محاسبات مربوط به سال 87 نشان می دهد متاسفانه جمعیت عظیمی در کشور از حداقل های الزم برای زندگی انسانی برخوردار نیستند. بر اساس آخرین آمار مربوط به مرکز آمار ایران در سال 87 )آمار پایش هزینه خانواردر شهر و روستا) 13 درصد از جمعیت کشور که جمعیت عظیمی است، توان تامین قوت خود را ندارند و مخارجشان کمتر از هزینه های غذای کافی است که این رقم تکان دهنده است.
در کل کشور نیز چیزی در حدود 11 درصد از جمعیت در معرض پدیده هزینه های کمرشکن هستند و اینها کسانی اند که با یک بحران به زیر خط فقر سقوط می کنند یا اگر دچار حوادثی مثل تصادف یا نیاز به جراحی یا ابتال به بیماری صعب العلاج شوند، دچار معضلات غیرقابل جبرانی خواهند شد. بر اساس آمار سال 87 و با توجه به تورمی که در فاصله سال های 87 تا 89 داشته ایم و آنچه در سال 90 انتظار داریم، بیشترین گروهی که آسیب خواهند دید، افراد فقیر و با درآمد ثابت هستند. نرخ تورم در واقع نرخ متوسط تعدادی از اقلام و نشاندهنده عمق فشار بر گروه های مختلف نیست. در بسیاری موارد سبد نیاز و تقاضای گروه های کم درآمد با گروه های پردرآمد متفاوت است.
بر حسب آمار سال 87، در برخی گروه های شغلی مثل مشاغل غیررسمی در بخش خصوصی تا حدود 40 درصد از مخارج یک خانوار را فقط هزینه های غذایی تشکیل میدهد. (در گروه های فقیر این رقم خیلی بالاست.) در همین سال در شهر تهران میانگین این رقم 15 درصد است اما در بسیاری از مناطق کشور تا 45 درصد هم میرسد و این نشاندهنده نابرابری در سطح کشور است که مناطق مختلف از آن رنج می برند. یکی از شاخص های مهم نسبت غذا به مخارج است و در خانواده ای که 45 درصد مخارجش، مخارج غذایی است، وضعیت بسیار تاسف بار خواهد بود. این گروه های کم درآمد در مقابل تورم از هر قشر دیگری آسیب پذیرترند چراکه قدرت چانه زنی برای افزایش دستمزد ندارند یا اینکه فرصت هایش را به دست نمی آورند چون به مشاغل غیررسمی تعلق داشته و تقاضای کافی برای مشاغل آنان در بازار نیست و زمانی که تورم شکل می گیرد، این گروه بیشترین آسیب را خواهد دید. از سوی دیگر گروه های پردرآمد چون از سرمایه و ثروت برخوردارند، با افزایش تورم سرمایه شان افزایش می یابد و چه بسا برنده های تورم هستند. بسیاری از گروه های جامعه به دلیل ناتوانی از پرداخت هزینه درمان به پزشک مراجعه نمی کنند و ما می بینیم که بدون مراجعه به مراکز درمانی هزینه خرید دارو در سبد خانوارشان افزایش می یابد. بنابراین افزایش خدمات درمانی بالاتر از نرخ تورم است؛ به عنوان “هدفمند کردن یارانه ها” در حال اجراست و راه طولانی در پیش آنچه اخیرا دارد. با افزایش هزینه ها تقاضا برای نان افزایش می یابد و ما شاهد صف های طولانی نانوایی ها خواهیم بود. این نشاندهنده آن است که گروه هایی از جامعه با افزایش قیمت، توان خرید کالاهای دیگر را از دست می دهند، مثل توان خرید گوشت یا کالاهایی که می توانستند پیش از این تامین کنند مثل نیازهای پروتئینی که با افزایش هزینه در سبد خانوار کاهش می یابد یعنی این گروه ها برای تامین کالری ناگزیر به تنها کالری بسنده می کنند و به این ترتیب با وجود گران شدن نان، تقاضا برای آن بیشتر میشود.
پس از غذاهای باکیفیت می کاهند و به اقلامی که کالری را تامین کند، می پردازند. به همین دلیل باید انتظار داشته باشیم که اگر آمار دقیق باشد امید به زندگی هم در بین طبقات پایین کاهش پیدا کند. یکی از آسیب های جدی نیز کاهش دسترسی به خدمات سلامت است که گروه های وسیعی را تحت تاثیر قرار خواهد داد و ما به شکل مستقیم تاثیر آن را در کیفیت زندگی شاهد هستیم.
منبع: روزگار، ششم اردیبهشت.