فیلم تبلیغاتی و پست سیاسی

حامد احمدی
حامد احمدی

» گزارش/ نگاه به سینمای ایران

هر فرد یا حزب سیاسی ای که وارد کارزار انتخابات میشود، تیم و گروه همراه خود را دارد. تیمی که براساس توانایی افراد شکل گرفته و معمولا اگر فرد یا حزب سیاسی پیروز انتخابات بشود، بخشی از تیم اجرایی دولت را تشکیل میدهند. اما در ایران گروهی که پیش از انتخابات دور هم جمع میشوند، بیشتر براساس عقاید سیاسی و آشنایی های قبلی به وجود می آیند و همان ها وقتی دولتشان سر کار بیاید، پست های کلیدی را دست می گیرند و در تصمیم گیری های مهم نقش دارند. تجارت پرسود تبلیغات که چند سالی است سینماگران را مشغول به خود کرده، فقط به معرفی کالاهای مصرفی و تجاری محدود نمیشود. تبلیغات برای سیاسیون هم محلی است برای سرمایه گذاری و سود پس از آن. تجارتی که از سال 76 به اینسو کشف شد و حالا مشتریان و هواخواهان خود را دارد. مشتریانی که پیش از هر چیزی، تجارت گران خبره ای هستند.

 

سیف الله داد؛ فیلم تبلیغاتی و معاونت سینما

در انتخابات سال 76 کمتر ناظر سیاسی ای بود که روی برنده شدن تیم اصلاح طلبان و محمد خاتمی شرط ببندد. بدنه اصلی و پرقدرت حکومت به کاندیدای دیگر یعنی ناطق نوری گرایش داشت و کسی امید نداشت برخلاف اراده حاکمیت اتفاقی بیفتد.

به خاطر همین تیم محمد خاتمی را افرادی تشکیل داده بودند که بعد از غربال گسترده حکومت منزوی شده بودند و برای حضور دوباره، مبارزه انتخاباتی را غنیمت میدانستند. سیف الله داد هم که بعد از ساخت فیلم “بازمانده” در سال 1373 حضور کم رنگی در سینما داشت، وظیفه ساخت فیلم تبلیغاتی محمد خاتمی را به عهده گرفت.

پیروزی غیرقابل پیش بینی اصلاح طلبان در آن انتخابات باعث شد که گروه اصلی اجرایی دولت از بین کسانی دست چین بشود که در مدت تبلیغات انتخاباتی در کنار رئیس جمهور جدید بودند و پست معاونت سینمایی هم به داد رسید. این احتمالا تصادفی ترین و البته نقطه آغاز یک تجارت جدید بود. حضور داد در سینما اما بعد از مدتی مورد استقبال سینماگران قرار گرفت. چرا که جز هم نسلان داد- فیلم سازان دوره انقلاب- که دوباره به سینما برگشتند، بخشی از سینماگران دوران موج نو که مدت ها از فیلم ساختن دور مانده بودند هم شرایط حضورشان مهیا شد.

این میان فقط سینماگران اصولگرا بودند که در پی باز شدن فضا، خود به خود از سینما کنار گذاشته شدند. دوران مدیریت داد که با برگزاری جشن خانه سینما به عنوان نهاد صنفی در مقابل جشنواره دولتی فجر، همراه بود برای اکثر سینماگران همراه با خاطرات خوبی است. آنطور که حتی تهیه کننده ای چون فرحبخش که عموما مواضع تند و متعصبانه دارد، از آن دوران به عنوان بهترین دوران سینمایی جمهوری اسلامی یاد میکند. داد بعد از مدتی پست معاونت سینمایی را واگذار کرد و کم کارتر از پیش، روزگار را با بیماری و در انزوا گذراند.

 

احمدرضا درویش؛ اشک‌های خاتمی

دیگر ساختن فیلم تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری، یک کار به اصطلاح

دلی و براساس عقاید نبود. سینماگران، از هر طیف و با هر گرایش، متوجه شدند که

هر چهار سال یکبار، دوران کوتاه تبلیغات، برایشان فرصت خوبی است که تا مدتها

بتوانند از مواهبش استفاده کنند. برای همین در انتخابات سال 80 از هر گروهی

فیلمسازی به ساخت فیلم تبلیغاتی برای کاندیداها علاقه نشان داد. حتی فیلمساز

کم کار و ناموفقی مثل محرم زینال زاده هم وارد این وادی شد تا در این زمینه هم

طبع آزمایی و شانس خود را امتحان بکند. اما برنده رقابت، همانطور که قابل

پیش بینی بود، اصلاح طلبان و رئیس جمهور وقت بودند. خاتمی که با تردید و

دو دلی وارد انتخابات شده بود، ساخت فیلم تبلیغاتی اش را به احمدرضا درویش

سپرده بود. فیلمی که نقطه مرکزی اش همین تردید خاتمی بود و با پررنگ تر

وجه احساسی اش مثل اشک ریختن رئیس جمهور، بخشی از تردید رای دهندگان

را هم تبدیل به یقین کرد تا سیدمحمد خاتمی برای دومین بار در جایگاه ریاست

جمهوری قرار بگیرد. درویش بعد از روی کار آمدن دولت هیچ پستی را نپذیرفت اما

به فاصله یک سال بعد از انتخابات، پروژه ای سنگین، گران و پر سر و صدایی را

کلید زد. “دوئل” که از زمان پیش تولید به عنوان پر خرج ترین پروژه سینمایی از

آن یاد میشد، روایت گر دوران جنگ ایران و عراق بود و با استفاده از جلوه های

ویژه تصویری که در آن روز تجربه نشده بود، سعی داشت با فیلم های جنگی

هالیوودی رقابت بکند. درویش که دوره قبلی هم فیلمساز محبوب مسئولان بود و

فیلم “متولد ماه مهر”ش بخش عمده جوایز جشنواره فجر را به دست اورد، با ساخت

دوئل توانست بخشی از سیمرغ های جشنواره سال 1382 را هم صاحب بشود. البته

گذشت سال ها و کنار رفتن اصلاح طلبان، نشان داد درویش برای دست گرفتن

پروژه های سنگین و گران نیاز به حمایت دولت همراه و هم فکر هم ندارد. پروژه

“روز رستاخیز” در دوران احمدی نژاد جلو دوربین رفت و ساختش تعمدا نزدیک

به چهار سال طول کشید تا در دوران دولت جریان انحرافی در جشنواره شرکت

نکند و در جشنواره ای دیگر با حضور مسئولان همراه و هم فکر روی پرده برود.

 

جواد شمقدری؛ سینمای خانوادگی

انتخابات سال 84 بی شباهت به اتفاقات سال 76 نبود. هیچکدام از ناظران سیاسی،

رای خود را به پیروزی احمدی نژاد نمی دادند و تیم او بی سر و صدا به کارش

مشغول بود. جواد شمقدری که در میان فیلمسازان چهره ای ناموفق و شکست خورده

داشت، وظیفه ساخت فیلم تبلیغاتی احمدی نژاد را به عهده گرفته بود و به دید سینمایی

همه انتظار فیلمی سست و ضعیف، هم رده با ساخته های پیشین سازنده اش را داشتند.

انتظاری که بیراه هم نبود. در میان سعی و تلاش سینماگران حرفه ای که برای

کاندیداهای دیگر مثل قالیباف، فیلم های شیک و خوش ساخت تدارک دیده بودند، فیلم

تبلیغاتی احمدی نژاد با تکنیکی ابتدایی و ضعیف ساخته شده بود اما تاکید ویژه

فیلمساز روی آماتوری بودن فیلمش و شخصیت جلو دوربینش باعث شد بخشی از

جامعه تحت تاثیر قرار بگیرند و رای شان را به نفع احمدی نژاد به صندوق بریزند

و با استفاده از امداد غیبی بیت رهبری، نتیجه انتخابات را برگردانند. احمدی نژاد

بعد از تشکیل دولت، پست معاونت سینمایی را به شمقدری داد تا از او بابت

همراهی اش در روزهایی که کسی به برنده شدنش فکر هم نمیکرد، تشکر کرده

باشد. انتخابی که حیرت سینماگران را به دنبال داشت. آنها با اینکه یکی از

هم صنفان خود را بر مسند معاونت سینمایی می دیدند، اما با یادآوری عقاید،

خط مشی و توان فیلمسازی شمقدری، نگران آینده حرفه ای خودشان بودند.

نگرانی ای که گذشت زمان نشان داد که بیهوده نبوده است. بخش عمده ای از

فیلمسازان متعهد انقلابی که به خاطر ضعف تولیداتشان از چرخه سینما حذف

شده بودند، با گرفتن بودجه های دولتی دوباره به پشت دوربین برگشتند. فیلمسازان

جوان با مانور روی مسائل بی ربط به سینما و با حضور در جلسات حکومتی و

دولتی سعی داشتند تا اولین فیلمشان را بسازند و وارد سینما بشوند. با این همه

دوره اول معاونت شمقدری در مقابل دوره دوم، چیزی شبیه شاهکار مدیریتی

به نظر میرسد.

دولت احمدی نژاد که میخ ماندنش را محکم کوبیده بود، در سال 88 و اینبار

با کمک نظامی سپاه بر سر کار ماند. دیگر ساخت فیلم تبلیغاتی که این بار هم

به عهده شمقدری بود، در کانون توجه قرار نگرفت. مناظره بین کاندیداها

کارکرد بیشتری داشت. با این همه و در حالی که احمدی نژاد حتی وزیر

فرهنگ و ارشادش را تغییر داد تا شاید کمی سیاست های سخت گیرانه

صفارهرندی را تعدیل کند، شمقدری در میان اعتراضات سینماگران، در سمت

خود باقی ماند. او دوران جدید مدیریتش را در حالی آغاز کرد، که قریب به یقین

می دانست که این آخرین حضورش در این پست است. به خاطر همین بود که

دیگر بدون پرده پوشی، فیلمسازان سوگلی اش را بر صدر نشاند و نسبت های

خانوادگی را بر شایسته بودن افراد ارجح دانست. در این دوران بود که فرزند و

برادر جواد شمقدری به عنوان فیلمساز و تهیه کننده فعالیت خود را آغاز کردند و

فیلم ساختن درباره اتفاقات سال 88 با لحن حکومتی و تبلیغاتی، به عنوان تجارتی

جدید به ثبت رسید. فیلمسازان جوانی که به دلیل عدم توانایی سالها پشت خط مانده

بودند با پیوند خوردن به بیت شمقدری و اعلام بیعت با دولت کودتا موفق شدند

رخت فیلمسازانی به تن بکنند. ده نمکی که تا دیروز یک فرد بود تبدیل به جریانی شد

که خط تولیدش دست دولت و معاونت سینمایی اش بود. جمهوری اسلامی که تا آن

موقع برای فیلمسازان دفاع مقدس تسهیلات ویژه قائل بود، با تثبیت ژانر جدید

“ضد فتنه” برای کسانی که طرح و ایده ای در این زمینه داشتند، بودجه کافی مهیا

میکرد تا دولت سینما را تبدیل به بلندگو تبلیغاتی خودش بکند. دوران دوم مدیریت

شمقدری که تداومش دلیل جز هم پیمانی با رئیس دولت نداشت، با ساخت فیلم های

ناموفق، معرفی سینماگران بی استعداد و البته فسادهای مالی فراوان همراه بود.

شمقدری که با حذف مشایی از انتخابات، شانسی برای حضور در دیگر گروه های

سیاسی نداشت، با مانور روی بستن نگه داشتن خانه سینما، سعی کرد تا آخرین

قدرت نمایی اش را هم انجام بدهد و به این ترتیب کمی بیشتر در برابر سینماگران

ایرانی ایستاده باشد.

 

حسین دهباشی؛ پاداش همراهی با رییس جمهور

 

نامعلوم بودن پیروز نهایی انتخابات سال 92، باعث جنب و جوش فیلمسازان

تبلیغاتی شده بود تا هر کدام به فراخور شانس خود را این در قمار امتحان کنند.

از محمدحسین لطیفی و ضیاالدین دری به عنوان سریال سازان تمام وقت صدا و

سیما بگیرید تا فیلمسازان به حاشیه رانده شده ای نظیر اسماعیل فلاح پور. این میان

اما حسن روحانی برای ساخت فیلمش گروهی از اهالی فرهنگ را دور هم جمع کرده

بود. فیلم تبلیغاتی ساخته شده به عنوان “کار گروهی” روی آنتن رفت و آنطور که

گفته میشد مسعود جعفری جوزانی و حسین دهباشی بیشترین نقش و سهم را در ساخت

آن داشتند. بعد از روی کار آمدن دولت روحانی، گزینه های های زیادی برای

حساس ترین پست سینمایی مطرح شدند. از حامیان پشت پرده روحانی تا فیلمسازانی

که نقشی در تیم تبلیغاتی نداشتند. حتی در مقطعی نام جعفری جوزانی هم برای این

پست مطرح و البته خیلی زود تکذیب شد. به نظر میرسید یاران تبلیغاتی رئیس جمهور

این بار سهمی در پست ها ندارند. حتی حسین دهباشی در صفحه شخصی اش اعلام

کرد که از تیم رئیس جمهور خداحافظی کرده و ترجیح میدهد روزگارش را با نان

معلمی بگذارند. اما پس مدتی ابتدا نام جعفری جوزانی به عنوان یکی از اعضای

اداره ارزشیابی مطرح شد و کمی بعدتر رسانه های داخل ایران خبر از حضور

دهباشی درهیات مدیره سازمان آزاد کیش دادند. خبر اول در میان اعلام انصراف ها و

رفت و آمدهای افراد مختلف به اداره نظارت، تکذیب و فراموش شد اما خبر دوم

تا امروز هنوز به قوت خود باقی است. دهباشی که پس از انتخابات، هرگونه سهم

خواهی بابت پیروزی روحانی را منتفی اعلام کرده بود و خودش را به عنوان یک آدم

فرهنگی بی نیاز از این پست ها می دانست، حالا در سمتی قرار گرفته است که

بیش از ارتباط با توانایی هایش، پاداشی بابت همراهی رئیس جمهور در روزهای

تبلیغات است.

بیش از همه چیز، شاید فیلمسازان و سینماگران از این انتصاب خوشنود باشند.

انتصابی که دیگر سینما را وجه معامله خود قرار نداده است. بعد از معامله

پر سود میان احمدی نژاد و شمقدری که چیزی جز زیان عمومی برای سینماگران

ایرانی نداشت، حالا آنها مارگزیده هایی هستند که از ریسمان سیاه و سفید هم

میترسند. هر انتصابی که ردی از معامله و پاداش در آن باشد، برای اهالی سینما

یادآور دوران ناخوشایند مدیریت شمقدری خواهد بود. شاید حسین دهباشی هم این

را میدانست که کناره گرفت و مسعود جعفری جوزانی هم شاید به همین دلیل،

پست های پیشنهادی را نپذیرفت.