فرضیه: گروهی در حکومت قدرت دارند، گروهی از مخالفان کسانی که قدرت را در اختیار دارند تصمیم می گیرند که در انتخابات شرکت کنند و قدرت را به دست بگیرند، مردم هم طرفدار مخالفان هستند، یک ماه بعد هم قرار است انتخابات برگزار شود. در هر کشوری چگونه دولت تلاش می کند تا در انتخابات بعدی جلوی انتخاب مخالفان را بگیرد و خودش انتخاب شود؟
آمریکا: از دو سال قبل از انتخابات، معلوم می شود که جمهوریخواهان برای دور بعد مثلا 43 درصد رای دارند و دموکرات ها مثلا 47 درصد رای دارند. یک سال قبل از انتخابات احتمالا شانس جمهوریخواهان می شود 42 درصد و شانس دموکرات ها می شود 48 درصد. اگر رئیس جمهوری که سرکار است یک جمهوریخواه احمق و بی شعور و عوضی و قاتل و بی رحم و کثافت و(…… در محل نقطه چین هر چه می خواهید بنویسید) باشد، احتمالا میزان آرای او از 42 درصد به 40 درصد می رسد و اگر یک نابغه دموکرات بسیار باهوش و شریف و انسان دوست و خوش سخن داوطلب ریاست جمهوری باشد، میزان آرای دموکرات ها از 48 درصد احتمالا به 49 درصد می رسد. در آمریکا هر کسی ممکن است رئیس جمهور شود، اما هیچ کس اتفاقی رئیس جمهور نمی شود.
فرانسه: در فرانسه طبیعتا همه مردم با رئیس جمهور مخالفند، و هرکسی هم که مردم دوستش داشته باشند ممکن است فکر کند می تواند رئیس جمهور شود، اما مطمئنا او رئیس جمهور نخواهد شد. معمولا رئیس جمهور بعدی یکی از همان دو سه نفری است که همه حدس می زنند رئیس جمهور خواهد شد و معمولا همه هم از انتخاب او ناراحتند، با این وجود به او رای می دهند. هیچ دولتی هم نمی تواند جلوی رئیس جمهور شدن کسی را بگیرد، ولی عجیب است که باوجود اینکه هیچ محدودیتی برای انتخاب رئیس جمهور وجود ندارد، اما باز هم به او رای نمی دهند. البته اگر فرانسوی ها تصمیم بگیرند به کسی رای ندهند، به او رای نمی دهند، اما اگر تصمیم بگیرند کسی را انتخاب کنند، معلوم نیست او انتخاب شود. در فرانسه میان نظرات سیاسی که می شنوید با اتفاقات سیاسی که می افتد، هیچ رابطه مستقیمی وجود دارد. همه علیه کسی که متنفرند نظر می دهند، و سرانجام او را انتخاب می کنند و اگر خیلی ناراحت بودند، هر ماه صد تا ماشین آتش می زنند، اما مطمئنا کسی بخاطر آتش زدن ماشین مشکلی پیدا نمی کند.
مصر: در هر حال حسنی مبارک رئیس جمهور خواهد شد. البته هر کسی در مصر ممکن است دوست داشته باشد رئیس جمهور شود، اما این اتفاق هر سی سال یک بار می افتد. اگر انتخابات آزاد باشد، طبیعتا قبل از انتخابات رقبای حسنی مبارک و تعدادی از اعضای « اخوان المسلمین» دستگیر می شوند، اما اگر انتخابات آزاد نباشد، فقط تعدادی از اعضای « اخوان المسلمین» دستگیر می شوند. در مصر اسلام گرایان از ترس روی کار آمدن کفار و ملحدین به مبارک رای می دهند و سکولارها هم از ترس روی کارآمدن اسلام گرایان به مبارک رای می دهند.
عربستان سعودی: در عربستان سعودی همه می دانند که نباید به حکومتی جز حکومتی که هست فکر کنند، به همین دلیل کسانی که مخالف حکومت هستند و تصمیم می گیرند قدرت را در دست بگیرند، به جای اینکه به تغییر حکومت عربستان فکر کنند، می روند به خارج و در کشوری مثل افغانستان یک حکومت مثل طالبان می خرند. کسانی هم که به فکر ایجاد تغییرات برای سکولار کردن حکومت، پیشرفت اجتماعی، توسعه اقتصادی، دموکراسی و توسعه فرهنگی و علمی کشور هستند، پس از مدتی به این نتیجه می رسند که تنها کسی که ممکن است به حرف شان گوش کند، همانهایی هستند که قدرت را در دست دارند.
عراق( صدام حسین): یک رقیب انتخاباتی از درون حکومت یا بیرون حکومت تصمیم می گرفت وارد قدرت شود، نیم ساعت بعد همراه با خانواده کشته می شد.
عراق( بعد از صدام حسین): یک رقیب انتخاباتی تصمیم می گیرد رئیس جمهور، یا نخست وزیر یا عضو مجلس بشود. بلافاصله افراد قبلی از خوشحالی صندلی را خالی کرده و فرار می کنند، فرد مذکور در صورتی که در انفجار کشته نشود، سریعا قدرت را در دست می گیرد و چند ماه بعد بطور طبیعی استعفا داده و فرار می کند و اگر کشته نشد به خانه می رود.
ترکیه: هر کسی می تواند نامزد هر انتخاباتی بشود، او برای پیروز شدن باید به سیاستمداران اثبات کند که طرفدار حفظ حکومت لائیک است و باید به مردم اثبات کند اسلام گراست. از نظر سیاست خارجی هم او باید به مردم اثبات کند که طرفدار ارتباط با کشورهای مسلمان همسایه است، اما مردم باید مطمئن بشوند که او هرچه سریع تر برخلاف کشورهای همسایه بطرف اروپایی شدن حرکت می کند.
آلمان: یک گروه مخالف باید یک حزب تشکیل بدهد و با احزاب دیگر مخالف ائتلاف کند تا بتواند با احزاب رقیبی که قدرت را در دست دارند، رقابت کند و در صورتی که بتواند اعتماد مردم را جلب کند، می تواند قدرت را در دست بگیرد و به همان سیاستهایی که رقیبش تا به حال انجام می داد، ادامه دهد.
روسیه: یک گروه مخالف تصمیم می گیرد قدرت را در دست بگیرد، او باید به مردم اثبات کند که دزد نیست، اگر موفق شود به مردم اثبات کند که دزد نیست، برای مردم این سووال پیش می آید که پس چرا می خواهد قدرت را در دست بگیرد؟ و اگر موفق نشود که پاک بودن خود را اثبات کند، طبیعتا مردم می فهمند شریک دولت موجود است و به او رای نمی دهند. اما هیچ کدام از این ها مهم نیست، چون در هر حال پوتین و دوستانش انتخاب می شوند و پس از اینکه به مردم اثبات کردند که همچنان افراد پاکدامنی هستند، به دزدی های خود ادامه می دهند. البته ممکن است که رقبای دولت از نظر سیاسی قدرت زیادی داشته باشند، در این حالت احتمال تصادف آنها با اتومبیل وجود دارد، اما اگر قدرت سیاسی نداشته باشند و ثروتمند باشند، به اتهام فساد مالی به زندان می افتند و قدرت را کسان دیگری در دست می گیرند که می دانند آدمی که ثروتمند است، اما قدرت سیاسی ندارد، نباید برای به دست گرفتن قدرت در روسیه خودش را زیاد خسته کند.
سوریه: شما یک مخالف دولت سوریه هستید که می خواهید در انتخابات قدرت را در دست بگیرید، برای این کار بهتر است در سوریه نمانید، چون احتمال دارد زندانی شوید، بهتر است به لبنان بروید، چون در آنجا اگر در یک انفجار بزرگ کشته نشدید، این شانس را دارید که به فرانسه فرار کنید. با همه اینها فرض می کنیم که زنده بمانید، مشکل بزرگ شما این است که هیچ وسیله ای مانند رادیو و تلویزیون یا روزنامه برای تبلیغات ندارید، حتی اگر بتوانید برای خودتان تبلیغ کنید هم باز مردم به شما رای نمی دهند، چون اصلا انتخاباتی برگزار نمی شود، بنابراین بهتر است به کشیدن قلیان یا سرودن شعرهای ملی میهنی یا ایجاد بار بپردازید.
کوبا: شما مخالف فیدل کاسترو هستید و می خواهید در انتخابات شرکت کنید و قدرت را در دست بگیرید، بهترین راه این است که صبر کنید و منتظر بمانید تا یکی از دوستان تان که در فلوریدا زندگی می کند، به شما تلفن بزند و خبر مرگ فیدل کاسترو را بدهد. اگر تا آن زمان زنده ماندید می توانید برای انتخابات خودتان را حاضر کنید.
پاکستان: به عنوان یکی از مخالفان دولت تصمیم می گیرید که در انتخابات شرکت کنید، اولین کاری که باید بکنید این است که به پاکستان بروید، دومین کار را باید دیگران بکنند، آنها باید پس از کشته شدن شما سعی کنند تشییع جنازه باشکوهی برای شما برگزار کنند و اگر در انفجاری که در تشییع جنازه اتفاق خواهد افتاد کشته نشدند، سریعا به خارج از کشور بروند.
انگلستان: شما می خواهید به عنوان مخالف دولت در انتخابات شرکت کنید تا قدرت را دراختیار بگیرید، برای این کار باید وارد حزبی که دویست سال است وجود دارد بشوید. بعد ممکن است قدرت را به دست بگیرید، حالا قدرت در دست شماست و می توانید یکی از سه روشی که دویست سال است انجام می شود، انتخاب کنید و همان را ادامه دهید.
ایتالیا: به عنوان رقیب دولت تصمیم می گیرید قدرت را در دست بگیرید، در این حال یا چپ هستید و مردم حتما به شما رای می دهند تا به مدت یک سال و نیم کشور را ضایع کنید و استعفا دهید، یا برلوسکونی هستید که خودتان چهار سال قدرت را در دست می گیرید و در حالی که روز به روز پولدارتر می شوید، مردم هر روز مسخره تان می کنند، اما مطمئن هستند که هیچ راه بهتری برای شان وجود ندارد.
اوکراین: شما مخالف دولت هستید، لباس نارنجی می پوشید و به عنوان رقیب وارد انتخابات می شوید، همه مردم مثل شما لباس نارنجی می پوشند و از شما حمایت می کنند، شما قدرت را در یک انتخابات پرشور خیابانی به دست می آورید و سه سال بعد، به دلیل فساد مالی توسط یکی از مخالفان تان که لباس آبی پوشیده است و باعث شده است تا همه مردم لباس آبی بپوشند، برکنار می شوید.
جمهوری آذربایجان: شرکت در انتخابات تا وقتی پدرتان که رئیس جمهور است زنده است، کار درستی نیست، بهتر است صبر کنید، او در هر حال می میرد، در هر حال پس از مرگ او انتخابات برگزار می شود و در هر حال شما رئیس جمهور می شوید. اگر هم پسر رئیس جمهور نیستید بهتر است به جای اینکه وقت خودتان را بگیرید، یک شغل آبرومندانه برای خودتان پیدا کنید و زیاد به قدرت سیاسی فکر نکنید.
ایران: شما مخالف دولت هستید و می خواهید قدرت را در دست بگیرید. شما اولین شرط موفقیت را دارید، چون مردم فقط به کسی اعتماد دارند که با دولت مخالف باشد، به همین دلیل حتی اگر با دولت مخالف نیستید هم باید به مردم اثبات کنید که با دولت مخالفید. برای پیروزی در انتخابات شرط دوم این است که برخلاف کشورهای دیگر حزب نداشته باشید، چون اگر حزب داشته باشید، دو حالت دارد، یا حزب شما غیرقانونی است، که در این صورت صلاحیت شما را رد می کنند، یا حزب تان قانونی است که در این حالت مردم از روی حزب تان می فهمند شما به چه چیزی اعتقاد دارید و طبعا به شما رای نمی دهد، البته این در صورتی است که در روزهای انتخابات حزب شما به مهم ترین مخالف تان تبدیل نشود. شرط سوم این است برای انتخابات برخلاف همه کشورهای دنیا که هر کسی می خواهد در انتخابات پیروز شود باید پول داشته باشد، در ایران لازم است که پول نداشته باشید، چون اگر پول داشته باشید، مردم مطمئنا به شما رای نمی دهند، چون پول دارید. شرط چهارم این است که هیچ سابقه ای در مدیریت سیاسی نداشته باشید، چون اگر سابقه شما خوب باشد، صلاحیت تان رد می شود، و اگر سابقه تان بد باشد، مردم به شما رای نمی دهند. شرط پنجم این است که دولت مطمئن باشد که شما مخالف حکومت نیستید، و مردم هم مطمئن باشند که شما مخالف حکومت هستید. اما هیچ کدام از این شرایط اهمیت اصلی را ندارد، مهم ترین چیزی که باعث پیروزی شما می شود این است که یک رقیب قدرتمند داشته باشید، در این صورت طبیعتا همه مردم طرفدار شما می شوند. حالا شما می توانید در انتخابات شرکت کنید. برای پیروزی بهترین راه این است که از شش ماه قبل به هیچ وجه در هیچ موردی حرف نزنید، چون هرچه بگوئید باعث می شود که صلاحیت تان رد بشود. فرض می کنیم که شما از همه موانع رد شدید و صلاحیت تان هم تائید شده است. در این حال یک مانع مهم وجود دارد، ممکن است دولت دوست داشته باشد کسی دیگر انتخاب شود. در این صورت همه چیز به مردم بستگی دارد، ممکن است در شرایطی که مطمئن هستید ده میلیون رای هم نمی آورید، همان روز چهل میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند و سی میلیون نفرشان به شما رای بدهند، ممکن هم هست در حالی که در انتخابات قبلی بیست میلیون رای آورده اید، در این انتخابات ده میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند و رقیب شما با شش میلیون رای بر شما پیروز شود…. در هر حال شما فقط روی یک چیز می توانید حساب کنید، این که روی هیچ چیز حساب نکنید، این بزرگترین رمز پیروزی است.