سریال روز♦ تلویزیون

نویسنده

‏سیاست گذاری های اغلب بازدارنده در سینما در طول سال های اخیر سبب شده تا سینماگران رو به سوی ‏تلویزیون آوردند. از سوی دیگر سیاست های داخلی صدا و سیما مبنی بر میدان دادن به کارگردان های جوان ‏مراکز استان ها نیز باعث شده تا موج تازه ای از برنامه سازان تازه نفس در شبکه سراسری حضور پیدا کنند. ‏این هفته به سراغ دو مجموعه جدید از هر دو طیف سریال ساز رفته ایم: یک مشت پر عقاب به کارگردانی ‏اصغر هاشمی نیز که در دهه 1360 و 70 فیلم های تاثیر گذاری در سینما کارگردانی کرده بود، سال ها پس ‏از موفقیت سریال آپارتمان، بار دیگر با مجموعه “یک مشت پر عقاب” به تلویزیون بازگشته است. و سریال ‏حلقه گمشده ساخته محمد حسین حاج ده آبادی که از مرکز صدا و سیمای استان یزد برآمده است…‏

paroghab1.jpg

‎ ‎‏”یک مشت پر عقاب”‏‎ ‎

نویسنده: فرهاد توحیدی. کارگردان: اصغر هاشمی. تهیه کننده: بهروز خوش رزم. طراح صحنه و لباس: امیر ‏اثباتی، کتایون فیض مرندی. تدوین: محمد رضا مویینی. طراح گریم: مهین نویدی. صدا بردار: فرزام منطقی. ‏مدیر تصویربرداری: مسعود کرانی. موسیقی: فردین خلعتبری. عکاس : علی نیک رفتار. بازیگران : رضا ‏کیانیان[خلعت]، حامد بهداد[امیرحسین]، خزر معصومی[غزاله]، . هرمز هدایت[دانشور]، علیرضا ‏خمسه[استوار شه پرست]، بهرام ابراهیمی[بازپرس]، محمد جوزی[دکتر راضی]، پرویز پورحسینی، احمد ‏آقالو، فریبا کامران، ساره بیات[مهشید]، آهو خردمند[مادر امیرحسین[، مهرداد ضیایی، اشکان خطیبی، بیوک ‏میرزایی، مهدی میامی، مهدی تقی نیا[رابرت نورث]. ‏

‎ ‎بازگشت قدرتمندانه‎ ‎

‏”یک مشت پرعقاب” داستان سربازی به نام امیرحسین “حامد بهداد” است که در عجب شیر مشغول خدمت ‏سربازی است. گره داستان از نقطه ای آغاز می شود که طی تماسی امیرحسین درمی یابد که خواهر جوانش ‏مهشید “ساره بیات” در تهران از دنیا رفته است. امیرحسین درخواست مرخصی می کند اما با مخالفت استوار ‏شه پرست “علیرضا خمسه” مواجه می شود. امیرحسین شبانه نزد رئیس پادگان “پرویز پورحسینی” می رود ‏و اجازه تهران رفتن را از او بطور غیر قانونی می گیرد و به تهران می رود. او پس از رسیدن به تهران با ‏غزاله “خزر معصومی” دوست صمیمی مهشید ملاقاتی می کند. طی این دیدار امیرحسین به ماجرای مشکوک ‏مرگ مهشید پی می برد. گزارش پزشکی قانونی علت مرگ مهشید را خودکشی اعلام می کند. امیرحسین به ‏نوع مرگ خواهرش و خواستگار پیگیر او مشکوک می شود. او این موضوع را با پدرش “هرمز هدایت” در ‏میان می گذارد. پس از این اتفاق دکتری که گزارش پزشکی قانونی را نوشته است همزمان با خواستگار ‏مهشید ناپدید می شود. امیرحسین طی ملاقاتی با سرایدار ویلای ییلاقی درمی یابد که ساعاتی قبل از مرگ ‏مهشید رابرت نورث “مهدی تقی نیا” مستشار آمریکایی با او ملاقاتی داشته است. خانواده مهشید به کمک ‏غزاله که وکیل تازه کاری ست دعوی مبنی بر نبش قبر مهشید از دادگاه درخواست می کنند. پس از ‏کالبدشکافی مجدد مشخص می گردد که مهشید قبل از مرگ باردار نبوده و علت مرگ خفگی بوده است. در ‏این میان خانواده مهشید به خانه دامادشان خلعت “رضا کیانیان” می رود و علت گزارش غلط خلعت و ‏جانبداری او از رابرت نورث در پرونده مهشید را از او جویا می شوند. امیرحسین توسط ارتش به خاطر ‏فرار از سربازی دستگیر می شود، خلعت هم در دیداری از رابرت نورث از او می خواهد که به دلیل ‏احضاریه های متعدد به دادگاه برود و… ‏

paroghab2.jpg

فیلمنامه از تم و داستان جذابی برخوردار است. شخصیت ها به درستی و با تامل بسیاری در کنار یکدیگر ‏قرارگرفته اند و همگی از پرداخت خوب و باورپذیری برخوردار هستند. در واقع انگیزه شخصیت ها به ‏خوبی در تضاد با یکدیگر قرار می گیرد و مخاطب شاهد نبردی در میان شخصیتها برای رسیدن به هدف شان ‏است. خلعت که از رجال سیاسی مملکت است قصد دارد زمینه را برای بدست آوردن مقام های بالاتر فراهم ‏کند و در این میان خانواده همسرش را مزاحم می بیند. علاوه براین او در مقابل خارجی - ها از خود ضعف ‏نشان می هد. امیرحسین، برادر دو قلوی مهشید تند مزاج، عصبی و کم تجربه است. او در رودرروئی با ‏مشکلات و مسائل به آسانی از کوره درمی رود اما وجه مقابل شخصیتی او در برخورد با مادرش “ آهو ‏خردمند” نمود پیدا می کند که همچنان تشنه محبت است و… همانطورکه اشاره شد از این دست ویژگی ها در ‏اکثر شخصیت های فیلمنامه به چشم می خورد و این چند وجهی بودن شخصیتها کمک شایانی به ارتباط اثر با ‏مخاطب می کند. گره ها به خوبی در کنار هم چیده شده اند و بازگشایی هر گره در فیلمنامه به ایجاد گره بعدی ‏و جدیدی می انجامد. در بخش کارگردانی، با دکوپاژی کم نقص و روان به لحاظ تکنیکی و ریتم مواجه هستیم. ‏هاشمی یک بار دیگر توانایی خود را در گرفتن نماها و انتخاب زاویه دوربین براساس سوژه و موضوع به ‏رخ همگان می کشد. میزانسن ها متناسب با ترکیب بندی تصویری و طراحی صحنه و لباس داده شده است و ‏در مجموع شاهد یک هماهنگی مناسب در این بخش هستیم. تنها ایرادی که می توان در این بخش به کارگردان ‏گرفت تصاویر پس زمینه ای است که در هنگام رانندگی شخصیت ها طراحی شده است. این تصاویر به لحاظ ‏تنالیته رنگی به قدری ضعیف و نامناسب است که تاثیر بسیار منفی و مخربی بر کیفیت اثر می گذارد. ‏

paroghab3.jpg

نکته قابل تامل دیگر در این بخش، ریتم و تداوم مناسبی است که نماها دارند. در واقع پیوند حوادث و اتفاقات ‏به نرمی و به صورت کاملا روان و منطقی صورت می پذیرد. نکته دیگر در کار هاشمی انتخاب درست ‏بازیگران است. رضا کیانیان در نقش “خلعت” بسیار خوش می درخشد و بازی بی نقصی از خود ارائه می ‏دهد. ویژگی بارز نقش آفرینی های کیانیان فاصله ای است که او همیشه میان نقش و خودش می گذارد و ‏مخاطب همیشه شاهد ردپایی از خود کیانیان در شخصیت است. حامد بهداد در نقش “امیرحسین” بازی ظریفی ‏از خود ارائه می دهد. بهداد تاکید و تمرکز خاصی بر نشان دادن وجوهات زنانه امیرحسین می کند “به دلیل ‏دوقلو بودن او با مهشید” و تا حد زیادی در این زمینه موفق است. علیرضا خمسه هم در نقش “استوار شه ‏پرست” بازی مسلط و گیرایی از خود به نمایش می گذارد. در واقع خمسه با جنس بازی خود تا حد زیادی از ‏سنگینی فضای پادگان می کاهد و طنز نهفته در بازی او مخاطب را جذب پادگان و اتفاقات افتاده درآن می ‏اندازد. بقیه بازیگران هم به خوبی از عهده نقش خود بر می آیند. به طور کلی بازی ها در این مجموعه از ‏یک هماهنگی چشمگیر برخوردار است که این ماحصل هوشمندی کارگردان و بازیگران این مجموعه است. ‏

محمد حسین حاج ده آبادی یکی از رئوس سیاست گذاری های صدا و سیما در سال های اخیر، در اختیار ‏گذاشتن فرصت تجربه به کارگردانان جوان شاغل در مراکز استان ها است. ادامه این رویکرد از سوی ‏مسئولین سازمان می تواند فرصت مغتنمی برای کشف نیروهای جوان و استعدادهای ناشناخته مراکز استان ها ‏باشد. هر چند در این میان افرادی وجود دارند، که ترجیح می دهند این اتفاق به صورت مداوم و پیوسته پیش ‏نرود. نگاهی انداخته ایم به سریال “حلقه گمشده” که ماحصل همین سیاست گذاری هاست…‏

paroghab4.jpg

‎ ‎حلقه گمشده‎ ‎

تهیه کننده و کارگردان: محمد حسین حاج ده آبادی. نویسنده : سینا وزیری، سیاوش دولت سرایی. فیلمبردار: ‏نصرت الله مروجی، محمود فهیمی بخشی. تدوین: محمد راسخ فر. موسیقی: محمد یعقوبی. طراح گریم : روح ‏الله مفیدی، فرشته سجادیه. بازیگران: روح الله مفیدی[آقا میرزا]، اسماعیل سلطانیان[نعمت اله خان]، ‏ناصرسروی، محمد رضا بحری، فرزاد هاتفیان، طاهره طائفی، آسیه ضیایی، نازنین خشنود، فرشته سجادیه. ‏

فخرفخاران خانواده ای بلند مرتبه و بزرگ است که بزرگ خاندان این خانواده، نعمت اله خان است. دراین ‏خانواده عهد نامه ای وجود دارد که بر طبق آن همه پسران و دختران باید با فامیل و اقوام خود وصلت کنند. ‏این موضوع باعث به وجود آمدن موقعیت ها و داستان های مجزایی در هر قسمت می شود.‏

پسر آقا میرزا، رضا عاشق سارا دختر نعمت اله خان شده است. نعمت اله خان به دلیل رسمی که در خاندان و ‏طایفه خود به صورت موروثی وجود دارد با این وصلت به شدت مخالف است و همسر آینده فرزند خود را ‏دختر عمویش معرفی می کند. رضا که با این وصلت مخالف است به سراغ دختر عمویش می رود و از او ‏درخواست می کند که به او اظهار بی علاقه گی کند. دختر عمویش با این درخواست مخالفت می کند ورضا به ‏دنبال راه چاره ای برای حل این مشکل می گردد این اتفاق باعث رقم خوردن اتفاقات و موقعیت های مختلفی ‏می شود…‏

‎ ‎نگرش یکسویه!!!‏‎ ‎

محمد حسین ده آبادی از کارگردانان جوان شبکه استانی یزد است که به عنوان کارگردانی متعهد به موازین ‏حکومتی به شبکه سراسری معرفی شد. در “حلقه گمشده” ده آبادی موضوعی را دستمایه خود قرارداده است ‏که چندان با ذهن مخاطب ناآشنا نیست. او به سراغ مضمونی کلیشه ای و تکراری رفته است که بارها از سوی ‏کارگردانان دستمایه ساخت سریال ها قرارگرفته است. اعتقاد به رسوم و باورهایی که از گذشته در میان ‏خانواده های ایرانی “ازدواج فامیلی” وجود داشته و هنوز برخی از طایفه ها و اقوام ایرانی به این اعتقاد و ‏باور پای بند هستند. ‏

ده آبادی با طرح چنین موضوعی باورها و برخی از سنت های قدیمی جامعه را به بوته نقد و طنز می کشاند. ‏اما نقطه ضعف عمده مجموعه از جایی آغاز می شود که کارگردان خط مرز و تفاوتی میان انواع ژانرهای ‏طنز و کمدی قائل نشده است. موقعیت های مجموعه در بعضی از قسمت ها به سمت هجو و هزل پیش می ‏رود. نمونه بارز آن داستان تعقیب و گریز رضا و عمویش است. این سردرگمی نشات گرفته از متن نیز هست ‏که دست کارگردان را برای گسترش و پرداخت داستان ها بسته نگاه داشته است. شخصیت ها جهانی منطقی و ‏باورپذیر را خلق نمی کنند، شخصیت های “رضا ” و‎ ‎‏”نعمت اله خان” به قدری در پرداخت اغراق شده اند ‏که بیش از آنکه با مخاطب ارتباط برقرار کنند، باعث دوری مخاطب از اثر می شوند. بازیگران به جای آنکه ‏متناسب با وضعیت نقش شان عمل کنند، بازی کردن را به نمایش می گذارند. انتخاب رنگ های سرد وعدم ‏فضا سازی مناسب با مکان ها و شخصیت ها از نقاط ضعف اصلی طراح صحنه است.‏‏

‏ در واقع با توجه به نکاتی که به آن اشاره شد، اثر به سمت و سویی می رود که سفارشی بودن اثر را به ذهن ‏متبادر می کند. وجود چنین رویکردی اتفاق تازه ای نیست. به دلیل وجود ممیزی ها و سانسورهای بیشمار در ‏صدا و سیما، مدیران بیشتر به سمت کارگردانانی گرایش دارند که با مسیر فکری آنان منطبق باشد. بها دادن ‏به جوانان همیشه حرکت مثبت و نتیجه بخشی است، اما درصورتی از دل این فرصت ها استعدادهای جوان ‏بروز پیدا می کنند که مسئولان نگرشی یکسویه و تنگ نظرانه به این مقوله نداشته باشند. ‏

 

 


‏ ‏