بی نظمی؛ این روزها علی کریمی در تیم ملی ایران بازی نمی کند، تا چند هفته پیش نزدیک بود از تیم پرسپولیس هم اخراج شود و با وجود بازی فوق العاده جذابش در داربی اخیر استقلال و پرسپولیس، در برنامه ورزش از شبکه دو اسمش حتی به عنوان یکی از چهار بازیکن برتر این مسابقه هم برده نشد.
چند ماه پیش هم چنین اتفاقی برای خداداد عزیزی افتاد. خداداد هم یکی از جذاب ترین مهره های لیگ فوتبال ما بود که تماشای هر کدام از گفت وگوهایش حداقل به لحاظ ریتم گفتار و آکسان ها و درک و تعبیرها و سطح بالای طعنه هایش، یک تجربه شاهکار بود. این اتفاقی است که در سطحی دیگر مثلاً در سینمای ایران هم دارد اتفاق می افتد. تعداد فیلم های پشت خط مانده، از به رنگ ارغوان و سنتوری گرفته تا آتشکار و صد سال به این سال ها (البته این فیلم آخری را ندیده ام)، دارد زیاد می شود و تعدادی از فیلمسازهای خوب ما خود به خود سراغ آن فیلم و پروژه یی که دوست دارند بسازند، نمی روند.
چند روزنامه و مجله موثر و خوبی هم که تا چند وقت پیش چاپ می شدند، دیگر روی دکه ها نیستند، از جمله دنیای تصویر.
نظم؛ و این شاید به خاطر تلاش فراوانی است که از سوی مدیران مملکت برای یکدست کردن و بی خطر و حاشیه برگزار کردن اغلب رخدادها به خرج داده می شود. من یک روزنامه نگار و نویسنده سینمایی هستم و به هیچ عنوان در حوزه سیاست حرف نمی زنم. بحث من اتفاقاً کاملاً در حوزه های غیرسیاسی است. از جمله در هنر و از جمله در ورزش. و البته این اتفاق هایی که درباره اش صحبت کردیم (از جمله کنار گذاشتن علی کریمی) شاید بیشتر در بخش غیردولتی اتفاق بیفتد. دارم درباره یک جور محافظه کاری صحبت می کنم که در ابعاد و اشکال مختلف حتی در بخش خصوصی و در روحیه تک تک مردم ما دارد نهادینه می شود.
به نظرم کشور ما تازه دارد گام های اولیه اش را در مسیر قانونمندکردن و ساختارمندکردن همه چیز برمی دارد. اتفاقاتی که در هنر و ورزش ما می افتد، اغلب ریشه قانونی دارد تا فراقانونی، و یادم هست که مثلاً در گفت وگویی که چند ماه قبل با رئیس کل اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی جناب آقای محمد اربابی داشتم، تاکیدشان مدام روی این نکته بود که تمام سعی اش را به خرج داده تا به عنوان به قول خودش یک پلیس سر چهارراه، سعی کند قانون را برای تمام فیلم ها به شکل یکسانی اجرا کند.
این تلاش برای اجرای هرچه بهتر قانون، حتی در سخت گیری های اخیر نیروی انتظامی در اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی هم دارد خودش را نشان می دهد. این تلاش برای قانونمندکردن همه چیز خیلی خوب و قطعاً یکی از مسیرهای گسترش توسعه در کشور ما است.
پذیرش یاغی؛ این وسط اما می خواستم به این نکته اشاره کنم چنین درکی از قانون و قانونمداری، شاید تمام ابعاد یک موضوع و پدیده و ماجرا را دربر نگیرد. به نظرم در شرایطی که چه نهادهای خصوصی و چه نهادهای دولتی ما برای گسترش اجرای سختگیرانه قانون در حوزه ها و سطوح مختلف تلاش می کنند، بهتر است نگاه همه جانبه تری به این موضوعات داشته باشیم. سعی ما برای قانونمدار کردن و یکدست شدن جامعه باید طوری باشد که مهره های نامتجانس و متفاوت را نسوزانیم. درک مان از اجرای قانون باید طوری باشد که حضور و نفوذ هر ویروسی را عاملی برای بیمار شدن کل جامعه در نظر نگیریم. اجرای دقیق نظم و قانون در یک جامعه یکدست به جای خود، اما اگر به اندازه کافی برای دریبل زدن علی کریمی و اظهارنظرهای خداداد ارزش قائل نشویم و به ابراهیم حاتمی کیا اجازه ندهیم که به رنگ ارغوانش را بسازد، آن وقت با مشکلات تازه یی رو به رو خواهیم شد.
باید تلاش کنیم اجرای قانون به شکلی باشد که آدم های متفاوت جامعه توان مقداری مانور را داشته باشند. دستور رئیس جمهور برای نمایش درباره الی در جشنواره اخیر فیلم فجر، گامی به این سو بود. به لحاظ قانونی می شد دلایلی برای عدم نمایش فیلم بسیار خوب اصغر فرهادی تراشید، نکته اما اینجاست که در این صورت چه فرصتی از دست می رفت. هدف ما ایجاد امنیت و کمک به توسعه کشور است و این تنها با اجرای خشک قانون و یکسان سازی بیش از حد جامعه محقق نمی شود. فکر می کنم امنیت جامعه در شرایطی محقق می شود که چنان محیطی فراهم کنیم که علی سنتوری سنتورش را بزند، علی کریمی دریبلش را و خداداد عزیزی حرف های تند و تیزش را. «به رنگ ارغوان» ساختن ابراهیم حاتمی کیا هم قطعاً بیشتر به نفع خودش و جامعه اش است؛ تا «دعوت» و «حلقه سبز» ساختنش. در چنین فضایی باید مقداری جا باز کنیم برای نخبه های جامعه که پیش بروند، گاهی اشتباه کنند و در عوض با شور و اشتیاق شان، با نور چراغ هایشان، مسیر را به ما نشان دهند.
داستین هافمن در نقش «لنی» فیلم باب فاسی، به حافظان حفظ نظم گفت شما به ما نیاز دارید تا هر وقت از مسیر خارج شدید بهتان خبر بدهیم. این هم یک جور نظم است. باید جامعه یی بسازیم که توان پذیرش این مقدار ویروس را داشته باشد. اینها دیگر ویروس نیستند، واکسن اند. دیده اید این بچه سوسول هایی را که سرما و گرما ندیده اند و بعدش تا یک باد بهشان می خورد مریض می شوند؟ اگر همین خداداد عزیزی در کار نبود، بازی را به استرالیا باخته بودیم.
پس برای علی کریمی نقل می کنم و برای همه آنهایی که از تماشای نمایش او در تیم ملی محروم شده اند، این بخش از کتاب «فوتبال در آفتاب و سایه» اثر ادواردو گالئانو و ترجمه اکبر معصوم بیگی (نشر دیگر) را؛ «بازی به صورت نمایش درآمده است با چند قهرمان اصلی نمایش و تعداد زیادی تماشاگر؛ فوتبال برای تماشا. و این نمایشی است که به صورت یکی از سودآورترین کسب و کارهای جهان درآمده است.
و نه برای بازی، بلکه تقریباً برای جلوگیری از بازی سازمان می یابد… فوتبالی که شادی را نفی می کند، تخیل را می کشد و بر جسارت و شجاعت مهار می زند. اما خوشبختانه هنوز می توانید در زمین بازی، ولو فقط برای یک بار در فواصل طولانی، فلان تخم جن جسور را ببینید که نمایشنامه را کنار می زند و مرتکب اشتباه فاحش دریبل کردن کل طرف مقابل، داور و جمعیت جایگاه تماشاگران می شود، و این همه برای لذت در آغوش کشیدن ماجرای آزادی است.»
منبع: اعتماد، پنجم اسفند