آرمان- حسین سعیدی: چند روز قبل روزنامه رسالت یادداشتی با عنوان “با روسا ی جمهور ایران چه کنیم؟”
به قلم امیر محبیان که زمانی از او به عنوان تئوریسین جناح راست یاد میکردند؛ منتشر کرد. محبیان در این یادداشت به
این موضوع پرداخته بود که چرا غالب روسا ی جمهور ایران بعد از اینکه از قدرت کنار میروند،یا از عرصه سیاسی
کنار گذاشته میشوند ؛ معنای اپوزیسیون به خود می گیرند و از این افراد که سرمایه های سیاسی کشور محسوب
میشوند، آنگونه که بایسته است، استفاده نمی شود.
حسین سعیدی در گفتگوئی با دکتر محبیان همین موضوع را برشکافته اسات:
جناب محبیان در یادداشت شما با عنوان “با روسا ی جمهور ایران چه کنیم؟” به واکاوی سرنوشت روسا ی جمهور ایران پرداخته شده است، اما به نظر م یرسد آنچه به آن اشاره زیادی نشده، علت پیدایش چنین پدید های در ادبیات سیاسی ایران است؟در این باره توضیح دهید؟
افرادی که به عنوان رئیس جمهور توسط آراء مردم انتخاب می شوند و در این مسند قرار می گیرند، بعد از مدتی در شرایطی قرار می گیرند که ممکن است رفتا رهای خاصی از خود در این زمینه بروز دهند که این امر برآیند مجموعه رفتارهایی است که در سطح فرهنگ عمومی و سیاسی روسا ی جمهور باآن مواجه می شوند. در عرصه سیاسی یا به شکل افراطی مسئولان و به تبع آن مردم، رئیس جمهور را مورد ستایش قرار می دهند یا اینکه بعد ازیک مدت همان فرد به شکل افراطی مورد تهاجم قرار می گیرد و همانطورکه به آن اشاره شد، می تواند ارتباط مستقیمی با فرهنگ عمومی جامعه ما داشته باشد.
ممکن است این رفتا رهای یکسویه که با فرهنگ عمومی درارتباط است را بیشتر توضیح دهید؟
توضیح اینکه رفتا رهای افراد، در مواجهه با روسای جمهور که در مسند قدرت قرار می گیرند یا بسیار شیفته وار یا مبتنی بر تنفر است و ما همواره در ادبیات سیاسی میان عشق و نفرت در نوسان هستیم، در حالی که باید در دیدگاههای خود نگاهی عاقلانه داشته باشیم. نگاه به رئیس جمهور نباید نشات گرفته از این دیدگاه باشد که آنها افراد ویژه ا ی اند که از هرگونه نقد
مبرا هستند یا باید نسبت به آنها شیفته وار برخورد کنیم، باید در سایه بینشی عقلایی به مسئولان نگاه شود و باید دانست که آنها به عنوان مدیران ارشد دراین جایگاه قرار گرفته اند و برخورد ما باید با آنها برخورد عقلایی و از روی آگاهی باشد و اگر درکارها اشتباهی وجود داشته باشد، به مناسبت بزرگی جایگاه و شخصیتها نباید از نقادی منصفانه جلوگیری شود.
آیا این نوسان میان عشق و نفرت که شما از آن یاد کردید، لزوم توجه به رفتا رهای میانه روانه را تقویت می کند؟
بله به همین جهت ما باید در نقدهای خود از حیطه اعتدال خارج نشویم؛ نباید انتقاد را با انتقام اشتباه بگیریم. حرف من این است که هر فردی که
رئیس جمهور نیز شامل آن می شود، یکسری اعمال و گفته هایی دارد؛ دیگران باید با گفته ها و کردارهای او از موضع اعتدال برخورد کنند واز همان ابتدا اگر اشتباهی داشت، اشتباه وی را تذکر دهند و اگر اقدام درستی داشت، آن کار درست را مورد تقدیر قرار دهند. اگر اشتباهات و اقدامات رئیس جمهور را در نقدهای خود نادیده بینگاریم، بعد از مدتی آنها تصور می کنند که افرادی هستند که هر نظری از آنها صادر شود، خیر محض است که این امری خطرناک است و بعضاً این رفتا رها ممکن است
آنها را دچار توهم کند و در نتیجه بعد از مدتی رئیس جمهور یاد شده هیچ نقدی را برنمی تابد. همچنین از دیگر سو ما نباید در رفتا رهای خود با روئسا ی جمهور به گونه ای برخورد کنیم که گویی این افراد مظهر بدی محض هستند، که این امر نیزبه نحو دیگرباعث انزوا وخودمحوری رئیس جمهور می شود ؛ هر دوی این رفتا رها غلط است.
راهکار عملی این بحث چیست؟
روسا ی جمهور از همان ابتدا که وارد مسند قدرت می شوند کار درستشان را باید درست دانست و کار اشتباه آنها را باید غلط خواند و در معرض نقد قرار داد و رفتارهای آنها به صورت یکسره نباید درست یا غلط فرض شوند. مولانا در این باره می فرماید: آنکه گوید جمله حق است احمقیست/ وانکه گوید جمله باطل، او شقیست. فرهنگ عمومی ما متاسفانه به گونه ای شکل گرفته است که به واسطه وجود رفتا رهای افراطی، کسی که
رئیس جمهور می شود تاب و تحمل انتقاد را ندارد و گمان می کند به محض صدور حکم(ریاست جمهوری) تبدیل به علامه جامع الاطرافی شده است که همه امور رامی داند که این غلط است از طرف دیگر زمانی که بعد از چند سال آن فرداز اوج محبوبیت خارج شد، چنان او را کنار گذاشته می شود که راهی جز پرتاب شدن به دامان اپوزیسیون ندارد. همانطور که گفته شد، عدم اعتدالدر رفتار یکی از آسیب های بزرگ فرهنگی و سیاسی ماست که باید درست شود و این امر مباحث و کنکا ش های بیشتری را می طلبد که باید در جای خود به آن پرداخت.
این عدم اعتدال را بیشتر می توان متوجه مسئولان دانست یامردم؟
در هر دو طرف، ما این عدم اعتدال و ضعف فرهنگ عمومی را می بینیم اما باید متوجه این امر بود که این مسئولان هستند که تاثیرگذاری بالایی بر فرهنگ عمومی مردم دارند. همچنین به صورت فردی کسی که در مسند قدرت قرار می گیرد باید نقاط ضعف و قوت خود را در این زمینه بداند و اگر تمام افراد عالم جمع بشوند و بگویند تو بی نقص هستی، باید وی ضعفها و نقصهای خود را بشناسد و تعریف ها و نقدها نباید وی را ازمسیر عقلانی عمل کردن و علم و آگاهی نسبت به ضعف های خود دور کند.
از طرف دیگر اگر همه افراد نیز او را بی دلیل مورد هجمه قرار دهند، باید حق و عدالت را بگوید. بنابر این باز هم باید به این امر تاکید شود که افراط ها و تفریط ها در نتیجه ضعف فرهنگ عمومی است که مردم و مسئولان هر دودر شکل گیری آن دخیل هستند البته در جامعه ایرانی این مساله، امری جدید نیست و مساله ای تاریخی است که در گذشته نیز بوده است و متاسفانه باید
به صورت صریح اشاره داشت که چاپلوسی های اطرافیان باعث می شود که برخی مسئولان دچار توهم رفتاری و توهم بی نقصی و بی عیبی شوند وتصور کنند هرچه می گویند حق محض است و نتیجه چنین اقداماتی ممکن است افراد را دچار انحراف کند. رفتاریا عاشق بودن یا فارغ بودن باعث شده است برخورد عاقلانه از این میان رخت بربندد و این به عادت ما تبدیل
شده است که افراد را به اوج م یرسانیم و بعد از مدتی آنها را چنان بر زمین می کوبیم که هیچ راه گفت وگویی نیز برای آنها باز نخواهد بود. این رفتار غلط است و باید اصلاح شود، نحوه انجام این کار روشن است، البته رسیدن به مرحله غایی زمان خواهد برد و این فرآیند هرچند راه روشن و شفافی است ولی اصلاح آن زمان می برد و کار ساده ای نیست.
شما این مشکل را متوجه بحث های ساختاری و موارد قانونی می دانید؟
این مساله ناشی از مجموعه نواقصی است که نواقص ساختاری و قانونی نیز طبیعتا بخشی از آن را شامل می شوند، نمی خواهم بگویم که مجموعه این نواقص را می شناسم و قادرم درمورد آنها راهکار ارائه دهم اما در این رهگذر تنها به این سوال بسنده می کنم که آیا وقت آن نرسیده که به این مساله نگاه عقلایی شود؟ ما در راستای رسیدن به یک تمدن اسلامی - ایرانی قدرتمند باید نقاط ضعف خود را بشناسیم و رفتا رهای عقلایی را بررفتا رهای احساسی ترجیح دهیم و اگر این نقاط ضعف و اشتباهات رانبینیم بعد از مدتی همین نقاط ضعف و اشتباهات ما را بر زمین خواهد زد.
منبع: آرمان، 25 خرداد