حرف روز

نویسنده
رهیار شریف

هنرمندان سوری زیر تیغ

اخبار و احوال “سوریه” ی این روزها تداعی کننده ی خاطرات چندی پیش ایران است. هم آن قصه ی شور و حال و میل به آزادی، رویاروی زورگویانی که در برابر اراده ی مردمی، پناهگاهی جز شکنجه و زور و اسلحه نیافته اند.

 

طی روزهای گذشته، شبکه های معتبر اطلاع رسانی، از بریده شدن حنجره ی یک خواننده و شکسته شدن دست های یک نقاش خبر دادند. درست مشابه هم آن چیزهایی که در ایران شاهدش بودیم. هم آن سرکوب و رعب و وحشت و حرف زور به ضرب گلوله و بهای خون.

سایت خبری العربیه، از قتل “ وحشیانه ” ی ابراهیم قاشوش خواننده جوان سوری خبر داده است. بنا بر گزارش این سایت خبری پس از تکثیر دست به دست ترانه های این خواننده در شبکه های اینترنتی و شور و هیجان مضاعفی که مردم معترض با زمزمه ی این ترانه پیدا کرده اند، ابراهیم توسط ماموران امنیتی سوری ربوده شده و بعد هم پیکر این هنرمند با حنجره ی بریده پیدا شده است.

این گزارش همچنین قسمت هایی از آخرین ترانه ی این هنرمند را هم نقل کرده است:

“آزادی در راه است، ای بشار مشروعیت تو سقوط کرده، بنا براین گورت را گم کن، ای بشار ای دروغگو سخنرانی هایت تو خالی است چرا که آزادی در راه است “

دیگر از این رادیو اروپای آزاد نیز به نقل وزارت امورخارجه آمریکا اعلام کرده است که کاریکاتوریست سیاسی معروف و محبوب سوریه علی فرزات توسط افراد ناشناس ربوده شده و مورد شکنجه قرار گرفته و پیکر نیمه جان او را در جاده ای نزدیک دمشق رها شده است.

این گزارش، همچنین گمانه ای بر “ چرایی ” این اقدام از جانب نیروهای امنیتی سوریه ارائه داده و در این باره نوشته است:

 ” گفته می شود این رویداد اندکی پس از آن رخ داد که فرزات کاریکاتوری از بشار اسد کشید که در آن رییس حکومت سوریه از سوار شدن به وسیله ای که معمر قذافی سوار آن شده جا می ماند. “

در برابر جنایت هایی اینگونه که از شدت تشابه با اتفاقات ایران، احتمال حضور سیستم امنیتی و سرکوب جمهوری اسلامی در سوریه را قوت می بخشد، حمایت های مردمی نیز نشانه های فراوانی از روزهای پور شور ایران دارند.

بسیاری از جوانان سوری در حمایت از “ علی فرزات “، تصویر نیمه جان این هنرمند بر روی تخت بیمارستان را جانشین عکس پروفایل صفحه ی فیس بوک خود کرده اند و صفحات بسیاری نیز در حمایت از ” ابراهیم قاشوش “ در شبکه های ارتباط جمعی گشوده اند.

علاوه بر نزدیکی و همسویی اعتراض های مردمی و سرکوب ناجوانمردانه ی حکومت، شیوه های خبررسانی شبکه های ایرانی و سوری نیز در این میان جلب توجه بسیار می کند.

شبکه های خبری جمهوری اسلامی که تا همین چندی پیش در حمایت از مسلمانان بحرین سینه چاک می کردند و حتی غارتگری های خیابانگردهای انگلیسی را “ بیداری اسلامی ” نام کرده بودند، همچنان در برابر جنایات رژیم اسد سکوت پیشه کرده اند و تظاهرات پرشور مردمی را به بیگانگان و شورشیان نسبت می دهند.

حال، رها از پیوستگی و یگانگی دیکتاتورهای سوری و ایرانی که همکاری و همیاری شان در راه قدرت و بقای بیشتر دیگر از خورشید تابان هم هویدا تر است، برچیده شدن یک به یک نظام های دیکتاتوری در منطقه نیز نوید بخش پیروزی مردمی است و سیر منطقی تاریخ بشری به سوی آزادی. هم این است که پس از رفتن قدافی، دیکتاتور روان پریش لیبی، جامعه ی جهانی در انتظار آزادی ایران و سوریه نشسته است. در همین زمینه بسیاری از روزنامه های معتبر جهان تیتر اول این روزهای خود را متوجه  اسد و خامنه ای کرده و از تاریخ پرسیده اند، بعد از قدافی نوبت کیست؟