اقتصاد دانانی که طی دو هفته گذشته به دعوت عبدالله نوری چشم انداز اقتصاد ایران در سال آینده را برای وی ترسیم کردند، عموما تاکید داشتند که سال سیاهی در انتظار اقتصاد ایران است.
آنها البته به این نکته هم اشاره کردند که چنانچه رئیس جمهوری توانمند و کارآمد بر سر کار آید، میتواند از حجم بحران اقتصادی پیش روی کشور بکاهد.
از نظر برخی از آنها، رئیس جمهور توانمند کسی است که قادر باشد با لغو انبوهی از مقررات دست و پا گیر و کمرنگ کردن سایه سنگین دولت از سر اقتصاد کشور، راه تولید را بگشاید.
با این حال، از نظر همه آنان، حل بحران اقتصادی ایران جز از راه باز شدن کلاف در هم پیچیده سیاست داخلی و گشایشی در بحران سیاست خارجی کشور امکانپذیر نیست.
پرسش اما این بود که کدام فرد با چه مشخصاتی میتواند کلاف سر در گم سیاست داخلی را باز و بحران سیاست خارجی را حل کند؟
پاسخ این بود فردی که بتواند با همه کانونهای اصلی قدرت در ایران و صحنه جهانی بخصوص آمریکا و نیز توده مردم ناراضی، اعتمادسازی کند!
چنین پاسخی از سوی یک اقتصاددان شاید چیز عجیبی نباشد، اما یک سیاستمدار به روشنی میداند که در این دنیا، جلب اعتماد نیروهای دارای منافع ناهمگون و یا به عبارتی جمع اضداد ممکن نیست.
به عبارت دیگر، اگر گریز ایران از بحران اقتصادی سال آینده به امکان اجتماع نقیضین گره خورده باشد، معنای دیگرش این است که بحران پیش رو لاینحل و گریزناپذر است و رئیس جمهور آینده هر کس که باشد در حوزه اقتصاد کاری از پیش نخواهد برد.
در ضمن باید یادآوری کرد که اقتصاددانان در حالی اقتصاد سال آینده را سیاه توصیف کردند که فرض شود بهای نفت از چهل دلار پایینتر نخواهد رفت و بر حجم تحریمهای بینالمللی علیه ایران افزوده نخواهد شد، در حالی که میدانیم ثبات قیمت نفت با پایه چهل دلار خوشبینانه است و از طرفی، باراک اوباما رئیس جمهور منتخب آمریکا هم تهدید کرده است که اگر ایران برای توقف غنی سازی اورانیوم، هویج شیرینتری را نپذیرد، باید منتظر چماق بزرگتری باشد.
با این حساب باید اذعان کنم که پس از شنیدن این نوع سخنان، اراده آقای نوری برای حضور احتمالی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، ضعیفتر از گذشته شده هر چند که خوشبختانه اصل مساله منتفی نشده است.
به باور آقای نوری، مطالبات اصلی توده مردم از جنس مسائل اقتصادی و معیشتی است و بدون ارائه چشماندازی کم و بیش امیدوار کننده از بهبود وضع اقتصادی آنها، نمیتوان رای آنان را به دست آورد.
روشن است که یک کاندیدای مسئول و متعهد نمیتواند به مردم وعده دروغ دهد و قاعدتا باید وعدههای او پایهای در واقعیت نیز داشته باشد.
آقای احمدی نژاد در دوره قبل، هر چه وعده اقتصادی در جهان بود به مردم ایران داد، اما اینک ایرانیان بسیاری پی بردهاند که این وعدهها پوچ بوده است. متاسفانه دولت آقای احمدی نژاد برای کارآمد نشان دادن خود به ارائه آمار و ارقام غلط روی آورده است، نکتهای که اگر در حوزههای سیاسی برای برخی از ناواردان به پیچ و خم سیاست خریداری داشته باشد، در حوزه اقتصاد به علت محسوس و عینی بودن آن، نه فقط خریداری پیدا نمیکند بلکه خشم عامیترین آدمیان را سبب میشود.
در واقع به همین دلیل است که به خلاف نظر بسیاری از کسانی که همچنان بر محبوبیت آقای احمدی نژاد در بین توده مردم اصرار دارند، ارزیابی من از افکار عمومی این است که وی در بین مردم ایران رای ندارد و حداکثر میزان رای وی، همان رایی است که در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم به دست آورد.
این مساله به خودی خود به نفع رقیبان آقای احمدی نژاد در انتخابات آینده است، اما استفاده از این فرصت، نوعی “رانت” تلقی میشود، مگر آنکه کاندیدای مقابل وی، برنامه عملی و روشنی که مورد نظر طیفی از اقتصاددانان با سابقه کشور باشد، به مخاطبان خود ارائه دهد.
به نظرم میرسد اما کاندیداهای مطرح و نامطرح، توجه لازم را به اقتصاد و دشواریهای کم سابقه آن در سال آینده ندارند و احتمالا به داغ کردن بازار وعدهها برای جلب نظر رای دهندگان چشم دارند.
به باور من، اگر آقای خاتمی قصد کاندیداتوری داشته باشد، دیگر نمیتواند مانند گذشته خود را اهل عدد و رقم نداند. او و تیم همراهش لازم است چشمانداز شفافی از اقتصاد ایران و برنامه های دقیق خود برای بهبود وضع زندگی مردم ارائه کنند چرا که تاکید بر اینکه اقتصاد ایران در دوره آقای خاتمی بهتر از دوره آقای احمدی نژاد بوده، هیچ مشکلی را حل نمیکند.
آقای خاتمی و دوستانش باید به یاد آورند که بسیاری از حامیان اما در عین حال منتقدان وی، نقطه ضعف دولت اصلاحات و دلیل اصلی شکست آن را بیتوجهی به اقتصاد میدانستند، هر چند که برخی از این افراد، گویا با فراموش کردن سخنان گذشته خود امروزه خواهان حضور آقای خاتمی در صحنه انتخابات برای ”نجات” اقتصاد ایران هستند.
این هم ظاهرا از قدرت حافظه برخی ما ایرانیان است که چیزی را که دیروز نقطه ضعف دولت آقای خاتمی قلمداد میکردیم امروز نقطه قوتش میشماریم!
آقای کروبی هم اگر میخواهد به طور جدی در صحنه انتخابات بماند، به نظرم باید از بحثهایی که در دوره قبلی انتخابات در باره اقتصاد مطرح کرد کاملا فاصله بگیرد. چنان بحثهایی دیگر حتی در بین محرومترین قشارهای اجتماعی نیز رایآور نیست زیرا آقای احمدی نژاد یک بار و برای همیشه اعتبار آنها را از بین برده است.
ما ایرانیان به واقع با وضعیت بسیار سخت و طاقت فرسایی روبرو خواهیم شد، وضعیتی که به گمان من، روزهای کنونی در مقایسه با آن زندگی در بهشت موعود خواهد بود. خدا کند که آن وضع کوتاه و زودگذر باشد اما همین مساله باید انگیزه لازم را در همه ما پدید آورد که به انتخابات آینده از عینک منافع جناحی و هویتهای خاص گروهی ننگریم و با ذهنی باز و آزاد و فارغ از تعصبات ویژه ذهن ایرانی، به هر امکانی که جامعه ما را با خطر کمتری از پرتگاهها عبور دهد، عمیق بیاندیشیم و در صورت موثر بودن، با آن همراه شویم.