سراشیبی تند عدم مشارکت در انتخابات

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

در شرایطی مسئولان اجرایی و نظارتی برگزاری انتخابات، و احزاب و جریان های سیاسی درون حاکمیت ‏در آخرین ساعات باقیمانده به زمان شروع تبلیغات انتخاباتی، لیست های “تائیدشدگان” درانتخابات فرمایشی و ‏‏”نامزدهای حزبی و جناحی” را نهایی کرده اند، که سرمای زمستان هنوز از وجود مردم رخت برنبسته و ‏دارد خود را بر میزان مشارکت در هشتمین دوره ی انتخابات مجلس تحمیل می کند.‏

نتایج نظرسنجی های رسمی در کل کشور تاکنون بیانگر امکان مشارکت قطعی حدود یک سوم جمعیت حائز ‏شرایط، و برآوردهای غیررسمی نشانگر عدم مشارکت سه چهارم ساکنان پایتخت و کلان شهرها است. این در ‏وضعیتی است که هنوز تمام جریان های سیاسی غیرحکومتی دیدگاه خود را در مورد “تحریم”، “مشارکت ‏محدود” یا “شرکت کامل” در انتخابات مجلس بیان نکرده اند و جو روانی حاصل از اعتراض های فزاینده ‏انتخاباتی به درون جامعه رسوخ نکرده است.‏

نگاهی اجمالی به بیانیه ها و مواضع جریان های سیاسی رسمی و غیررسمی درون و بیرون کشور در ‏روزهای اخیر نشان می دهد که تقریبا اکثر قریب به اتفاق شخصیت های حقیقی و حقوقی شاخص بیرون از ‏حاکمیت، سیاست “تحریم یا عدم مشارکت”‌ را برگزیده و به صورت علنی آن را بیان کرده، یا بنا به مصالحی ‏به سکوت اعتراض آمیز دست زده اند. در مقابل، جریان های اصلی درون حاکمیت، فارغ از اینکه به “آزاد، ‏سالم، عادلانه” بودن انتخابات اعتراض کرده، لیست کامل در تهران، مراکز استان ها و شهرستان ها بسته یا ‏نبسته اند، در قالب دو گروه اصلی و چند لیست حاشیه ای به مصاف دو گروه اصلی اقتدارگرا رفته اند. ‏رقابتی که اصلی ترین و سرنوشت سازترین آن در تهران شکل خواهد گرفت.‏

در چنین وضعیتی که لیست های انتخاباتی اصلاح طلبان در پایتخت، به عنوان نماد کشور، با اما و اگرهای ‏اولیه، به طور کامل تکمیل شده است، آن گروه که پیش از این با عنوان “اصلاح طلبان پیشرو” در انتخابات ‏ریاست جمهوری شرکت کرده و بخشی از آنان اکنون در “ائتلاف اصلاح طلبان” سامان یافته اند، به دلیل ‏چنین رویکردی با این انتخابات “غیرآزاد” و در عمل “غیررقابتی”، با شدیدترین انتقادها و فشارها از جانب ‏لایه های میانی اعضا و طرفداران خود، به ویژه جوانان و نوجوانان و شاخه های دانشجویی، مواجه شده اند. ‏فشارهایی که می تواند در روز 24 اسفند 1386 به عدم تبعیت گسترده از تصمیم تشکیلاتی منجر شود. علت ‏نیز روشن است:‏

رهبران و چهره های شاخص این جریان ها بارها تاکید کرده اند که این نکته ای بدیهی است که “انتخابات ‏آزاد، سالم، عادلانه و رقابتی” حق مسلم ملت است و فراهم بودن زمینه برای “انتخاب شدن” و “انتخابات ‏کردن” از حقوق اولیه شهروندان. هم قانون اساسی جمهوری اسلامی بر این حق صحه می گذارد و هم قوانین ‏بین المللی که ایران متعهد به اجرای آن هاست؛ از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر.‏

اما اکنون آنان باید به این پرسش اساسی پاسخ دهند که آیا شرایط حاکم بر انتخابات در جمهوری اسلامی، ‏قوانین موضوعه به خصوص نظارت استصوابی، و عملکرد مسئولان اجرایی انتخابات در وزارت کشور و ‏شورای نگهبان پاسدار این قوانین، این تعهدها و این حقوق اساسی ملت است؟ سوالی که پاسخ آن کلمه ای جز ‏‏”نه” نمی تواند باشد.‏

هیچ ناظر منصفی انتخاباتی را که در آن نیروهای مخالف و منتقد امکان حضور و مشارکت نداشته باشند، ‏انتخاباتی “آزاد و سالم” نمی نامد. هیچ عقل سلیمی حذف هزاران نامزد مستقل، اصلاح طلب و تحول خواه- ‏حتی کسانی که سال ها در پست های بالای اجرایی و قانونگذاری نفش ایفا کرده اند- را در مسیر برگزاری ‏‏”انتخابات آزاد، سالم، عادلانه و رقابتی” ارزیابی نمی کند. هیچ کسی انتخاباتی مهندسی شده را که اکثر ‏نامزدها و رقبای مردمی و صاحب رای حذف شده باشند و تکلیف حدود دو سوم حوزه ها و نمایندگانش از پیش ‏تعیین شده باشد انتخاباتی “عادلانه و رقابتی” نمی داند؛ بدیهی است که از نگاه لایه های میانی احزاب و گروه ‏های اصلاح طلب و نخبگان نزدیک به آنان، این موارد همه نشانه های “انتصابات”‌ است و “انتخابات ‏فرمایشی”.‏

اصل 20ام قانون اساسی تصریح دارد که “همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار ‏دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، با رعایت موازین اسلام برخوردارند”. ‏اصل 56 ام قانون اساسی “انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش” حاکم دانسته و تاکید کرده است که ‏‏”هیچکس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروه خاص قرار دهد”. آیا ‏روند انتخابات مجلس هشتم بر این روال بوده است؟ موازین اسلام، عدل علی رعایت شده و “حق الهی” از ‏انسان و “حقوق شهروندی” از “انتخاب شوندگان” و “انتخاب کنندگان” سلب نشده است؟

‏ ‏

این حقی است که حاکمیت ایران از نظر بین المللی نیز متعهد به رعایت آن و مستلزم به عدم نقض آن است. ‏بندهای مختلف ذیل ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر بر این حق تاکید و تصریح دارند:‏

‏1- هر شخصی حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود، مستقیما یا به وساطت نمایندگانی که آزادانه ‏انتخاب شده باشند، شرکت جوید.‏

‏2- اراده مردم، اساس قدرت حکومت است: این اراده باید در انتخاباتی سالم ابراز شود که به طور ادواری ‏صورت می پذیرد. انتخابات باید عمومی، با رعایت مساوات و با رای مخفی با طریقه ای مشابه برگزار شود ‏که آزادی رای را تامین کند.‏

این گروه ها از رهبران خود می پرسند که آیا انتخابات 24 اسفند 1386 بر مبنای این معیارها برگزار می ‏شود؟ اراده مردم- “انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان”- در انتخاباتی سالم ابراز می شود که در آن رعایت ‏مساوات شده و آزادی رای تامین شده است؟

آنان در جلسات دربسته و در نوشته ها و گفته های علنی خود استدلال می کنند که تمام این شواهد و قرائن مهر ‏تائیدی می زند بر “آزاد، سالم، عادلانه و رقابتی” نبودن انتخابات مجلس هشتم. و جواب می شوند که آیا ‏‏”ائتلاف اصلاح طلبان” جز اعتراض و انتقاد، اقدام عملی دیگری می تواند انجام دهد؟ ‏

این نقطه است که شکاف اصلی را بین راس هرم تصمیم گیری و بدنه ی تشکیلاتی ایجاد کرده و می کند. و در ‏کنارش، تعیین تکلیف این سوال سرنوشت ساز که آیا تحریم و عدم مشارکت چاره ی کار است؟ یا نه برعکس، ‏این روش و منش دقیقا در مسیر برنامه ای است که برگزار کنندگان این انتخابات مهندسی شده می خواهند تا ‏در فضایی تبلیغاتی و به ظاهر دموکراتیک، اندک صدای انتقاد و اعتراض را در “خانه ملت” خاموش کنند و ‏کشور را به سمت و سوی “حاکمیت یک دست تر” که در آن شخصیت های حقیقی و حقوق مستقل، اصلاح ‏طلب و تحول خواه هیچ پایگاهی، حتی تریبونی برای بیان خواسته ها و مطالبات مردم نداشته باشند سوق ‏دهند؟

هرم رهبری این گروه از اصلاح طلبان در بگو مگوهای تشکیلاتی استدلال می کند که آیا اصولا می توان ‏دست روی دست گذاشت و ساکت نشست که سیلاب بیاید و اندک نشانه های انقلاب را بروبد و ببرد؟ دل می ‏تواند بیش از این به “نابودی” و “خرابی” کشور رضایت دهد؟ یا نه، برعکس دل انسان های میهن دوست از ‏آنچه که اقتدارگرایان نشسته بر کرسی های سبز رنگ مجلس و دولت حاکم شده بر منابع مادی و سرنوشت ‏کشور به ملت تحمیل کرده اند، خون است؟ در این شرایط که درامدهای نفتی سه برابر شده، اما سفره ی ملت ‏روز به روز خالی تر شده، تورم افزایشی فزاینده داشته، بیکاری رو به صعود است و سرمایه گذاری داخلی و ‏خارجی در حال نزول و از همه بدتر تحریم های اقتصادی روز به روز وسیعتر و همه جانبه تر و خطر بروز ‏جنگ در افق، می توان “به سرنوشت ایران نیندیشید” و به فکر “نجات کشور” نبود؟ در این شرایط سخت، در ‏این بحران، و در این برهه ی سرنوشت ساز، راحت ترین و دهان پر کن ترین انتخاب شاید عدم مشارکت و ‏تحریم انتخابات مجلس هشتم باشد، اما چه کسی تضمین می دهد که بهترین انتخاب هم هست؟ ‏

آیا ایران و ملت میهن دوست آن با موردی بدیع مواجهند؟ آیا شهروندان دیگر کشورها در برابر چنین دو راهی ‏دشواری قرار نگرفته اند؟ به عنوان مثال، آنگاه که در انتخاب ریاست جمهوری پیشین فرانسه اکثر قریب به ‏اتفاق ملت، از هر حزب و گروهی به پا خاستند، حتی به رقیب سیاسی خود، ژاک شیراک رای دادند تا لوپن، ‏نماینده ی راست افراطی بر سرنوشت شان حاکم نشود، نمی توانستند به پای صندوق های رای نروند؟ حتما ‏قادر بودند، اما آنها راهی دیگر را برگزیدند. راه و شیوه ای بدیع تا بی سابقه ترین انتخابات را بعد از جنگ ‏جهانی دوم شکل دهند و نماینده ی راستگرایان را با 83 درصد آرا در برابر 17 درصد فاشیست ها راهی کاخ ‏الیزه کنند. یا نه، در همین کشور، آنان که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته ی ایران در خانه نشستند یا بر ‏سیاست تحریم دمیدند، اکنون از نتیجه ی کار خود، ریاست جمهوری احمدی نژاد، راضی هستند؟

تمام این استدلال ها ارائه می شود، شنیده هم می شود، اما اثرگذار و قانع کننده نیست. گویا حتی وزیدن نسیم ‏بهاری هم چندان کمک کار نیست، تا یخ وجود ملت، بخصوص گروه های مرجع و جوانان و زنان طرفدار ‏احزاب و گروه های اصلاح طلب پیشرو را آب کند و آنان را به تحرک لازم برای مشارکت گسترده در ‏انتخابات وادارد. بخصوص که در عمل اصلاح طلبان جز مواردی که هیات اجرایی در وزارت کشور و ‏فرمانداری ها، و مقام نظارتی در شورای نگهبان ناخواسته به کمکشان آمده و امکان رقابت درونی را از آنان ‏سلب کرده اند، خود نتوانسته اند دلخوری ها و گاه کینه ورزی ها را کنار گذارده و به ائتلافی گسترده و یک ‏پارچه، دست کم در تهران برسند. دراین میان، یک جناح خاص چنان تیغ به دست گرفته و بر سر دوست ‏دیروز می کوبد، و چنگ بر رخساره ی رقیب امروز می کشد که دشمن قدار اگر می بود، چنین زخم کاری ‏برنمی داشت!‏

در یک هفته ای که به زمان برگزاری انتخابات مانده است، اگر تحول خاصی اتفاق نیفتد، کاری کارستان ‏صورت نگیرد، برنامه ای ویژه ارائه نگردد، بعید است که بتوان در این بازی به ظاهر رقابتی، جناحی از ‏اصلاح طلبان شاهد مطلوب را در برگیرد. آن هم شاهدی که از هم اکنون معلوم است که ناقص الخلقه است. ‏شاهدی که در بهترین وجه، اگر بخت یارش شود، دو سوم اعضای خود را پیش از زمان خلقت از دست داده ‏است!‏