با پایان گرفتن مذاکرات هسته ای هفته گذشته در بغداد و موکول کردن دوربعدی مذاکرات به مسکو، این سئوال مطرح می شود که آیا مذاکرات یاد شده می تواند کمکی به حل بحران برنامه هسته ای ایران بکند و به برون رفتی آبرومندانه از وضعیت کنونی منجر شود یا نه؟
از شواهد اینچنین بر می آید که دو موضوع، محور اصلی خواست های طرف ایرانی است. اول اینکه در برابر هر گونه توافقی، برای کاهش تحریم ها تضمین داده شود. دوم اینکه طرف ایرانی علاقه مند است علاوه بر موضوع برنامه هسته ای، موضوعات دیگری هم که مورد علاقه تهران است مطرح شوند.
ماهها پیش یکی از دیپلماتهایی که در جریان نشستهای قبلی با هیات نمایندگی ایران قرار داشت، تعریف می کرد که در جلسه چهار ساعته با هیات ایرانی، بیش از یک ساعت آن به اظهاراتی در خصوص ضرورت احترام متقابل و اقداماتی که آمریکا طی چند دهه گذشته علیه ایران انجام داده، گذشت. به نحوی که او می گفت این رفتار نه تنها حسابی روی اعصاب طرف اروپایی ـ-آمریکایی رفته بود، بلکه شک و تردیدی هم در خصوص اینکه اصلا تهران علاقه مند به جلورفتن در مسیرمذاکرات است به وجود آورده بود.
چنین رویکردی حتی وقتی که آقای علی لاریجانی هم عنوان نماینده مذاکره کننده را یدک می کشید وجود داشت. به همین جهت شاید بیراه نباشد که تصور کنیم این بخش دیکته شده ای است که از تهران مخابره می شود و مذاکره کننده، چه علی لاریجانی عملگرا باشد و چه سعیدجلیلی متعهد وسط جلسه نماز خوان، باید بگوید. به نظر می رسد گفتن چنین مواردی برای آن است که تهران بگوید در مذاکرات این ایران است که طلبکار است و این طرفهای غربی هستند که باید شرمسار باشند و برای مذاکره خوشنود.بالاخره تا وقتی طرف غربی از ناصادق بودن و ناشفافی ایران در مورد برنامه هسته ای به عنوان یک امتیاز در جلسات سخن می گوید، طرف ایرانی هم نباید دست خالی باشد.
فارغ از اینکه برخلاف ترکیب هیات ایرانی، که در آن تعهدحرف اول را می زند و حضور درجبهه و نسبت فامیلی با آقای علی خامنه ای-ـ بخوانید وفاداری و امتثال به امر-ـ غالب کسانی که ازسوی غربی ها در مذاکرات شرکت می کنند،عمدتا کارشناسان امنیت بین الملل هستند و نه متخصص امور ایران و برای کار دیگری سر میز می نشینند و چنین نحوه مذاکره کردنی عملا برایشان قابل فهم نیست. علاوه بر آن با توجه به موقعیت کنونی سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایران، چه در منطقه و چه در جهان ( ودر نهاد هایی همچون سازمان ملل)، چنین رویکردی برای امتیاز گرفتن، مسیر راحتی برای تحقق ندارد.
اما خواست محوری که همانا توافق در توقف غنی سازی با درصد بالا و یا تبادل سوخت و مواری از این دست، به ازای عقب نشینی آمریکا وغرب از تحریم ها و دیگر مشوق هاست نیز، اگر موضوعی باشد که طرف ایرانی بخواهد روی آن بایستد- یعنی پیش از پذیرش بخشی از خواست های طرف مقابل- از هم اکنون می توان انتظار داشت که توافقی صورت نگیرد. مگر آنکه طرف ایرانی آنچنان عقب نشینی بکند و آنچنان تضمین هایی بدهد - اینطور بخوانید که به عمده خواسته های غرب تن بدهد- که غرب هم بپذیرد در برابر تحریم ها کوتاه بیاید، که چنین احتمالی هم با توجه به روحیات مذاکره کنندگان ایرانی و تبعات روانی-تبلیغاتی آن بسیار بعید به نظر می رسد.
فراموش نکنیم که برقراری تحریم ها علیه ایران، اقدامی نبود که یک شبه صورت بگیرد. مجموعه سیاست داخلی وخارجی آمریکا طی سه سال گذشته به صورتی هماهنگ و همه جانبه و با هزینه بسیار، توانسته است تحریم های یک جانبه علیه ایران را برنامه ریزی، مدیریت و اجراکند. همین موضوع صادق است برای تحریم هایی که در چند نوبت متوالی توسط شورای امنیت سازمان ملل بر علیه ایران وضع شد و واشینگتن به نوعی در هدایت و مدیریت آن نقش بسزایی داشت.
بسیارساده لوحانه است که مقامات ایرانی گمان کنند که به صرف نشستن سر میز مذاکره و یا توافق برسر جزییات، بدون اینکه موضوعات محل نگرانی طرف غربی مورد بررسی و دقت نظر قراربگیرد، آمریکا ویا کشورهای غربی بخواهند تحریم هایی با چنین وسعت از لحاظ برنامه ریزی و مدیریت را لغو کنند. جو غالب در واشینگتن این است که تحریم ها جواب می دهد و با طول کشیدن مذاکرات این ایران است که بیشتر می بازد و در موقعیت امتیاز دهی بیشتری قرار می گیرد.
ممکن است حتی تلویحا گفته شود که در صورت اجرای برخی از درخواست های طرف غربی، این آمادگی برای کاهش تحریم ها وجود خواهد داشت، اما تا زمانی که ایران قدمی ملموس در این مسیر برندارد، به سختی بتوان باور کرد که چنین اقدامی صورت بگیرد. آمریکا البته دلیلی هم نمی بیند که بخواهد تحریم ها را بدون آنکه اقدام قابل توجهی از سوی ایران صورت بگیرد، کاهش بدهد یا ملغی کند.
تا نزدیک پنج ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده برگزار می شود و موضوع سیاست خارجه از موضوعاتی نیست که آقای اوباما در آن آسیب پذیر باشد. بنابه شواهد موجودو با توجه به سیاهه ای از اقدامات تهاجمی واشینگتن در این سه و نیم سال گذشته، آنچه باراک اوباما انجام می دهد تنه به تنه نظامی گری دولت جورج بوش می زند. بنابراین میت رامنی کاندیدای جمهوری خواه ریاست جمهوری تلاشی نخواهد کرد که موضوع سیاست خارجی را به یک محور اصلی در جریان انتخابات بدل کند- برخلاف چهارسال گذشته. چرا که جمهوری خواهان ترجیح می دهند توپ را در زمین اقتصاد ضعیف و بیکاری ۸ درصدی نگه دارند تا در زمین سیاست خارجی که دستاوردهای دولت آقای اوباما قابل توجه است- بامعیارهای داخلی کشور.
عقب نشینی در برابر ایران و یا کاهش و یا برداشتن تحریم ها، عملا فرصتی طلایی می دهد به جمهوری خواهان که به اوباما حمله کنند و او را ضعیف بخوانند و قدرت قضاوت او را زیر سئوال ببرند و خلاصه به تضعیف او بپردازند. درنتیجه مطلوب ترین حالت برای دولت اوباما این است که تحریم ها همچنان ادامه داشته باشد و براجرای آن نظارت کافی صورت بگیرد و در عین حال مذاکرات هم الی ماشآء الله و حداقل تا ماه نوامبر ادامه پیدا کند.
به این ترتیب هم بهانه از دست اسراییلی ها گرفته می شود که چنگ و دندان نزنند و دولت آقای اوباما را در برابرعمل انجام شده و شرایطی که نتوان تبعات آن را پیشاپیش تخمین زدو کنترل کرد قرار ندهند، نه جمهوری خواهان می توانند امتیازدادن و گرفتن بین ایران و آمریکا را مصادره به مطلوب کنند و با روایتی که از محاسبه سود وزیان آن می کنند به اوباما بتازند.
از منظر مقامات ایرانی هم هرگونه عقب نشینی و یا توافقی بدون آنکه طرف مقابل هم درخصوص موضوع تحریم ها کوتاه بیاید، عملا خارج از دستور است. چرا که برای حکومت ایران، جنبه تبلیغاتی مذاکرات و اینکه بعد از سالها با نوید پیروزی در برابر آمریکا و غرب از پای مذاکرات هسته ای بلند شود امری حیثیتی است. یعنی آنچنان حیثیتی است که حاضر بوده اند که سال به سال هزینه های گزاف انزوای سیاسی و تحریم های اقتصادی -ـ که به موقعیت کمرشکن نزدیک می شود-ـ را تحمل کنند، اما هزینه های واقعی سیاسی و امنیتی و اقتصادی آن که ساعت به ساعت از جیب ملت ایران پرداخت می شود را نادیده بگیرند.
اینکه حسین شریعتمداری، مدیرمسوول روزنامه کیهان، در یادداشتی که روز شنبه ۶ خرداد نوشت به صراحت از اینکه “آمریکا و متحدانش مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهند” و به مذاکره کنندگان - بخوانید آقای سعیدجلیلی نماینده رهبرایران- پیشنهاد کرد که “حضورما در مذاکرات مسکو، تامین نیاز دشمن به مذاکره است و بهتر آنکه در مذاکرات بعدی - چه مسکو و چه هر نقطه دیگر- شرکت نکنیم” شاید روی دیگر سکه از منظر محافظه کاران تندرو باشد که کشور را هم که به باد بدهند، باز همچنان در محاسبات سود وزیان و منافع ملی، دو عنصر اقتصاد و امنیت را به بهایی نمی خرند- دوعنصری که هر روز بیش از پیش تضعیف می شوند.
حال آقای سعید جلیلی و هیات همکاران و افرادی که برایشان در بازگشت هلهله می کنند می توانند دل خوش کنند به اینکه مثلا هیات غربی یک ربع درسالن منتظر هیات ایرانی شد تا نمازشان را تمام کنند ویا مثلا خانم کاترین اشتون به جای تاپ، روسری و مانتو پوشید و حتی اینکه مثلا مذاکره کنندگان غربی به جای شراب سر میز دوغ خوردند، و اینها را بگذارند به حساب دستاوردهای سفر و قدرت ایران در مذاکرات اتمی، یا اینکه حساب سود و زیان را براساس منافع ملی بگذارند و ببینند در برابر هر روز، هفته و ماهی که از تحریم ها و انزوای سیاسی ایران در مجامع بین المللی می گذرد، چه هزینه ای بر گرده ملت می افتد و آن موقع تصمیم بگیرند که بهترین زمان برای مصالحه و از بین بردن گام به گام خطراتی که کشور را تهدید می کند چیست؟