یکی از مشمئز کننده ترین اعمال عمله سیاست این آب و خاک، یعنی هما ن هایی که نانشان در تنوز سیاست پخته می شود، گاها افاضات به دور از عقل و منطقی است که در تمام 29 سال گذشته، چون لق لقه دهان، از صبح تا شام به گوش مردم همیشه در صحنه می خوانند بی آنکه حتی لحظه ای به این صرافت افتاده باشند که مبادا مستمعین این چنین حلقه به گوش، وایضا همیشه در صحنه ، شاید علاوه بر داشتن یک سر ودو گوش و دوپا ویک زبان سرخ، چیزی دیگری هم به نام عقل در سر داشته باشند.
به شهاد ت تاریخ همین انقلاب 57، که چند روزی است، بیست و نهمین سالگردش را به پایان برده ایم، هنوز مهرسیاه جامه گانش بر پیشانی نقشه ی گربه نشان این آب و خاک، خشک نشده بود که هیاتی که معلوم نیست از روز اول وظیفه اش پاک سازی وطن پرستان بود و یا رد صلاحیت کاندیدا های بعدی خدمتگزار به ملت در مجلس، تاسیس شد و چند سال بعد هم قانون اساسی که حاصل خون شهیدان انقلاب بود، به صد بهانه اصلاح گردید و شد آنچه امروز با صد پیوندو تبصره و ماده، نه راهی به روی ملت هاج وواج مانده می گشاید، و نه روی خوشی به رو ی تغییر دهندگانش.
الغرض این دو مهم، اولین زنگ اخطاربرای انقلابی بود که تا به امروز مهمترین و اساسی ترین آرمانهایش همچنان بر زمین باقی مانده است خاصه با همین زنگ خطر بودکه از مردم کوچه و بازار که زمانی عکس رخ یار در ماه دیده بودند تا عاقلان و خردمندانی که خود را به ناشنوایی می زدند، بدانند، بازی تمام است، و روز از نو و روزی از نو، به عبارتی بهتر همه به درستی دریافتند که اگر سالی ده بار هم در این کهنه دیار یکی از پر قدرترترین وپر طمطراق ترین ابزاردمکراسی یک جامعه مدنی، یعنی انتخابات بر پا گردد، چیزی جز بیاد آوردن آن ضرب و المثل فدیمی نیست که، حکم خانه خرس و آب و انگوررا دارد و یا بقول زنده یاد سعید نفیسی که می گفت: خدواند به ما ایرانیان همچون نیاکانمان ذوق مخصوصی برای تماشا کردن داده است و تا چند قرن دیگر هم فرزندانمان هم سرگرم همین تما شا هستند چرا که وضع جغرافیایی ایران، کشور ما را بهترین تماشاخانه جهان کرده است حال اگر تو نمی پسندی تغییر ده فضا را، نه قضا را.
با آنچه گفته آمد تصور کنید این همه قیل و قال بر سر رد صلاحیت کاندیدا های مجلس هشتم برای چیست آیا غیر از آنچه پیش آمده است باید اتفاق می افتاد؟ و یا اینکه هر دوره از انتخابات میزان تعمیق ملت را به سنجش می کشند؟ آن هم ملتی که چند سال پس از انقلاب با اولین زنگ اخطار از خواب غفت بیدار گردید و با برگزاری چندین و چند انتخابات دیگر تا به امروز آنقدر آه است که بخوبی در می یابد که حتی در انتخابات پیش رو نیزهم ، نه تنها غیر خودی ها از اصلاح طلب تا نهضت آزدی ها و… دیگر راه به قدرت ندارند بلکه حتی کسانی مثل نوه رهبر کبیر انقلاب و یارانش هم باید گوشه عزلت انتخاب نمایند، پس این همه هیاهو برای چه و برای چه کسانی است؟
بیادم هست با آغاز ثبت نام کاندیدا های انتخابات پیش روی، چندین مطلب که همگی حکایت از بی اثر بودن حضور مردم در پای صندوق های را ی داشت، نوشته بودم تا اینکه روزی یکی از دوستان اصلاح طلب که از قضای روزگار امروز از مغضوبین هم می باشد دریک تماسی تلفنی گلایه گونه گفت: چرا در نوشته هایت مردم را به حضور نداشتن در انتخابات تشویق می کنی، آیا انتخابات ریاست جمهوری گذشته را فراموش کرده ای؟
گفتم: اولا روزنامه نگاری بی نام نشانم که از 70 میلیون نفوس ایرانی شاید ده الی 50 نفر مطلب این کمترین را بخوانند اما با این همه به قدر وسع می کوشم.اما سوال من از شما این است: که من بعنوان یک شهروند تمایل دارم شما وکیل من و همفکران من در خانه ملت باشید، آیا این خواسته ی نابجایی است؟
گفت: البته که نه، اما رد صلاحیت مان می کنند.
پرسیدم: تا بدانجا که من و همه ی کسانیکه شمارا می شناسند، می دانیم که شما نه قاتل و نه دزد ویا قاچاقچی هستید. ازهمه مهمتر وطن پرست و با سواد و متخصص در رشته ای هستید که کشور به وجودتان احتیاج دارد، پس چرا رد صلاحیت می شوید؟
خندید و گفت: ما که از پای نمی نشینیم، اتفاقا قرار است با جمعی از همفکران برای ثبت نام به یکی ازحوزه های نام نویسی برویم.
پرسیدم: با علم به اینکه رد صلاحیت خواهید شد؟
گفت: بله.
خندیدم وگفتم: برای چه؟
گفت: برای اینکه بازتاب رد صلاجیتمان به گوش همه جهانیان خواهد رسید.
گفتم: آیا مگر غیر از این است که برای قتل هایی مثل قتل های زنجیره ای، و یا با مرگ یک زن ایرانی تبارعکاس در زندان اوین، و یا اعدام جوانان و زدن زنان وکشتن دختران در بازداشتگاهها و بستن فله ای روزنامه ها و بازداشت های بی دلیل آنها و… و هزاران فجایای دیگر که برای هرکدامشان هزاران طومار و بیانیه و اعلامیه های ریز و درشت به مجامعه بین المللی نوشته شد، تغییری در آنچه هنوز می گذرد، گذاشته است؟ و یا اثری داشته؟ تا برای رد صلاحیت چون شمایی جهانی به تکاپو افتند؟ … این است افاضات ارباب سیاست ما که با منطقی کودکانه انتظار حمایت مردمی را دارند که بخوبی میداند آنچه سیاسیون می گویند خواب و خیالی بیش نیست.
آنچه گفته آمد از سیاسیون امروز این کهنه دیار بود که با این قلم الکن و قلب بیمار به تحریر در آوردم که گویی سیاسیون را جز با تعمیق مردم، راه دیگری نیست، حال بشنوید از روحانیتی که تا به یاد تاریخ مانده است همواره ملجا و پناهگاهی برای مردم بوده اند. طرفه آنکه اخیرا نامه ای از سوی حضرت آیت آلله اسدالله بیات، به آقایان خاتمی، هاشمی و کروبی نوشته شده است ودر آن استمداد طلبانه هشدار داده است مبادا مقاومت نکردن در برابر رد صلاحیت شدگان، آینده انقلاب و جمهوری اسلامی به خطر افتد والخ…
بیادم هست در آن زمان که سردبیر روزنامه صدای عدالت بودم، روزی با چند تن از همکاران به دیدار چند تن ار روحانیون مستقل از حکومت به قم رفته بودیم از جمله به بیت حضرت آیت الله بیات هم رفته و ساعتی از بیاناتشان کسب فیض بردیم و در آن جلسه آنچه از دیدار با این روحانی بی هیاهو و روشنفکر دریافتم، دانستم این روحانی فارغ از هر قیل و قالی به اصطلاح نان و ماست خود می خورد و با اندکی از شاگردانش به مباحثه علمی از نوع حوزه ی مشغول است و کاری به امر جاریه کشورنیز ندارد حتی اگرمرجعی چون آیت الله منتظری را چند خانه دور تر از خانه او در حصر کرده باشند.
الغرض وقتی نامه حضرت آ… بیات، به آقایان خاتمی، هاشمی و شیخ کروبی را خواندم، نا خود آگاه این حمله بر زبانم جاری شد که آش آنقدرشور است که آشپز باشی هم به صدا در آمده است، اینکه می گویم آشپز یاشی از این رو است که حضرت آیت ا..اسدالله بیات زنجانی خود از اعضای موثر بازنگری به قانون اساسی هستند.
بی شک احساس مسئولیت یک روحانی نسبت به آینده یک ملت مسلمان امری طبیعی است اما بشرط آنکه این خیر خواهی از سر تدبیر و عالمانه باشد اما استمداد این روحانی عالیمقام از آقایان خاتمی، هاشمی و شیخ کروبی به دلایل ذیل نشان از بی اطلاعی ایشان از عمق فاجعه ایست که ایشان را به نوشتن چنین نامه ای وا داشته است.
1- استمداد از روحانی عالیقدری چون خاتمی که به حق اگر در طول 29 سال گذشته در مجامع بین المللی وجه ای کسب کرده ایم از اوست و تنها روحانی محبوب قلبها می باشد امااستمداد از چنین عالمی محبوب قلبها خطای محض بیش نیست چرا که خاطره ی بیست میلیون رای به این روحانی عالیمقام هنوز از یادها محو نگردیده که عاقبت با همه ی نیت خیری که برای اصلاح امور این آب و خاک داشته است، آنگاه که با فرمان حکومتی روبه رو گردید، در پاسخ به همه ی چشم انتظارانی که به او دل بسته بودند تنها یک پاسخ داشت، او گفت ک “رئیس جمهور در ایران یک تدارکات چی بیش نیست”. حال این چه ساده اندیشی است که از چنین روحانی خوش قلب اما… خواسته شود تا مانند اجدادش در راه حق با هر هزینه ای گامی برای ملت بر دارد؟
2- و اما آیت الله هاشمی که بی شک تاریخ زنده ی انقلاب و از یاران صدیق رهبر کبیر انقلاب بوده است. او هم امروز به دلیل در گرداب قدرتی که خود آفریده است، دست و پا می زند. و عقل سلیم هرگز از چنین غریقی هرگز طلب یاری نمی کند آنهم عالمی چون حضرت آ…بیات که عمل غیر عالمانه ای بیش نیست چرا که هنوز به خاطر داریم در انتخابات ریاست جمهوری گذشته وقتی بنا به گفته خود جصرت آ… هاشمی ناجوانمردانه او را از صدر جدول به زیر می کشانندش، تنها دفاعیه اش واگذار کردن متخلفین به خداوند بوده است و قادر به اخقاق حق خود نبود، آیا چنین عالمی قادر به احقاق حقوق دیگران نیز خواهد بود؟
3- سومین خطای روحانی بی جنجال اما روشن ضمیرما، حضرت آ… اسدالله بیات استمداد ازآ… کروبی معروف به شیخ اصاحات است چرا که شاید این روحانی عالی قدر قم نشین ما ( آ…بیات ) از یاد برده باشند آنگاه در زمان انتخابات ریاست جمهوری گذشته را، وقتی شیخ اصلاحات ( کروبی ) در فاصله ا ی کوتاه که به مثابه خواب اصحاب کهف بود از صدر جدول به قعر پرتاپ می شو د تا بدانجا که سراسیمه به بیت رهبری رفته و آنچه حق خود می دانست به شرط ممهور شدن لبان پر گوی خود می ستاند. و این سکوت آن زمان بر ملا می گردد که ناگاه حزبی عظیم ( اعتماد ملی ) با ده ها نماینده ی مجلس ششم و روزنامه ای پر طمطراق با بودجه ای… بر ملا می شود . حال توسل و استمداد به این سه تن آیا حکم به خطا رفتن آن عالم بی عمل را نمی ماند؟
سخن کوتاه ولی رخصتی دهید تا آن تعبیر جالبی که از زمانهای گذشته در فرهنگ مردم این کهنه دیارسینه به سینه مانده است حسن ختام این شقشقه قرار دهم که می گویند: “هر قالبی به مقلوب خویش شبیه تر است. یعنی آنانی که در صحنه درگیری های سیاسی پیروز می شوند و به عنوان مصلح جامعه قد علم می کنند، همواره مرتکب اعمالی خواهند شد که آدمی را به یاد تعبیر زیبای آن فرزانه ( هانا آرانت) می اندازد که در باره ی انقلاب کبیر فرانسه گفته بود، ” هابیل، قابیل را کشت”. که از نگاه جامعه شناسی این تعبیر به معنای آن است که مردمی که فرهنگ روابط اجتماعی شان در ساختار کلی با نظام سیاسی حاکم، یکی است، هر گاه علیه ظلم حاکمی قیام کنند و به حکومت نشینند جز ادامه ی کارحاکمان پیشین و شاید بدتر از آن، کاردیگری نمی توانند انجام دهند آنچنان که تاریخ ما گواه این ادعا است، نهضت سربداران یکی از مصداق های این اصب مهم جامعه شناسی است چرا نیز عاقبت آنها هم به راهی رفتند که حاکمان پیش از آنها رفته بودند؛ آنچنان که امروز پس از 29 سال از انقلاب شاهد برآنیم که حتا روحانیت هم نیز، که خود علمدار این نهضت بوده است، به این اصل مهم اما اجتناب ناپذیر از علم جامعه شناسی گرفتار آمده اند و به راهی می روند که پیش از این گذشتگان رفته اند.
به نیکو سخنی دارد فرزانه ار یاد رفته ما سعید نفیسی که گفته بود “ایرانیان به دلیل ظلم پذیری که همچون وراثت نحس که از اجداد خود به ارث برده اند تماشاچیانی خوبی هستند، زیرا ایران تماشا خانه ای بیش نیست.“