قهر مردم با سرکوب فراموش نمی شود

نویسنده
سارا سماواتی

» حبیب الله پیمان در مصاحبه با روز:

دکتر حبیب الله پیمان، از چهره های سرشناس فعالین ملی ـ مذهبی در مصاحبه با روزخواستاررفتن انتخابات به مرحله دوم شده است. وی با تاکید بر اینکه “مصلحت نظام جمهوری اسلامی نیست که با این شیوه های خشن با مردم برخورد کند” می گوید: “این بار یک ملت است که وجدانش داوری منفی کرده است و قهری دارد که قابل اغماض نیست. این قهر با یک سرکوب فراموش نمی شود.”

این مصاحبه در پی می آید.

 

عاجل ترین تلاش این لحظه باید متوجه چه هدفی باشد؟

در وهله اول باید مسئولین نظام جمهوری اسلامی را متوجه کرد که مصلحت نه فقط کشور و مردم، بلکه مصلحت خود نظام نیز در این شیوه خشن برخورد با مردم و خواسته های آنان نیست و همچنان که اکثریت اقشار بالای نخبگان فکری، سیاسی و حتی مراجع سرشناس مذهبی پیشنهاد کرده اند، باید دست از خشونت بردارند و راه آشتی پیش بگیرند و به اعتراضات مردم به شکل جدی رسیدگی کنند. اینک نشانه های نارضایتی، نه در سطح اجتماعی و عمومی بلکه در بدنه نظام نیز مشاهده می شود و این نشانه آن است که دارد اجماعی نسبت به برخورد قهر آمیز با مردم و  عدم توجه به اعتراضات آنها شکل می گیرد. به عبارت دیگر در اینجا حاکمیت، یعنی آن بخش از حاکمیت که همچنان مصر به  بی اعتنایی به خواست مردم و ادامه خشونت است، منزوی است و به نظر من هر روز بیشتر در انزوا قرار می گیرد.

 

بنا براین برخورد سیاسی با نیرویی که در انزوا هم قرار دارد باید آسان تر از پیش باشد یعنی باید بتوان حداقل تعاملی به سود تحقق خواست های مردم انجام داد.

بله! کوشش هایی دارد صورت می گیرد. مثلاً وقتی ما اظهارات مراجعی را می شنویم و می خوانیم که تا کنون از حاکمیت دفاع کرده و هنوز هم می کنند، و می بینیم که لحن صحبتشان تغییر کرده و به هیچ وجه بر وضعیت موجود صححه نمی گذارند، این بیانگر آن است که مراجعاتی صورت می گیردو برای بیان حقیقت کوشش هایی می شود اما فضای رعب و اختناقی که جناح اقتدارگرا ایجاد کرده و دائماً تهدید به خشونت بیشتر هم می کند، جلوی پیشرفت این تلاش را گرفته است. از طرف دیگر سناریوی نخ نما شده این جناح از حاکمیت مطرح است که همواره سعی کرده همه اعتراضات را به عامل خارجی نسبت بدهد و این خود بخود جلوی پیشرفت مسئله را می گیرد. حتا آنهایی که ناآگاه اند می توانند تحت تأثیر قراربگیرند و باور کنند که چنین است و عده ای دیگر هم نگران بشوند که مبادا مورد اتهام قرار بگیرند. زیرا اینها تا جایی پیش رفته اند که دارند خونهایی را هم که در خیابان ها ریخته شده، به پای خود مردم یا آقای میرحسین موسوی می گذارند.

 

پس با این وضعیتی که وجود دارد ایا اساساً  امکان هیچ اقدام سیاسی واحد و متمرکزی از جانب نیروهای معترض جامعه در جهت رفع این خشونت و احقاق حق مردم وجود دارد؟  مثلاً یک تصمیم سیاسی مشترک برای متمرکز کردن همه اعتراضات به نوعی که حاکمیت مجبور به توجه و پاسخ مثبت به آن باشد؟

من فکر می کنم امروز زمینه اش بر پایه پیشنهاد های آشتی که از جانب نیروهای معین عنوان می شود، وجود دارد. این اهمیت دارد که مراجعی نظیر صافی گلپایگانی، جوادی آملی و حتی رئیس مجلس صحبت از آشتی ملی می کنند چه رسد به برخی اعضای شورای خبرگان رهبری! حالا اگر از شخصیت هایی نظیر آیت الله منتظری، آیت الله صانعی و بخشی از نمایندگان مجلس و نه حتا نمایندگان اقلیت، بلکه نمایندگان اصولگرا بگذریم. این صداهای پراکنده اکنون دارد وسعت می گیرد. برای اینکه اینها به یک نیرو و تصمیم مشترکی که تأثیر بگذارد تبدیل بشود، قطعاً باید کسانی دراین میان که می توانند با همه این نیروها در تماس و تعامل قرار بگیرند، ابتکار عمل را به دست بگیرند و این خواست مشترک را تبدیل به یک نظر و پیشنهاد معینی بکنند که بتواند منجر به یک تصمیم جمعی و یک خواست منظم مشترک شود.

 

چنین پیشنهاد معینی را اگر شما بخواهید تنظیم بکنید چه خواهد بود؟

من فکر می کنم چنین پیشنهادی باید در چند بند بیاید. در درجه اول، اعمال همه نوع خشونت قطع شود و دستگیر شدگان آزاد بشوند.در درجه دوم یک نهاد بی طریف در مقام حکمیت تشکیل بشود با پیشنهاد همه طرف ها؛ یعنی  دولت، شورای نگهبان، نامزدهای سه گانه و شخصیت هایی که به هر حال در این میان هستند و این هیات مأمور شود که به تخلفات مورد اعتراض رسیدگی کند و سپس بر اساس وسعتی که این تخلفات دارند، قراری صادر کند که بر اساس آن انتخابات بتواند مورد تجدید نظر قرار بگیرد؛به هر حال مسلم است که یک مجمع و نهاد دیگری باید در این میان مورد توافق قرار بگیرد و حکمیت کند.

 

ولی این پرسش پیش می آید که چگونه باید حکمیت چنین مجمع و نهادی را به مسئولین قبولاند و دیگر اینکه اگر صحبت از حکمیت و تعامل باشد ـ که اینها همه خواست های معترضین است ـ چگونه می توان با خواست های حاکمیت که بر درستی انتخابات پای می فشارد تعامل کرد؟

البته طرح چنین خواست دقیقی و نظر مشخصی باید پس از مشورت وشکل گیری یک خرد جمعی حاصل شود ولی چیزی که به ذهن می آید و شاید بشود به عنوان طرحی میانه ارائه کرد این است که اگر نمی خواهند کل انتخابات را باطل اعلام کنند، می توانند با رسیدگی به بخش عمده ای از اعتراضات نامزدها، بخشی از تفاوت آرا را در حدی بپذیرند که انتخابات به مرحله دوم برود. یعنی نه ابطال کامل باشد و نه تأیید نتایج اعلام شده. یعنی آقای احمدی نژاد به عنوان یک رقیب باقی بماند و در دور دوم نتیجه آرا رئیس جمهور را تعیین کند. این می تواند راه حل میانه و بر اساس تعاملی از جانب معترضین باشد.

 

و شما امیدوار هستید که چنین امری مورد قبول حاکمیت هم قرار بگیرد؟

اینجا دیگر حاکمیت است که باید تصمیم بگیرد. اگر بخواهد سرسختی کند در برابر این مصلحت اندیشی که اکثر خبرگان فکری و نظری جامعه و اهل حل و فصل در واقع به دنبال آن هستند، به نظر من  باید خودش را آماده پرداختن یک هزینه سنگین، هم اجتماعی و هم اخلاقی بکند و در واقع یک جور مشروعیت زدائی را بپذیرد. اینبار نباید تصور شود که این حادثه مشابه حوادث قبلی است. در گذشته حاکمیت در مواردی گروه هایی از مخالفان را مکرراً حذف کرده است؛ الان هم ممکن است حذف مخالفان سازمان یافته مشکل نباشد ـ همینگونه که می بینیم بسیاری از فعالان شان بازداشت شده اند ـ  اما این بار در عین حال مسئله یک ملت است که قضاوتی کرده و این قضاوت خیلی تعیین کننده است.

 

با این تأکیدات جا دارد از شما بپرسم به راستی وضعیت جاری چقدر ویژه است و چه جایگاهی در روند تحولات سیاسی در ایران دارد؟

بسیار ویژه است و به نظر من پس از انقلاب و در این سی ساله اخیر بی سابقه است. من امیدوارم که حاکمیت این ویژگی را درک کند و ببیند مسئله همان طور که اشاره کردم، این بار یک ملت است که وجدانش داوری منفی کرده است و قهری دارد که قابل اغماض نیست. این قهر با یک سرکوب فراموش نمی شود. این بار با تجربه های دیگری که حاکمیت دارد متفاوت است. آن زمانی که با سرکوب توانستند گروه های خاصی را حذف کنند، ملت از درگیری برکنار بود. یک زمانی مجاهدین بودند، یک وقتی حزب توده بود، وقتی گروه های دیگر بودند، زمانی خود ما بودیم ـ ملی مذهبی ها ـ همچنان که حالا مشارکت و امثالهم هستند، در هیچکدام از اینها ممکن است تمام ملت درگیر نباشند. اما نفس این انتخابات و اعتراضی که شده، بهیچوجه اختصاص به یک گروه خاص یا حزب معینی ندارد. رهبری اش نیز متعلق به احزاب و سازمان ها نیست. یک اعتراض ملی ِ خودجوش است. همه گروهها و قشر های اجتماعی بوده اند. جوانان، زنان، کارگران، دانشگاهیان، هنرمندان؛ همه اقشار جامعه شرکت و خودشان هم رهبری کرده اند. مشکل امروز دیگر با حذف این گروه و آن گروه حل نمی شود. بنا براین باید حاکمیت این را دریابد و اگر در نیابد آن وقت باید این را بداند که دیگر دوران جدیدی آغاز شده است. دورانی که یک ملت را فقط باید با قهر و خشونت اداره کند.