در انتظار سالی....‏

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

اقتصاد دانانی که طی دو هفته گذشته به دعوت عبدالله نوری چشم انداز اقتصاد ایران در سال آینده را برای ‏وی ترسیم کردند، عموما تاکید داشتند که سال سیاهی در انتظار اقتصاد ایران است.‏

آنها البته به این نکته هم اشاره کردند که چنانچه رئیس جمهوری توانمند و کارآمد بر سر کار آید، می‌تواند از ‏حجم بحران اقتصادی پیش روی کشور بکاهد.‏

از نظر برخی از آنها، رئیس جمهور توانمند کسی است که قادر باشد با لغو انبوهی از مقررات دست و پا گیر ‏و کمرنگ کردن سایه سنگین دولت از سر اقتصاد کشور، راه تولید را بگشاید.‏

با این حال، از نظر همه آنان، حل بحران اقتصادی ایران جز از راه باز شدن کلاف در هم پیچیده سیاست ‏داخلی و گشایشی در بحران سیاست خارجی کشور امکانپذیر نیست.‏

پرسش اما این بود که کدام فرد با چه مشخصاتی می‌تواند کلاف سر در گم سیاست داخلی را باز و بحران ‏سیاست خارجی را حل کند؟

پاسخ این بود فردی که بتواند با همه کانون‌های اصلی قدرت در ایران و صحنه جهانی بخصوص آمریکا و نیز ‏توده مردم ناراضی، اعتمادسازی کند!‏

چنین پاسخی از سوی یک اقتصاددان شاید چیز عجیبی نباشد، اما یک سیاستمدار به روشنی می‌داند که در این ‏دنیا، جلب اعتماد نیروهای دارای منافع ناهمگون و یا به عبارتی جمع اضداد ممکن نیست.‏

به عبارت دیگر، اگر گریز ایران از بحران اقتصادی سال آینده به امکان اجتماع نقیضین گره خورده باشد، ‏معنای دیگرش این است که بحران پیش رو لاینحل و گریزناپذر است و رئیس جمهور آینده هر کس که باشد ‏در حوزه اقتصاد کاری از پیش نخواهد برد.‏

در ضمن باید یادآوری کرد که اقتصاددانان در حالی اقتصاد سال آینده را سیاه توصیف کردند که فرض شود ‏بهای نفت از چهل دلار پایین‌تر نخواهد رفت و بر حجم تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران افزوده نخواهد شد، در ‏حالی که می‌دانیم ثبات قیمت نفت با پایه چهل دلار خوشبینانه است و از طرفی، باراک اوباما رئیس جمهور ‏منتخب آمریکا هم تهدید کرده است که اگر ایران برای توقف غنی سازی اورانیوم، هویج شیرین‌تری را نپذیرد، ‏باید منتظر چماق بزرگتری باشد.‏

با این حساب باید اذعان کنم که پس از شنیدن این نوع سخنان، اراده آقای نوری برای حضور احتمالی در ‏انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، ضعیف‌تر از گذشته شده هر چند که خوشبختانه اصل مساله منتفی نشده ‏است.‏

به باور آقای نوری، مطالبات اصلی توده مردم از جنس مسائل اقتصادی و معیشتی است و بدون ارائه ‏چشم‌اندازی کم و بیش امیدوار کننده از بهبود وضع اقتصادی آنها، نمی‌توان رای آنان را به دست آورد.‏

روشن است که یک کاندیدای مسئول و متعهد نمی‌تواند به مردم وعده دروغ دهد و قاعدتا باید وعده‌های او ‏پایه‌ای در واقعیت نیز داشته باشد.‏

آقای احمدی نژاد در دوره قبل، هر چه وعده اقتصادی در جهان بود به مردم ایران داد، اما اینک ایرانیان ‏بسیاری پی برده‌اند که این وعده‌ها پوچ بوده است. متاسفانه دولت آقای احمدی نژاد برای کارآمد نشان دادن ‏خود به ارائه آمار و ارقام غلط روی آورده است، نکته‌ای که اگر در حوزه‌های سیاسی برای برخی از ‏ناواردان به پیچ و خم سیاست خریداری داشته باشد، در حوزه اقتصاد به علت محسوس و عینی بودن آن، نه ‏فقط خریداری پیدا نمی‌کند بلکه خشم عامی‌ترین آدمیان را سبب می‌شود.‏

در واقع به همین دلیل است که به خلاف نظر بسیاری از کسانی که همچنان بر محبوبیت آقای احمدی نژاد در ‏بین توده مردم اصرار دارند، ارزیابی من از افکار عمومی این است که وی در بین مردم ایران رای ندارد و ‏حداکثر میزان رای وی، همان رایی‌ است که در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم به دست ‏آورد.‏

این مساله به خودی خود به نفع رقیبان آقای احمدی نژاد در انتخابات آینده است، اما استفاده از این فرصت، ‏نوعی “رانت” تلقی می‌شود، مگر آنکه کاندیدای مقابل وی، برنامه عملی و روشنی که مورد نظر طیفی از ‏اقتصاددانان با سابقه کشور باشد، به مخاطبان خود ارائه دهد.‏

به نظرم می‌رسد اما کاندیداهای مطرح و نامطرح، توجه لازم را به اقتصاد و دشواری‌های کم سابقه آن در ‏سال آینده ندارند و احتمالا به داغ کردن بازار وعده‌ها برای جلب نظر رای دهندگان چشم دارند.‏

به باور من، اگر آقای خاتمی قصد کاندیداتوری داشته باشد، دیگر نمی‌تواند مانند گذشته خود را اهل عدد و رقم ‏نداند. او و تیم همراهش لازم است چشم‌انداز شفافی از اقتصاد ایران و برنامه های دقیق خود برای بهبود وضع ‏زندگی مردم ارائه کنند چرا که تاکید بر اینکه اقتصاد ایران در دوره آقای خاتمی بهتر از دوره آقای احمدی ‏نژاد بوده، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند.‏

آقای خاتمی و دوستانش باید به یاد آورند که بسیاری از حامیان اما در عین حال منتقدان وی، نقطه ضعف ‏دولت اصلاحات و دلیل اصلی شکست آن را بی‌توجهی به اقتصاد می‌دانستند، هر چند که برخی از این افراد، ‏گویا با فراموش کردن سخنان گذشته خود امروزه خواهان حضور آقای خاتمی در صحنه انتخابات برای ‏‏”نجات” اقتصاد ایران هستند.‏

این هم ظاهرا از قدرت حافظه برخی ما ایرانیان است که چیزی را که دیروز نقطه ضعف دولت آقای خاتمی ‏قلمداد می‌کردیم امروز نقطه قوتش می‌شماریم!‏

آقای کروبی هم اگر می‌خواهد به طور جدی در صحنه انتخابات بماند، به نظرم باید از بحث‌هایی که در دوره ‏قبلی انتخابات در باره اقتصاد مطرح کرد کاملا فاصله بگیرد. چنان بحث‌هایی دیگر حتی در بین محروم‌ترین ‏قشارهای اجتماعی نیز رای‌آور نیست زیرا آقای احمدی نژاد یک بار و برای همیشه اعتبار آنها را از بین برده ‏است.‏

ما ایرانیان به واقع با وضعیت بسیار سخت و طاقت فرسایی روبرو خواهیم شد، وضعیتی که به گمان من، ‏روزهای کنونی در مقایسه با آن زندگی در بهشت موعود خواهد بود. خدا کند که آن وضع کوتاه و زودگذر ‏باشد اما همین مساله باید انگیزه لازم را در همه ما پدید آورد که به انتخابات آینده از عینک منافع جناحی و ‏هویت‌های خاص گروهی ننگریم و با ذهنی باز و آزاد و فارغ از تعصبات ویژه ذهن ایرانی، به هر امکانی که ‏جامعه ما را با خطر کمتری از پرتگاهها عبور دهد، عمیق بیاندیشیم و در صورت موثر بودن، با آن همراه ‏شویم.‏