغول ساخت مرکز هسته ای بوشهر با هزینه ای نزدیک به یک میلیارد دلار است نیز از منافع خود دفاع و حمایت می کند. پکن نیز به نوبه خود، تجزیه و تحلیل های خاص خود را دارد.
آزمایش هسته ای اخیر ازسوی کره شمالی می توانست به طور کامل این قضایا را تغییر دهد و قدرت های بزرگ را به لزوم اتحاد و ایجاد یک جبهه واحد علیه مقوله گسترش جنگ افزارهای اتمی مجاب کند. به هرحال، قدرت این کشورها، تأثیر آنها و نفوذشان در سطوح بین المللی به بازی گرفته شده و زیر سؤال رفته است.
تصمیم گیری پیرامون اعمال یک سری تحریم های حساب شده علیه پیونگ یانگ به انجام رسید، ولی کیم جونگ ایل همچنان تهدید می کند و حاضر نیست تجربه اخیر خود را فراموش کند. ایران نیز به نوبه خود می داند که در چارچوب اقدامات تلافی جویانه سلاح خطرناکی به نام نفت دراختیار دارد. این دو کشور”متخلف” در پیش رفتن به سوی رویارویی و مقابله هیچ تردیدی به دل راه نمی دهند و مطمئناً اروپا نیز توان کافی در خنثی سازی چنین مقابله ای را نخواهد داشت. ایالات متحده نیز به حد کافی در جبهه های دیگر مشغول است و ایضاً روسیه. چین نیز از طرف دیگر به فکر سازمان دهی ائتلاف های خود است.
آیا برای حل این معضل باید راه های جدید دیپلماتیک یافت؟ یا اینکه به دنبال راه های جدیدی برای اعمال فشار بود؟ تا آنجا که به پیمان منع گسترش جنگ افزارهای اتمی مربوط می شود، از زمان مطرح شدن آن در سال 1970، هر روز بی کفایتی و ناکارآیی آن بیش از پیش به همگان ثابت می شود. چگونه می توان سلاحی را که برخی از کشورها دراختیار دارند، مانند هند و اسراییل که حتی امضاء کننده این پیمان نیز نیستند، از کشورهای دیگر دریغ کرد؟ آیا سیاست دوگانه به واقع به هدف منافع ژئواستراتژیک اتخاذ می شود؟ حتی گاهی می بینیم که گزارش های آژانس اتمی تحریف شده و مسخره هستند، مانند گزارش های قبل از جنگ عراق.
بی شک خطری که امروز گریبانگیر جهان شده، بیشتر بخاطر ماهیت حکومت های برخی از کشورهاست تا توان نظامی آنها. حتی اگر وجود سلاح های کشتارجمعی در کشوری اثبات شود، باید تلاش های بین المللی را روی تضعیف داخلی اینگونه حکومت ها و به اقلیت رساندن عوامل جنگ طلب آنها متمرکز کرد. ایران مانند کره شمالی، با داشتن ایدئولوژی های مبهم و نامعلوم به طور دائم درحال یادآوری دورنمای جنگ بوده و هست و از هر فرصتی استفاده می کند تا این مقوله را در اذهان جوامع بین الملل به جنب و جوش در آورد. در این میان، از توجیه موجودیت خود نیز باز نمانده است…
منبع: فیگارو، 30 اکتبر
مترجم: علی جواهرفروش