صندوق ها برای که به صدا در می آید؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

فرضیه: گروهی در حکومت قدرت دارند، گروهی از مخالفان کسانی که قدرت را در اختیار دارند ‏تصمیم می گیرند که در انتخابات شرکت کنند و قدرت را به دست بگیرند، مردم هم طرفدار ‏مخالفان هستند، یک ماه بعد هم قرار است انتخابات برگزار شود. در هر کشوری چگونه دولت ‏تلاش می کند تا در انتخابات بعدی جلوی انتخاب مخالفان را بگیرد و خودش انتخاب شود؟

آمریکا: از دو سال قبل از انتخابات، معلوم می شود که جمهوریخواهان برای دور بعد مثلا 43 ‏درصد رای دارند و دموکرات ها مثلا 47 درصد رای دارند. یک سال قبل از انتخابات احتمالا ‏شانس جمهوریخواهان می شود 42 درصد و شانس دموکرات ها می شود 48 درصد. اگر رئیس ‏جمهوری که سرکار است یک جمهوریخواه احمق و بی شعور و عوضی و قاتل و بی رحم و ‏کثافت و(…… در محل نقطه چین هر چه می خواهید بنویسید) باشد، احتمالا میزان آرای او از 42 ‏درصد به 40 درصد می رسد و اگر یک نابغه دموکرات بسیار باهوش و شریف و انسان دوست و ‏خوش سخن داوطلب ریاست جمهوری باشد، میزان آرای دموکرات ها از 48 درصد احتمالا به ‏‏49 درصد می رسد. در آمریکا هر کسی ممکن است رئیس جمهور شود، اما هیچ کس اتفاقی ‏رئیس جمهور نمی شود. ‏

‏ ‏

فرانسه: در فرانسه طبیعتا همه مردم با رئیس جمهور مخالفند، و هرکسی هم که مردم دوستش ‏داشته باشند ممکن است فکر کند می تواند رئیس جمهور شود، اما مطمئنا او رئیس جمهور نخواهد ‏شد. معمولا رئیس جمهور بعدی یکی از همان دو سه نفری است که همه حدس می زنند رئیس ‏جمهور خواهد شد و معمولا همه هم از انتخاب او ناراحتند، با این وجود به او رای می دهند. هیچ ‏دولتی هم نمی تواند جلوی رئیس جمهور شدن کسی را بگیرد، ولی عجیب است که باوجود اینکه ‏هیچ محدودیتی برای انتخاب رئیس جمهور وجود ندارد، اما باز هم به او رای نمی دهند. البته اگر ‏فرانسوی ها تصمیم بگیرند به کسی رای ندهند، به او رای نمی دهند، اما اگر تصمیم بگیرند کسی ‏را انتخاب کنند، معلوم نیست او انتخاب شود. در فرانسه میان نظرات سیاسی که می شنوید با ‏اتفاقات سیاسی که می افتد، هیچ رابطه مستقیمی وجود دارد. همه علیه کسی که متنفرند نظر می ‏دهند، و سرانجام او را انتخاب می کنند و اگر خیلی ناراحت بودند، هر ماه صد تا ماشین آتش می ‏زنند، اما مطمئنا کسی بخاطر آتش زدن ماشین مشکلی پیدا نمی کند.‏

مصر: در هر حال حسنی مبارک رئیس جمهور خواهد شد. البته هر کسی در مصر ممکن است ‏دوست داشته باشد رئیس جمهور شود، اما این اتفاق هر سی سال یک بار می افتد. اگر انتخابات ‏آزاد باشد، طبیعتا قبل از انتخابات رقبای حسنی مبارک و تعدادی از اعضای « اخوان المسلمین» ‏دستگیر می شوند، اما اگر انتخابات آزاد نباشد، فقط تعدادی از اعضای « اخوان المسلمین» ‏دستگیر می شوند. در مصر اسلام گرایان از ترس روی کار آمدن کفار و ملحدین به مبارک رای ‏می دهند و سکولارها هم از ترس روی کارآمدن اسلام گرایان به مبارک رای می دهند. ‏

عربستان سعودی: در عربستان سعودی همه می دانند که نباید به حکومتی جز حکومتی که هست ‏فکر کنند، به همین دلیل کسانی که مخالف حکومت هستند و تصمیم می گیرند قدرت را در دست ‏بگیرند، به جای اینکه به تغییر حکومت عربستان فکر کنند، می روند به خارج و در کشوری مثل ‏افغانستان یک حکومت مثل طالبان می خرند. کسانی هم که به فکر ایجاد تغییرات برای سکولار ‏کردن حکومت، پیشرفت اجتماعی، توسعه اقتصادی، دموکراسی و توسعه فرهنگی و علمی کشور ‏هستند، پس از مدتی به این نتیجه می رسند که تنها کسی که ممکن است به حرف شان گوش کند، ‏همانهایی هستند که قدرت را در دست دارند.‏

‏ ‏

عراق( صدام حسین): یک رقیب انتخاباتی از درون حکومت یا بیرون حکومت تصمیم می گرفت ‏وارد قدرت شود، نیم ساعت بعد همراه با خانواده کشته می شد.‏

عراق( بعد از صدام حسین): یک رقیب انتخاباتی تصمیم می گیرد رئیس جمهور، یا نخست وزیر ‏یا عضو مجلس بشود. بلافاصله افراد قبلی از خوشحالی صندلی را خالی کرده و فرار می کنند، ‏فرد مذکور در صورتی که در انفجار کشته نشود، سریعا قدرت را در دست می گیرد و چند ماه ‏بعد بطور طبیعی استعفا داده و فرار می کند و اگر کشته نشد به خانه می رود. ‏

ترکیه: هر کسی می تواند نامزد هر انتخاباتی بشود، او برای پیروز شدن باید به سیاستمداران ‏اثبات کند که طرفدار حفظ حکومت لائیک است و باید به مردم اثبات کند اسلام گراست. از نظر ‏سیاست خارجی هم او باید به مردم اثبات کند که طرفدار ارتباط با کشورهای مسلمان همسایه ‏است، اما مردم باید مطمئن بشوند که او هرچه سریع تر برخلاف کشورهای همسایه بطرف ‏اروپایی شدن حرکت می کند.‏

‏ ‏

آلمان: یک گروه مخالف باید یک حزب تشکیل بدهد و با احزاب دیگر مخالف ائتلاف کند تا بتواند ‏با احزاب رقیبی که قدرت را در دست دارند، رقابت کند و در صورتی که بتواند اعتماد مردم را ‏جلب کند، می تواند قدرت را در دست بگیرد و به همان سیاستهایی که رقیبش تا به حال انجام می ‏داد، ادامه دهد.‏

روسیه: یک گروه مخالف تصمیم می گیرد قدرت را در دست بگیرد، او باید به مردم اثبات کند که ‏دزد نیست، اگر موفق شود به مردم اثبات کند که دزد نیست، برای مردم این سووال پیش می آید ‏که پس چرا می خواهد قدرت را در دست بگیرد؟ و اگر موفق نشود که پاک بودن خود را اثبات ‏کند، طبیعتا مردم می فهمند شریک دولت موجود است و به او رای نمی دهند. اما هیچ کدام از این ‏ها مهم نیست، چون در هر حال پوتین و دوستانش انتخاب می شوند و پس از اینکه به مردم اثبات ‏کردند که همچنان افراد پاکدامنی هستند، به دزدی های خود ادامه می دهند. البته ممکن است که ‏رقبای دولت از نظر سیاسی قدرت زیادی داشته باشند، در این حالت احتمال تصادف آنها با ‏اتومبیل وجود دارد، اما اگر قدرت سیاسی نداشته باشند و ثروتمند باشند، به اتهام فساد مالی به ‏زندان می افتند و قدرت را کسان دیگری در دست می گیرند که می دانند آدمی که ثروتمند است، ‏اما قدرت سیاسی ندارد، نباید برای به دست گرفتن قدرت در روسیه خودش را زیاد خسته کند.‏

سوریه: شما یک مخالف دولت سوریه هستید که می خواهید در انتخابات قدرت را در دست ‏بگیرید، برای این کار بهتر است در سوریه نمانید، چون احتمال دارد زندانی شوید، بهتر است به ‏لبنان بروید، چون در آنجا اگر در یک انفجار بزرگ کشته نشدید، این شانس را دارید که به فرانسه ‏فرار کنید. با همه اینها فرض می کنیم که زنده بمانید، مشکل بزرگ شما این است که هیچ وسیله ‏ای مانند رادیو و تلویزیون یا روزنامه برای تبلیغات ندارید، حتی اگر بتوانید برای خودتان تبلیغ ‏کنید هم باز مردم به شما رای نمی دهند، چون اصلا انتخاباتی برگزار نمی شود، بنابراین بهتر ‏است به کشیدن قلیان یا سرودن شعرهای ملی میهنی یا ایجاد بار بپردازید.‏

کوبا: شما مخالف فیدل کاسترو هستید و می خواهید در انتخابات شرکت کنید و قدرت را در دست ‏بگیرید، بهترین راه این است که صبر کنید و منتظر بمانید تا یکی از دوستان تان که در فلوریدا ‏زندگی می کند، به شما تلفن بزند و خبر مرگ فیدل کاسترو را بدهد. اگر تا آن زمان زنده ماندید ‏می توانید برای انتخابات خودتان را حاضر کنید.‏

پاکستان: به عنوان یکی از مخالفان دولت تصمیم می گیرید که در انتخابات شرکت کنید، اولین ‏کاری که باید بکنید این است که به پاکستان بروید، دومین کار را باید دیگران بکنند، آنها باید پس ‏از کشته شدن شما سعی کنند تشییع جنازه باشکوهی برای شما برگزار کنند و اگر در انفجاری که ‏در تشییع جنازه اتفاق خواهد افتاد کشته نشدند، سریعا به خارج از کشور بروند.‏

انگلستان: شما می خواهید به عنوان مخالف دولت در انتخابات شرکت کنید تا قدرت را دراختیار ‏بگیرید، برای این کار باید وارد حزبی که دویست سال است وجود دارد بشوید. بعد ممکن است ‏قدرت را به دست بگیرید، حالا قدرت در دست شماست و می توانید یکی از سه روشی که دویست ‏سال است انجام می شود، انتخاب کنید و همان را ادامه دهید.‏

‏ ‏

ایتالیا: به عنوان رقیب دولت تصمیم می گیرید قدرت را در دست بگیرید، در این حال یا چپ ‏هستید و مردم حتما به شما رای می دهند تا به مدت یک سال و نیم کشور را ضایع کنید و استعفا ‏دهید، یا برلوسکونی هستید که خودتان چهار سال قدرت را در دست می گیرید و در حالی که روز ‏به روز پولدارتر می شوید، مردم هر روز مسخره تان می کنند، اما مطمئن هستند که هیچ راه ‏بهتری برای شان وجود ندارد. ‏

اوکراین: شما مخالف دولت هستید، لباس نارنجی می پوشید و به عنوان رقیب وارد انتخابات می ‏شوید، همه مردم مثل شما لباس نارنجی می پوشند و از شما حمایت می کنند، شما قدرت را در ‏یک انتخابات پرشور خیابانی به دست می آورید و سه سال بعد، به دلیل فساد مالی توسط یکی از ‏مخالفان تان که لباس آبی پوشیده است و باعث شده است تا همه مردم لباس آبی بپوشند، برکنار می ‏شوید.‏

جمهوری آذربایجان: شرکت در انتخابات تا وقتی پدرتان که رئیس جمهور است زنده است، کار ‏درستی نیست، بهتر است صبر کنید، او در هر حال می میرد، در هر حال پس از مرگ او ‏انتخابات برگزار می شود و در هر حال شما رئیس جمهور می شوید. اگر هم پسر رئیس جمهور ‏نیستید بهتر است به جای اینکه وقت خودتان را بگیرید، یک شغل آبرومندانه برای خودتان پیدا ‏کنید و زیاد به قدرت سیاسی فکر نکنید.‏

ایران: شما مخالف دولت هستید و می خواهید قدرت را در دست بگیرید. شما اولین شرط موفقیت ‏را دارید، چون مردم فقط به کسی اعتماد دارند که با دولت مخالف باشد، به همین دلیل حتی اگر با ‏دولت مخالف نیستید هم باید به مردم اثبات کنید که با دولت مخالفید. برای پیروزی در انتخابات ‏شرط دوم این است که برخلاف کشورهای دیگر حزب نداشته باشید، چون اگر حزب داشته باشید، ‏دو حالت دارد، یا حزب شما غیرقانونی است، که در این صورت صلاحیت شما را رد می کنند، یا ‏حزب تان قانونی است که در این حالت مردم از روی حزب تان می فهمند شما به چه چیزی اعتقاد ‏دارید و طبعا به شما رای نمی دهد، البته این در صورتی است که در روزهای انتخابات حزب شما ‏به مهم ترین مخالف تان تبدیل نشود. شرط سوم این است برای انتخابات برخلاف همه کشورهای ‏دنیا که هر کسی می خواهد در انتخابات پیروز شود باید پول داشته باشد، در ایران لازم است که ‏پول نداشته باشید، چون اگر پول داشته باشید، مردم مطمئنا به شما رای نمی دهند، چون پول دارید. ‏شرط چهارم این است که هیچ سابقه ای در مدیریت سیاسی نداشته باشید، چون اگر سابقه شما ‏خوب باشد، صلاحیت تان رد می شود، و اگر سابقه تان بد باشد، مردم به شما رای نمی دهند. ‏شرط پنجم این است که دولت مطمئن باشد که شما مخالف حکومت نیستید، و مردم هم مطمئن ‏باشند که شما مخالف حکومت هستید. اما هیچ کدام از این شرایط اهمیت اصلی را ندارد، مهم ترین ‏چیزی که باعث پیروزی شما می شود این است که یک رقیب قدرتمند داشته باشید، در این ‏صورت طبیعتا همه مردم طرفدار شما می شوند. حالا شما می توانید در انتخابات شرکت کنید. ‏برای پیروزی بهترین راه این است که از شش ماه قبل به هیچ وجه در هیچ موردی حرف نزنید، ‏چون هرچه بگوئید باعث می شود که صلاحیت تان رد بشود. فرض می کنیم که شما از همه موانع ‏رد شدید و صلاحیت تان هم تائید شده است. در این حال یک مانع مهم وجود دارد، ممکن است ‏دولت دوست داشته باشد کسی دیگر انتخاب شود. در این صورت همه چیز به مردم بستگی دارد، ‏ممکن است در شرایطی که مطمئن هستید ده میلیون رای هم نمی آورید، همان روز چهل میلیون ‏نفر در انتخابات شرکت کنند و سی میلیون نفرشان به شما رای بدهند، ممکن هم هست در حالی که ‏در انتخابات قبلی بیست میلیون رای آورده اید، در این انتخابات ده میلیون نفر در انتخابات شرکت ‏کنند و رقیب شما با شش میلیون رای بر شما پیروز شود…. در هر حال شما فقط روی یک چیز ‏می توانید حساب کنید، این که روی هیچ چیز حساب نکنید، این بزرگترین رمز پیروزی است.‏