استفان لربیه، پدری 33 ساله و عاشق ورزش ماهیگیری. از سن 4 سالگی به این ورزش علاقه مند شد و همیشه این رؤیا را در سر می پروراند که یک روز شرکتی در این رشته ورزشی تأسیس و از این راه امرار معاش کند. او طی 8 سال زندگی در جزایر آنتیل فرانسه [سن مارتین]، به دلیل نداشتن سرمایه کافی این ورزش را به صورت سرگرمی دنبال کرد، ولی در تمام این مدت به این فکر بود که متناسب با امکانات محدود خود، مقصد مناسبی برای تأسیس یک شرکت و تحقق بخشیدن به رؤیای همیشگی اش انتخاب کند.
او پس از تأمل و مشورت های فراوان، به کشور امارت متحده عربی رسید؛ مقصدی تقریباً ناشناس [ازنظر ماهیگیری]، ولی با آینده ای بسیار امیدوارکننده و درخشان. امنیت و آرامش، سطح زندگی و مراحل ساده در تأسیس یک شرکت این خانواده کوچک فرانسوی را مجذوب خود کرد و آنها در اواخر سال 2004 زندگی جدید خود را دور از وطن و به امید آینده ای روشن آغاز کردند.
به کمک شما نیاز داریم…
پس از 8 ماه فعالیت و درحالی که شرکت کوچک این خانواده به نام “مارلین آبی” [مارلین: نوعی نیزه ماهی] درحال کسب درآمد کمی بود، استفان به همراه یک توریست آلمانی به نام دونالد کلاین توسط قایق گشت نیروی دریایی ایران در تنگه هرمز دستگیر و بازداشت شد. آنها هر دو محاکمه و سپس به دلیل ورود غیرقانونی به آب های مرزی ایران به یک سال و نیم زندان تعزیری محکوم شدند؛ با اینکه وضعیت آنها به سادگی قابل حل بود و گارد ساحلی ایران نیز می توانست با یک چشم پوشی ساده و نه غیرقانونی، آنها را در ازای یک جریمه نقدی از آب های مرزی ایران خارج کند، ولی حکم دادگاه به محکومیت های سنگینی برای این دو علاقه مند به طبیعت منجر شد.
اکنون استفان در خانه خود حضور ندارد و همسر و دختر او [دو سال ونیمه] بدون درآمد کافی در یک کشور خارجی که تمامی مسایل ازسوی پدر خانواده حل و فصل می شود، درمانده اند. در مدت 13 ماه حبس استفان، ورونیک همسر او، و لولا دخترش، مشکلات روحی و مادی بسیاری را تجربه کرده اند و اکنون تحمل این وضعیت به واقع بسیار دشوار می نماید.
این سایت با هدف کمک به این خانواده کوچک طراحی شده تا بلکه بدین طریق کمک معنوی و مادی ناچیزی را برای آنها تأمین نماید. علیرغم این تجربه دردآور، انگیزه های استفان هنوز به قوت خود باقی اند و او همچنان به ادامه رؤیاهای خود مصمم است. ولی برای انجام این مهم، خانواده کوچک او باید حداقل بتوانند سرپا بایستند و این وضعیت را تحمل کنند و بتوانند حداقل امکانات لازم برای بازسازی زندگی خود را دراختیار داشته باشند.
حقیقت داستان
در سحرگاهان روز 29 نوامبر 2005، استفان لربیه به قصد گذراندن یک روز زیبا از خانه خارج شد و طبیعتاً به دلیل ترک خانه قبل از طلوع آفتاب، همسر و دخترش او را مشایعت نکردند. ساعت 6 صبح، دوست او به همراه یک توریست آلمانی [دونالد کلاین] در “پلاژ ساحلی فلامینگو” واقع در امیرنشین ام القوین و در کنار قایق استفان منتظر رسیدن او هستند. دریا بسیار آرام است. استفان از مصاحبت با دونالد لذت می برد. او مانند توریست های دیگر نیست؛ توریست های فرانسوی، روسی و حتی اماراتی که او قبلاً همراهی کرده است. این هنرمند مجسمه ساز در سن 52 سالگی در تمامی دریاهای جهان ماهیگیری کرده و اگر استفان و دونالد دارای زبان مشترکی در هنر نباشند، مطمئناً از دریا و ماهیگیری حرف های زیادی برای گفتن به یکدیگر دارند: ماهیگیری و دریا.
استفان برای اولین بار مطلع شده که شرکت کوچکش در فعالیت های سالانه سود متوسطی کسب کرده و اکنون آینده را بسیار درخشان می بیند. او در مدت 8 سال زندگی در جزیره سن مارتین دیوانه وار کار کرده و هر چه را که به دست آورده در راه تأسیس این شرکت و خرید قایق ماهیگیری گذاشته است.
قایق را به سوی شرق می راند و پس از مدت کوتاهی در محلی مناسب برای ماهیگیری توقف می کنند. پس از یک ساعت تلاش بی ثمر، هر دو به این نتیجه می رسند که تجمع انبوه تری از ماهی ها بیابند، ولی باز هم بی نتیجه است. در این لحظه، آنها در جنوب جزیره ابوموسی واقع در تنگه هرمز هستند. هر ماهیگیر خوبی می داند که یک جزیره معمولاً تجمعات بزرگی از ماهیان را در اطراف خود پناه می دهد. با نزدیک شدن به این جزیره، هر دو مطمئن می شوند که صید فراوانی در انتظار آنهاست. کاملاً همین طور است. با هر قلابی که به آب می اندازند، یک ماهی به صید می افتد و آخرین عکس آنها گواه این ماجراست.
در نقشه دریایی استفان، جزیره ابوموسی به عنوان خاک امارات درنظر گرفته شده است. زمانی که استفان مجدداً قلاب خود را به آب می اندازد، یک قایق گشت متعلق به نیروی دریایی ایران به آنها نزدیک و سپس چند نظامی وارد قایق آنها می شوند. نظامیان به این دو خارجی می فهمانند که به آب های مرزی ایران وارد شده اند. استفان اعتراض می کند و نقشه ای را که در دوبی خریده به آنها نشان می دهد. کاری نمی توان کرد. آنها دستگیر شده و قایق شان نیز به جزیره ابوموسی یدک کشیده می شود.
در دوبی شب فرا رسیده، ولی استفان هنوز از سرکار بازنگشته. او همیشه قبل از غروب آفتاب به منزل می آمده و اکنون همسرش مطمئن می شود که اتفاقی افتاده است. ورونیک می گوید: “با تلفن همراهش تماس گرفتم، ولی جواب نداد.” او با گارد ساحلی ام القوین تماس می گیرد و آنها جستجوی خود را آغاز می کنند. ورونیک دو روز تمام را در سکوت و اضطراب می گذراند. تنها امید او این است که هیچ باد تند یا طوفانی در منطقه گزارش نشده؛ پس دلیلی وجود ندارد که در دریا اتفاقی برای استفان افتاده باشد.
ورونیک در پایان روز دوم به بندر شارجه می رود تا ازطریق لنچ هایی که در مسیر شارجه-ابوموسی تردد می کند، خود را به این جزیره برساند. او می داند که در گذشته یک زوج انگلیسی و همچنین ماهیگیران بومی، در این منطقه که ایران و امارات بر سر آن اختلاف دیرینه دارند دستگیر شده اند که البته هیچ یک از آنها بیش از یک هفته در بازداشت نبوده اند. او عکسی از استفان و عکس دیگری از قایق او را به ناخدای لنچ نشان می دهد و خوشبختانه ناخدا از این ماجرا چیزهایی می داند. او قایق استفان را در ساحل ابوموسی دیده و از اطرافیان شنیده است که دو خارجی توسط نیروهای ایرانی دستگیر شده اند.
یک هفته بعد، سفارت فرانسه در تهران خبر زندانی شدن استفان و دونالد را تأیید می کند. آنها را به بندرعباس منتقل کرده اند تا بزودی در آنجا محاکمه شوند، ولی باید تا تاریخ 12 دسامبر منتظر ماند تا دیپلمات های آلمانی و فرانسوی بتوانند برای اولین بار آنها را ملاقات کنند. پس از آن، هفته ها می گذرند و هیچ خبری از آنها نیست. پس از مدتی، ورونیک مطلع می شود که دادگاه آنها در تاریخ 5 ژانویه برگزار خواهد شد. یک اتهام جاسوسی نیز بر آنها وارد است. ورونیک امید دارد که در جلسه دادرسی این سوء تفاهمات حل و فصل شوند. شوهر او هیچ مشابهتی با یک جاسوس ندارد و دارای نیت خصمانه ای نیز نیست. اگر به آب های مرزی ایران وارد شده، دلیل آن صرفاً بی اطلاعی است و بس.
روز دادگاه فرا می رسد و استفان همچنان اظهار می دارد که بیگناه است. ولی در نهایت در تاریخ 18 ژانویه حکم دادگاه اعلام و استفان لربیه به همراه دونالد کلاین به 18 ماه زندان محکوم می شوند.
اکنون استفان از خانواده خود دور است و شاهد بزرگ شدن دختر کوچکش در این سن نیست. او بسیار نحیف شده، ولی هنوز روحیه خود را حفظ کرده است. می گوید که در ایران با او خوشرفتاری می شود و به طور مرتب تحت معاینه پزشک قرار دارد. حتی هم بندهای او در زندان از آنچه که بر او گذشته است اظهار تأسف می کنند.
در تاریخ 6 فوریه، وکلای این دو تبعه خارجی تقاضای فرجام می کنند. ورونیک نگران این است که قاضی های جدید پرونده نیز سخت گیر باشند و سپس از دولت ایران التماس می کند شوهرش را که ناخواسته وارد آبهای مرزی ایران شده مورد عفو قرار دهند و به یک مادر و دختر کوچک که از نظر معنوی و مادی شرایط بسیار سختی را می گذرانند، رحم کنند. اکنون به دلیل عدم حضور استفان در امارات متحده، اجازه اقامت آنها دچار مشکل شده است، ولی با تلاش و میانجیگری کنسولگری فرانسه دولت امارات روادید آنها را تمدید می کند و مهلت پرداخت مجوز کار استفان را به تعویق می اندازد.
ولی مشکلات بسیار دیگری کماکان بر قوت خود باقی هستند: اجاره خانه در امارات و هزینه زندگی؛ حق الزحمه وکیل مدافع؛ هزینه بیمه و سفر به ایران و… . ورونیک و دختر کوچکش در این شرایط به بندرعباس رفتند تا در دادگاه استفان شرکت کنند. او درحالی که لولا را به بغل گرفته خطاب به قاضی پرونده می گوید: “آینده دخترم در دستان شماست.” ولی متأسفانه سخت گیری قاضی همان گونه است که انتظار می رفت و محکومیت این دو تبعه خارجی به 18 ماه حبس در تاریخ 15 مارس تأیید می شود و بدتر از آن اینکه آنها را به تهران و به زندان “متأسفانه معروف” اوین منتقل می کنند. بالاخره استفان در تاریخ 21 مارس تماس می گیرد و می گوید که در شرایط خوبی هستند و اجازه دارند که 2 بار در روز تماس تلفنی داشته باشند، ولی فعلاً اجازه ملاقات ندارند.
مراجعه به سفارت ایران در پاریس
علی آهنی، سفیر ایران در پاریس اظهار می دارد که درخصوص این پرونده و آزادی استفان لربیه “نظر مساعد” داده است. او دراین رابطه می گوید: “من اخیراً نامه خانم لربیه را که در آن برای شوهرش تقاضای عفو کرده بود، به همراه نظر مساعد خود به تهران فرستاده ام. به هرحال، جای تأسف دارد که چنین مسأله ای بر روابط دوطرفه فرانسه و ایران تأثیر بد بگذارد.”
ژان باپتیست ماتئی، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه نیز می گوید: “امیدوارم که این اظهارات باعث آزادی سریع هموطن ما و آقای دونالد کلاین [توریست آلمانی] شود.” وی در ادامه می افزاید: “آقای آهنی به وزارت امور خارجه فرانسه فراخوانده شد و به او اعلام کردیم که نسبت به وضعیت این دو زندانی بسیار نگران هستیم و محکومیت آنها به هیچ وجه با جرمی که مرتکب شده اند تناسب ندارد.”
به دنبال درخواست دولت فرانسه برای آزادی آنها و مخالفت سیستم قضایی ایران، پاریس با اشاره به ابعاد سیاسی این مسأله در بحبوحه بحران هسته ای ایران اعلام کرد: “بسیار متأسفیم که این درخواست جدید نیز رد شد و کماکان سؤالات بسیاری نسبت به انگیزه موجود در این مخالفت ها باقی ماند.”
آقای آهنی نیز به نوبه خود در روزنامه فیگارو خاطرنشان کرد که “این پرونده صرفاً یک پرونده قضایی و کنسولی است” و همچنین افزود که چنین جرمی می توانست تا 3 سال زندان به همراه داشته باشد و درواقع سیستم قضایی ایران آن را برای آقایان لربیه و کلاین کاهش داده است.
ملاقات شخصیت های فرانسوی
به دنبال ملاقات جک لانگ، وزیر پیشین فرهنگ فرانسه و نماینده سوسیالیست پارلمان این کشور، از استفان لربیه [در زندان اوین] که به نوبه خود اقدامی بی سابقه بوده است، آقای زاویه دورو، یکی دیگر از نمایندگان مجلس نیز طی مأموریت خود به تهران تلاش کرد تا آزادی این ماهیگیر جوان را تسریع بخشد.
یک ماهیگیر الزاماً نمی تواند به طور روزانه به “اسرار ژئوپلیتیکی” پی ببرد. جزیره ابوموسی به دلیل اقلیمی که در اطراف خود دارد، گونه های بسیار متفاوتی از ماهی ها را به آبهای خود جذب می کند که برای هر ماهیگیری بسیار اغواکننده است. ولی پس از مدتی استفان و دونالد بازداشت می شوند و با چشمان بسته تحت بازجویی قرار می گیرند: سؤالاتی درخصوص تجربه نظامی این دو تبعه خارجی.
استفان لربیه خدمت سربازی خود را نزد هنگ “شکارچیان آلپ” گذرانده است؛ هنگی از نخبگان پیاده نظام ارتش فرانسه که در کوهستان برای انجام مانورهای بسیار سریع به آموزش های نظامی می پردازند. این هنگ دارای سه گردان است که پایگاه های آنها در کوهستان آلپ فرانسه قرار دارند. افسران نیروی دریایی ایران به آموزش های نظامی استفان درخصوص زندگی در ارتفاعات بالا علاقه بسیاری نشان می دهند؛ تجربه ای که بی شک در بیابان های شبه جزیره عربستان جایگاهی ندارد. پس از مدتی بازجویی افسران اطلاعاتی ایران به این مهم پی می برند که این دو خارجی مطمئناً جاسوس نیستند.
به همین دلیل وظیفه قضاوت در مورد پرونده آنها به دادگاه مدنی بندرعباس واگذار می شود و پس از آن محکومیت 18 ماه حبس. به راستی که ماهیگیری یک ورزش پرهزینه است تا جایی که حتی باید بهای آن را با تحمل حبس های طولانی پرداخت. به واقع چرا “سرزمین هزار و یک شب” برای توریست ها تا این حد خطرناک می نماید؟
نامه درخواست عفو استفان
لولا، کودک دو ساله و نیمه: “پدرم در ایران زندانی است.”
استفان لربیه، هموطن ما به دلیل ورود غیرقانونی به آب های مرزی جمهوری اسلامی ایران به یک سال و نیم زندان تعزیری محکوم شده. و این درحالی است که وی به همراه توریست آلمانی، دونالد کلاین، در تنگه هرمز ماهیگیری می کرده است.
هموطن ما دزدی نکرده، کلاهبرداری نکرده و هیچ کس را هم به قتل نرسانده… او مدت کمی است که در این منطقه سکونت یافته و به همراه همسرش ورونیک و دختر کوچکش لولا ازطریق ورزش ماهیگیری امرار معاش می کرد.
او سهواً از مرز آبی که دو کشور ایران و امارات را جدا می کند عبور کرده و آن هم به دلیل عدم شناخت کافی و بی تجربگی در منطقه خلیج فارس بوده است. استفان لربیه و دونالد کلاین، توریست آلمانی که به صورت بسیار اتفاقی در این ماجرا گرفتار شده، از تاریخ 29 نوامبر 2005 به حبس های طولانی مدت محکوم شده اند. درحالی که کشورهای دیگر نسبت به یکچنین اقدامی، صرفاً در ازای پرداخت جریمه توسط شخص خاطی، او را مجدداً به خروج از مرز دعوت و هدایت می کنند.
با توجه به این مسأله که اکنون بیش از 13 ماه می شود که این دو در ایران زندانی هستند، از مقامات و مسؤولین ایرانی عاجزانه درخواست می کنیم که:
بخاطر همسر و فرزند خردسال هموطن ما که امروز بدون هیچ درآمدی در یک کشور خارجی، محروم از هرگونه ثبات خانوادگی، بسر می برند و تقاضای بخشش آنها از جمهوری اسلامی نیز تاکنون هیچ نتیجه ای دربر نداشته،
بخاطر احترام به روابطی که از دیرباز بین فرانسه و ایران وجود دارد واخیراً به دلیل این سوء تفاهم قدری مخدوش شده،
و همچنین بخاطر احترام به دوستی دیرینه مردم ایران و فرانسه،
نسبت به هموطن ما استفان لربیه و توریست آلمانی دونالد کلاین بخشش قائل شده و این دو را آزاد نمایند.
فراموش نکنیم که لولا، دختر کوچک دو ساله و نیمه استفان لربیه، برای رشد و بالندگی خود به محبت پدر نیاز دارد…
آدرس اینترنتی این عریضه: www.ipetitions.com/petition/lherbier-klein-iran
سایت شخصی استفان لربیه: www.helpstephanelherbier.org
منبع: سایت شخصی لربیه، 27 دسامبر 2006
مترجم: علی جواهرفروش