جشنواره ♦ چهار فصل

نویسنده
آتوسا گرگانی

ماندانا مقدم، هنرمند ایرانی ساکن سوئد، یکی از چهره های موفق هنر امروز ایران است که آثارش در بی ینال ونیز و ‏موزه های معبتر دنیا به نمایش درآمده است. ویدئوآرتی از او در برنامه هنر ایران در باربیکن لندن به نمایش درآمد. به ‏این انگیزه گفت و گویی داریم با این هنرمند.‏

mandanamoghadam.jpg


گفت و گو با ماندانا مقدم

ارتباط دو سوی دنیا

خانم مقدم اگر موافق باشید از مکان اجرای این “ ویدیو آرت ” ها شروع کنیم و اینکه آیا نمایش دادن این ‏ویدیو آرت ها در سالن سینما تناقضی با تعریف و هنر نهفته در این آثار به وجود آورده است یا خیر؟

ویدیو آرت اشکال گوناگون دارد و یک رشته از آنها را به هر حال نمی توان به صورت اسکرینینگ نمایش داد. در یک ‏سری از این ویدیو آرت ها بیننده باید با کار حرکت کند و در واقع به نوعی داخل کار شود. طبیعتاً میخکوب کردن بیننده ‏در سالن سینما باعث می شود که به کیفیت کار صدمه وارد شود و مفهوم آن به خوبی درک نشود.‏

برویم سراغ کارهای شما و ایده ی “ چاه ” و مشکلاتی که در راه اجرای اثر برایتان به وجود آمد… کمی از ‏این مشکلات برایمان بگویید…

این چاه قرار بود وسیله ای باشد برای ارتباط مردم در دوسوی دنیا. ابتدا قرار بود آن سوی چاه که در ایران قرار داشت ‏در خانه ی هنرمندان باشد و در شرایطی که همه چیز مهیای اجرای کار بود، تنها چند روز مانده به شروع نمایشگاه به ‏من خبر دادند که این کار مجوز نگرفته است و بنابراین این ایده نتوانست به صورت کامل اجرا شود و تنها آن سوی ‏کار که در سوئد بود ساخته و نمایش داده شد…‏

حالا به نظر شما این چاه یک طرفه و ارتباطی که نتوانست برقرار شود، خودش به نوعی بیانگر انزوای ‏این روزهای ایران نیست؟

چرا. دقیقاً. من اما می خواستم نوعی ارتباط دموکراتیک را بیان کنم و ارتباط انسانهایی که به نوعی تنها همدیگر را پیش ‏داوری می کنند. که به هر حال این ارتباط برقرار نشد و کار در حد یک چاه یک سویه و یک ارتباط یک طرفه باقی ‏ماند.‏

شما در کارهایتان خیلی از مفاهیم سمبولیک ادبیات کلاسیک استفاده کرده اید… چاه و زلف و سخن و … به ‏عقیده ی شما پیشینه ی قوی ادبیات در ایران می تواند به کمک هنر مدرن بیاید؟

یقیناً همین طور است. همیشه ادبیات در هنر بصری و مدرن تاثیرگذار است و بی شک این ادبیات قوی ایران روی من ‏و باقی هنرمندان هم تاثیر گذاشته است… اما این موضوع در کار من انتخابی نبوده است… این ادبیات و مفاهیم ‏سمبولیک جوری در نا خودآگاه جمعی ما حضور همیشگی دارد…‏

از اینها که بگذریم، می رسیم به دو تم که در کارهای شما تکرار می شود: زن و ارتباط، می خواستم بدانم ‏این موضوع تا چه حد آگاهانه است و تا کجا در زندگی شخصی خودتان ریشه دارد؟

می توانم بگویم که کارهای من خیلی شخصی است. در واقع کارهای من جوری تجربیات خودم است… سوالهایی که در ‏زندگی برایم به وجود می آیند و پاسخی که برای آنها پیدا می کنم… اما بعد از به وجود آمدن هر کاری، خودم هم به آنها ‏فکر می کنم مانند یک بیننده و آنجا امکان دارد زوایای تازه ای از کار بر من جلوه کند… امکان دارد تغییراتی در کار ‏ایجاد کنم و یا معنایش را به نحوی گسترش دهم… اما به هر حال تمام کارهای من شخصی هستند. می توانم بگویم من ‏هیچگاه موضوعی را برای کار انتخاب نمی کنم… اینها جوری روال زندگی و فکر من هستند.‏

به نظر شما، هنر و هنر مند می توانند با کارهایشان حفره ی ایجاد شده بین مردم ایران و مردم دنیا را از ‏میان بردارند؟ حفره ای که بیشتر توسط سیاست ایجاد شده است…

من این را وظیفه ی هنرمند نمی دانم. اما هنرمند تنها یک رشته سوال را مطرح می کند… باعث می شود تا درباره ی ‏یک رشته مسائل بیشتر صحبت شود و طبیعتا در پی این سوال و بحث راه حل هایی هم ارائه خواهد شد و این است که ‏در هنر جالب است. این است که نزدیک کننده ی انسانها به هم است نه الزاماً خود هنر.‏

کار جدیدی هم در دست داری؟

این روزها بیشتر روی عکس و فیلم کار می کنم و نوعی پرورش دادن همین ایده ی چاه.‏

این فستیوال را چطور دیدید؟

خیلی خوب بود و بزرگترین حسنش اینکه هنرمندان داخل ایران و خارج ایران را کنار هم قرار داد. پهلوی هم قرار ‏دادن این هنرمندان باعث می شود دو نوع نگاه متفاوت در کنار هم قرار بگیرند و از این ادغام طبیعتاً مباحثی به وجود ‏خواهد آمد که می تواند بسیاری از مسایل ریز هنری و اجتماعی را موشکافی کند. کاشکی هنرمندان را در یک میز گرد ‏هم کنار هم قرار می دادند تا به نوعی فضا برای بحث و گفت و گو بیشتر به وجود آید.‏

این کار را هفته گذشته و برای تئاتر انجام دادند…

متاسفانه من نتوانستم خودم را برای میزگرد تئاتر ایران به لندن برسانم. به هر حال امیدوارم برپایی چنین مراسمی ادامه ‏دار باشد و هنرمندان ایرانی که در چهارگوشه ی دنیا زندگی می کنند بیشتر و بیشتر شانس در کنار هم بودن را داشته ‏باشند.‏