آقای دکتر بوترابی، رئیس پرشین بلاگ از دوستان قدیمی من است. سال ها از فعالان حوزه های دانشجوئی بود. در ایام جنگ هم با دشمن می جنگید و یار آشنای جبهه ها بود.
چند سال پیش که وبلاگ نویسی در ایران رواج یافت، با این که شرکت شناخته شده ی کارهای کامپیوتری داشت، برای رشد و تقویت وبلاگ نویسی، پرشین بلاگ را خرید. خیلی این کار را دوست داشت و برای آن سرمایه گذاری می کرد. به تقویت فرهنگی وبلاگها ایمان داشت. به خاطر همین وسواس فرهنگی، مخالفان صنفی اش بارها از او به عنوان مأمور حکومت و وزارت اطلاعات یاد می کردند. وقتی که او را دستگیر کردند و تا امروز که دلیل آن را نفهمیدم، علاوه بر آن که برای او که دوستی عزیز بود ناراحت بودم، به سرنوشت وبلاگ نویسی در ایران می اندیشیدم.
بوترابی با علاقه شخصی مدیریت سایتی را بر عهده گرفته است که در آن حدود ۷۸۰ هزار وبلاگ فارسی وجود دارد که ۱۷۰ هزار تای آن فعالند. این یک سرمایه بزرگی است که ۱۷۰ هزار ایرانی مشغول تولید نوشته فارسی هستند.
کمترین کار وبلاگ نویسی گسترش زبان فارسی است. با این فشارها، اگر آقای بوترابی عزیزمان پس از آزادی از زندان عطای وبلاگ را به لقای آن بخشید و در اثر نگرانی از این نوع رفتارها، چهار پنج تا حوزه دیگری که آن ها هم از سر سوز و عشق به وبلاگ با سرمایه گذاری شخصی این سرزمین را در اختیار وبلاگ نویسان قرار داده اند، تصمیم بگیرند آن را تعطیل کنند، چه به سر این همه تولیدات فرهنگی کشور که در وبلاگ هاست خواهد آمد؟ مسئولان فرهنگی و امنیتی آیا به این نکات توجه می کنند؟ در حقیقت من که خود را جزئی از وبلاگ نویسی بزرگ کشور می دانم، هم برای دستگیری دوست خوبم آقای بوترابی نگرانم و هم برای سرنوشت وبلاگ ها. واقعاً آقای بوترابی از نظر شخصی و اخلاقی از صادق ترین و متدین ترین و حتی پراحتیاط ترین افراد و مدیران بخش خصوصی بود.
امیدوارم هم بوترابی آزاد شود و هم پرشین بلاگ را ادامه دهد. وبلاگ نویسی جوان ایران راه طولانی و زیادی در پیش دارد.
منبع: وب نوشت