نقش عنصر خارجی در پیروزی جنبش

محمد تهوری
محمد تهوری

واژگون کردن حکومت های استبدادی و استقرار دموکراسی، محصول فعالیت و تلاش همزمان دو عنصر داخلی و خارجی دموکراسی خواه است. فعالان و مخالفان داخلی یک حکومت یا به عبارتی اپوزسیون موجود در یک جامعه را عنصر داخلی و نیروهای خارجی اعم از دولت ها،‌ سازمانهای دولتی و غیر دولتی فعال در عرصه بین الملل و اپوزسیون فعال در خارج مرزهای جغرافیایی یک کشور،‌ مجموعه تشکیل دهنده عنصر خارجی در پروژه دموکراتیزاسیون هستند. نقش و موقعیت هر یک از این دو عنصر در انقلاب های مختلف متفاوت است. در برخی انقلاب ها، نقش عنصر داخلی و در برخی دیگر نقش عنصر خارجی موثرتر و پررنگ تر است، اما کمتر می توان نمونه ای را مثال زد که انقلابی تنها متکی به یک عنصر رخ داده باشد.

انقلاب ۵۷ مردم ایران به رهبری آیت الله خمینی، نمونه ای موفق از همکاری دو عنصر داخلی و خارجی در به زیر کشیدن پایه های حکومت استبدادی پهلوی بود. خمینی به عنوان رهبر مخالفان، مهمترین سالهای مبارزاتی خود را در دو کشور عراق و فرانسه گذراند. او با گردآوری شماری از ایرانیان خارج از کشور و با بهره مندی از حمایت های بی دریغ شان و برقراری تماس های مداوم و ممتد با دولت های خارجی و سازمانهای بین المللی از جمله سازمان عفو بین الملل سرعت انقلاب را تسریع و در نهایت با حمایت مردم داخل ایران به پیروزی رسید، اما از فردای پیروزی انقلاب، با شعار “نه شرقی، نه غربی” همکاری های بین المللی را در وضعیتی قرار داد که نتیجه آن به ایزوله شدن دولت ایران و البته به کاهش کم نظیر سطح نفوذ کشورهای قدرتمند در داخل ایران انجامید. در واقع آنچه در مقام عمل از تعریف استقلال به نمایش گذاشته شد، کاهش سطح ارتباط با دنیای خارج از مرزهای جغرافیایی بود. بطوریکه ایران بعد از انقلاب، بعنوان کشور متخاصم و نقطه مقابل غرب شناخته شد. که البته اشغال سفارت امریکا و قطع رابطه سیاسی با امریکا و مصر و اسرائیل و کاهش مناسبات بین المللی با جهان غرب از یک سو و حمایت از گروههایی همچون حماس و حزب اله و … از سوی دیگر،‌ در شکل گیری این چهره نقش زیادی داشت.

فارغ از خسارت ها و زیان هایی که چنین سیاستی به ایران وارد کرد، ایزوله شدن ایران در نظام بین الملل را باید یک مانع جدی و یک چالش عظیم، پیش روی جنبش دموکراسی خواهی در ایران دانست. چراکه عملا یک عنصر تعیین کننده در گذار به دموکراسی، یعنی عنصر خارجی، نقشی بسیار کمرنگ یافته است. نقشی که اگر بزودی ترمیم نشود،‌ مشکلات جنبش دموکراسی خواهی را دوچندان خواهد کرد. چراکه حاکم مستبد تهران،‌ با برخورداری از ثروت حاصل از فروش نفت و با تبدیل دین به ابزار سرکوب و قتل، قادر به سرکوب عنصر داخلی خواهان دموکراسی می باشد. جنبش سبز، پیروزی و شکست هایش، نمونه روشنی است از تقابل نظام حاکم با دموکراسی خواهان. درواقع اگر نقش عنصر خارجی (ایرانیان خارج از کشور،‌ رسانه ها و سازمانهای بین المللی و دولت های خارجی) را از این جنبش حذف کنیم،‌ می توانیم اعلام کنیم که فاتحه جنبش سبز در همان ماههای اول خوانده شده بود و یا به عبارت دیگر، اگر کمک و همیاری عنصر خارجی نبود،‌ عنصر داخلی به تنهایی توان استقامت چندانی نداشت و احتمالا میزان تلفات و هزینه ها دهها برابر بیشتر از آن چیزی بود که تاکنون رخ داده و درست در نقطه مقابل اگر توان عنصر خارجی را به توان ۵ یا ۱۰ افزایش دهیم می توانیم نتیجه بگیریم که جنبش سبز می توانست تا به امروز بساط دیکتاتور را جمع کند، همانگونه که جنبش دموکراسی خواهی در مصر توانست.

پیروزی جنبش دموکراسی خواه مصر پس از ۱۸ روز مبارزه خیابانی،‌ نشان داد که چگونه تلاش همزمان و هماهنگ دو عنصر داخلی و خارجی،‌ می تواند بر قدرت سرکوب دیکتاتور غلبه کند. گزارش ناظران بین المللی حاکی است که نقش عنصر داخلی در کشور ایران با وجود جدی تر بودن میزان خشونت و سرکوب، به مراتب پررنگ تر و پر قدرت تر از عنصر داخلی در مصر بود. حال آنکه متوازن نبودن توان نیروهای داخلی و بیرونی جنبش سبز باعث شد که پیروزیی نهایی جنبش به درازا کشیده شود. در مصر نقش نیروهای بیرونی به مراتب قوی تر از نیروهای بیرونی فعال در جنبش سبز بود. فارغ از تلاش های سازمانهای غیر دولتی و بین المللی برای یاری رساندن به جنبش مردم مصر،‌ همزمان با آغاز اعتراضات در این کشور،‌ آنگونه که یک مقام آگاه  می گفت تیمی از وزارت امور خارجه امریکا رهسپار قاهره می شود و در گفتگو های طولانی، حسنی مبارک را متقاعد می کند که زمینه ساز انتقال مسالمت آمیز و بدون خشونت قدرت شود، اتفاقی که بدون مداخله خارجی به این زودی ها و با مشی مسالمت آمیز رخ نمی داد. حال آنکه جنبش دموکراسی خواه ایران، از چنین پتانسیلی محروم است. علت عمده این ناتوانی هم ایزوله بودن ایران و پایین بودن سطح مناسبات سیاسی و اقتصادی دولت ایران با دولت های بزرگ منطقه و جهان است. وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران به گونه ای طراحی شده که کمترین تماس را با دنیای بیرون دارد. توجه به این نکته نشان دهنده علل ضعف عنصر خارجی خواهان دموکراسی در ایران است:

علاوه بر موارد فوق الذکر،‌ دولت ایران در طول سی سال گذشته چنان هوشمندانه هرگونه همکاری بین المللی مردم و سازمانهای غیر دولتی را به امری مذموم تبدیل کرده که حتی لیبرال ترین چهره های اپوزسیون در نزدیکی با عناصر تعیین کننده و کلیدی دچار تردید و شک می شوند، چه رسد به همکاری مشترک در دوره گذار به دموکراسی.

ختم کلام اینکه،‌ حماسه پرشکوه روز ۲۵ بهمن و اول اسفند به رهبری میرحسین موسوی و مهدی کروبی اگرچه نشان داد، که عنصر داخلی خواهان دموکراسی،‌ استوار و محکم ایستاده و برای مبارزه با استبداد و سرکوب حتی بر ترس خود غلبه کرده، اما کماکان ضعف عنصر بیرونی به طور جدی باقی است و از این رو حاکمیت در سرکوب مردم نه تنها ذره ای عقب نشینی نکرده،‌ بلکه در اقدامی کم نظیر جسد شهدای جنبش را نیز مصادره و پلیدترین چهره ممکن را از خود به نمایش می گذارد. بنابراین ترمیم ضعف های عنصر بیرونی جنبش، برای کمک به پیروزی هرچه سریعتر، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. اینک وقت آن است که ایرانیان اپوزسیون خارج از کشور نیمه خالی لیوان را به درستی ببینند و با اتخاذ راهکارهای مناسب و تشکیل ائتلاف بزرگ میان نیروهای دموکراسی خواه،  آن را پر کنند. همانگونه که شورای هماهنگی راه سبز امید، پس از ماهها سکوت،‌ اینک متکی به اعتباری که از میرحسین موسوی کسب کرده،‌ حرکت جدیدی را آغاز کرده که می تواند امیدبخش باشد.

 منبع: www.nidemocracy.org