آنچه بیش از همه چیز توجه ناظران غربی را درمورد نشست استانبول و گفتگوهای بین ایران و گروه 1+5 جلب کرد، برخورد سعید جلیلی، نماینده ایران در این نشست بود که انگار با هدف ایجاد توافق با غرب به این نشست آمده و گویی این رفتار طبیعی جمهوری اسلامی و بطور خاص رهبر ایران، علی خامنه ای است.
در واقع پویایی اجلاس استانبول، که پیش درآمد مذاکرات اصلی ماه آینده در بغداد بود، منعکس کننده تغییرات سیاسی است که درپی انتخابات مجلس در ایران بوجود آمده، انتخاباتی که خامنه ای در آن پیروز شد و توانست رییس جمهور تندرویش را مهار کند.
خامنه ای، برخلاف رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، طرفدار توافق با شیطان بزرگ در مورد مسائل اتمی بوده است. در سال 2009، خامنه ای “مشت” اوباما را رد کرد اما نه به دلیل مخالفتش با غرب بلکه به این دلیل که اوضاع داخلی کشور بهم ریخته بود. در سه سال اخیر، خامنه ای دست به یک سری اقدامات زده است که بواسطه آن توانسته قدرت را بطور کامل در دست بگیرد. مهندسی آرا در انتخابات سال 2009 و تقلب و دستکاری در نتیجه آن، یک شاهکار در استراتژی سیاسی وی محسوب می شود. رهبر ایران با یک حرکت موفق شد سرنوشت احمدی نژاد را در دست بگیرد و طیف های گوناگون مخالفان را از اطراف رفسنجانی ماهر و اصلاح طلبان تحمل ناپذیر، موسوی و خاتمی، دور کند. موسوی همان کسی است که آغازگر برنامه های اتمی ایران بود اما رسانه های غربی ماه هاست که او را گاندی ایران توصیف می کنند. حالا که خامنه ای همه قدرت را در دست گرفته و رقبا را کنار زده است، آمادگی اعلام داشته تا جایی که می شود نه تنها سرنوشت خاورمیانه، بلکه سرنوشت سیاسی دنیا را تغییر بدهد.
توافق بین آمریکا و ایران (نه تنها بر سر برنامه اتمی) هنوز آغاز نشده است و باید منتظر نتیجه دیدار بغداد ماند. کسی که باید خودش را آماده کند، باراک اوباما است که وارد کارزار انتخاباتی شده است. با توجه به اینکه افکار عمومی آمریکا، ایران را در کنار چین دشمن خود می داند، در ماه های آینده رئیس جمهور آمریکا مجبور است بیش از همیشه با ایران مخالفت کند. در عین حال، اوباما – که در این مرحله اروپایی ها را جلو انداخته است- دارد زمینه را برای سال آینده آماده می کند که به لطف حماقت جمهوریخواهان، برای بار دوم رئیس جمهور آمریکا می شود. وی در آن زمان شرایط اش را برای پیش بردن اهدافش در خاورمیانه خواهد داشت.
پروژه های اوباما درخاورمیانه بر چهار محور استوار است: اول از همه خاورمیانه بدون تشنج سیاسی و نظامی؛ تا بتواند به طرح صلح را در منطقه اجرا کند و به مناقشه اسرائیل و فلسطین پایان بدهد و برای ساکت کردن جنگ طلبان اسرائیل باید به آنها نشان دهد که ایران بمب اتمی ندارد. رئیس جمهور آمریکا همانطور که گفته بود که گفتگو با ایران اولین اقدام در سیاست خارجی اش خواهد بود، همچنان بر سر حرف خود باقی مانده است.
اگر ایران دست از برنامه های اتمی خود بردارد، اوباما می تواند در مقابل دولت اسرائیل که از تهدید ایران بعنوان ابزاری برای قدرت نمایی در منطقه استفاده می کند و همچنین در مقابل تبلیغاتی که لابی یهودیان در آمریکا و نفوذشان در سیاست خارجی آمریکا دارد، بایستد. قدرت یهودیان در آمریکا چنان زیاد است که اوباما آنها را بیشتر رقیب خود می داند تا متحد. در این زمان است که اوباما موفق خواهد شد از “رابطه ویژه” اش با اسرائیل برای آغاز مذاکرات صلح جدی و بدون بلوف، استفاده کند. مسئله ایران در این زمینه هم به دردش خواهد خورد.
کوریره دلاسرا، 22 آوریل