زنان در گستره جوامع با اکثریت مسلمان، به صورت علنی با سرنوشتی رویاروئی می کنند که می خواهند تغییرش بدهند. طالبان مکتب رفتن زنان افغان را نشانه گرفت، از عهده برنیامد. زنان دلاوری ها کردند و طالبان را به تدریج از حول و حوش مکتب های زنانه دور ساختند؛ نشانه ای بس عبرت آموز برای جمهوری اسلامی که خیال می کند با تاکید بر این که حضور مطالباتی زنان از تهاجم فرهنگی غرب مایه می گیرد، آنان را مرعوب کرده است.
بوکوحرام در جائی از آفریقا، داعش در جاهائی از منطقه ای که ما در مجموعه آن زیست می کنیم، و دیگرانی با همین خلق و خوی، در جای جای جهان، زیر بیرق اسلام زنان را می دزدند، آنها را غنائم جنگی می شمارند، به بردگی می برند و می فروشند.
در ایران نیز دلواپسان را داریم که مجلس شورای اسلامی در موضوع زنان، صد در صد در اختیار آنهاست وقوانین زن ستیز را به سهولت از تصویب می گذرانند. هرچند دولت صد در صد مال آنها نیست، ولی در آن نفوذی های قدرقدرت دارند. مصوبه مبنی بر حضور زنان در مسابقات والیبال را وزیر ورزش برای اجرا ابلاغ نمی کند و بعد می گویند “به احترام مراجع”، یک تصمیم رسمی و لازم الاجرا زیر پاگذاشته شده است؛ مصداقی از قانونمندی!
اما در برابراین هجوم جهانی و اسلامی، یک اراده نیرومند در زنان زیر سلطه اسلام زن ستیز پیاپی علامت می دهد و نشانه هائی از قدرت خود را در رویاروئی با دشمنان ظاهر می کند، خبرساز می شود، با بخشی از قدرت اگر بتواند همسو می شود، گاهی می برد و گاهی می بازد. در هر دو صورت صدای اعتراض خود را به گوش های سنگین می رساند و پیروزی یا شکست خود را در معرض تحلیل و تفسیر می گذارد.
زنان کشور همسایه ما “افغانستان” از رویدادهای تلخ تحمیل شده بر سرزمین خود در ۳۷ سال اخیر، درس ها آموخته اند و آموزه ها را به کار گرفته اند و با بهره برداری از تجربه های دردناکی مانند اجبار به مهاجرت، اجبار به خاموشی و اجبار به بستن مکتب های دخترانه، حضور و ظهوری بی وقفه داشته اند. درک می کنند تغییر یک سرنوشت شوم، آسان نیست و با فاصله گرفتن از حکومتی که هر چه هست “طالبانی” نیست، به جائی نمی رسند. آنها رئیس جمهور احمد اشرف غنی را که قدرتش بیش از قدرت رئیس جمهور در ساختار حکومتی ایران است، و همسری روشن بین در کنار دارد، سکوی پرش خود قرار داده اند. مردی که هم عنعنات افغان ها را می شناسد، هم هویت قبیله ای کشورش را می شناسد، هم جهان را. می داند چگونه می توان با قدرت های بزرگ پیمان بست و از پیمان ها بهره جست. او که به وضعیت مشقت بار زنان افغان حساس است، در آخرین اقدام، در فهرست چهار نفره نامزدها برای عضویت در دادگاه عالی افغانستان، نام یک زن قاضی را اضافه کرد. اقدامی تاریخ ساز در کشوری که طالبان در آن حی و حاضرند و اسلام را تنگ نظرانه تعریف می کنند. شگفتا که در این کشور پر ماجرا مدت چهل سال است زنان قضاوت می کنند. بغل گوش طالبان و ما تا سالها از قضاوت محروم شده بودیم به جرم شرکت در انقلاب. بعد هم نوعی قضاوت دست و پا شکسته را به زنان باز پس داده اند.
فهرست به مجلس نمایندگان افغانستان ارائه شد تا مجلس صلاحیت آنها را تشخیص بدهد. نوبت رای گیری که به “انیسه رسولی” تنها نام زنانه در فهرست رسید، او ۸۳ رای آورد. تا تایید صلاحیت ۹ رای کم داشت. زن بودن از صلاحیت او کاست.
انیسه که سالهاست بر مسند قضاوت نشسته پیش از آن که نامش به فهرست وارد بشود، مدت نیم ساعت با اشرف غنی دیدار و گفت و گو داشته. این دیدار و پس از آن تهیه و ارائه فهرست به مجلس، به روشنی نشان داد که رئیس جمهور پخته و جهان دیده و مسلمان، درک می کند برای برون رفت کشور محنت کشیده اش از بحران، باید برای بالا بردن اعتبار زنان، نمونه های شایسته آنها را به صدر بنشاند. از طرف دیگر ناگزیر است طالبان را جدی بگیرد و باب مذاکره با آنها را نبندد. اخیرا بر حسب شیوه های عقلائی سیاستگذاری او بود که زنانی با طالبان به مذاکره نشستند.
اما شکست احمد اشرف غنی و انیسه خانم رسولی، گامی بود به سمت تغییر و شکستن تابوهای باستانی. از طرفی انگیزه ای شد تا در تحلیل های تمرکز یافته بر این خبر، چند مانع که برخی نامنتظر بود، وجهه اجتماعی پیدا کند و دهان به دهان بچرخد:
۱- اقدام رئیس جمهور برای این که یک زن قاضی، به عضویت دادگاه عالی افغانستان پذیرفته بشود، ۸۳ رای آورد. دستاورد کمی نیست. اگر این ۸۳ نفر مثل مقامات ایرانی از گروههای زن ستیز می ترسیدند، یا رای منفی می دادند یا ممتنع یا غایب می شدند. بنابراین احمد اشرف غنی از نگاه من در کشوری با بافت تاریخی و دینی و سنتی افغانستان، با آن که نتوانست انیسه خانم را به مسند عضویت دادگاه عالی افغانستان بنشاند، ولی تاریخ را به نفع زنان ورق زد.
۲- به قول هارون نجفی زاده خبرنگار بی بی سی، این رویداد نشان داد علاوه بر موانعی که گفته می شود در اسلام وجود دارد تا زنان قاضی نشوند، “چند دستگی مجلس یکی از عوامل رد صلاحیت انیسه بوده است”.
البته چند دستگی مجلس خصلت سیاسی دارد و حتی اگر پوشش اسلامی بر رد صلاحیت انیسه افکنده باشند، چیزی از شاخصه سیاسی بودن رای کم نمی کند.
۳- اما سومین عامل که بیش از دیگر عوامل نگران کننده است، این که ۲۱ نماینده زن در روز رای گیری غایب بوده اند.
چرا؟ آیا آنها که خود را تا مرتبه نمایندگی مجلس رسانده اند برای خود حقوق برابر با مردان را به رسمیت نمی شناسند یا دست شان زیر سنگ مردانی است که به آنها در این راهیابی به مجلس یاری رسانده اند؟ شاید هم از طالبان می ترسند.
اگر آن ۲۱ زن در جلسه حاضر بودند و رای مثبت به صلاحیت انیسه می دادند، او ۱۲ رای هم اضافه بر آراء لازم به دست می آورد. در این صورت برابری جنسیتی در عالی ترین نهاد قضائی کشور تحقق می یافت.
نتیجه گیری
از اسلام استفاده ابزاری می شود. منظور این نیست که اسلام دین برابری است، بلکه منظور این است که بیشتر به کار جنگ قدرت می آید تا رفع نیاز مسلمانان.
زنان مسلمانی که وارد مجالس قانونگذاری در منطقه می شوند، اغلب سرپرشوری برای تامین حقوق انسانی خودشان ندارند. این را هم نمی توان فقط به غلظت مسلمانی آنها نسبت داد، علل و عوامل سیاسی بدون شک در کار است، وگرنه اگر تا به آن درجه مسلمان افراطی بودند که به آن تظاهر می کنند، اساسا دور و بر مجالس قانونگذاری پیداشان نمی شد. درخانه می نشستند و عبادت می کردند.
ایران از این ویژگی زنان حکومتی و راه یافته به مجلس شورای اسلامی، بسیار زیان دیده است. زنانی که بر ضد امنیت زنان ایرانی به طرح حمایت آمران به معروف و ناهیان از منکر رای داده و بسیاری دیگر از این قبیل، مانعی بوده اند در برابر تامین حقوق انسانی زنان. این مانع پیچیده تر از آن است که بتوان به سهولت توصیفش کرد. از این حیث ایران در وضعیت بدتری از افغانستان قرار دارد. نامزدهای نمایندگی از صافی هائی می گذرند که فقط صلاحیت طیف های فکری نزدیک به دلواپسان (افراطیون اسلامی) را تایید می کند و زنان و مردانی از دیگر طیف ها اجازه ورود به مجلس را ندارند. حال آن که پیداست مجلس افغانستان در بر گیرنده طیف های گوناگون است و هنوز دریچه تنفسی در حدود ۸۳ رای به انیسه برای احراز صلاحیت و عضویت او در دادگاه عالی افغانستان، باز گشوده است. در مجلس شورای اسلامی ایران، زن و مرد به بحث حقوق زن که می رسند، می خزند درون کلیشه های دلواپسان و به این زن ستیزی هویت دینی می بخشند.
به این رویداد اگر دقیق نگاه کنیم، گرایش نزدیک شدن به برابری حقوق زن و مرد، مکانیسم لازم انتخاباتی را در افغانستان در اختیار دارد. در ایران این مکانیسم مفقود است و تازه اگر مکانیسم انتخابات آزاد در دسترس بود، نمایندگان مردم در احراز شایستگی اعضای دادگاه عالی، صاحب رای نبودند. مقام ریاست قوه قضائیه به سلیقه خود مقامات قضائی کشور را منصوب می کند.
تا این جا، افغانستان محاصره شده در یک تاریخ خونین و یک جغرافیای محصور درمیان صخره ها و فقیر و گرفتار، از حیث فرصت های قانونی که برای ورود طیف های مختلف به مجلس برخوردار است و از حیث قدرت مجلس در انتخاب مقامات بلند مرتبه قضائی، در موقعیت بهتری از ایران به سر می برد. زنان پرشور که می خواهند احقاق حق کنند، در کنار زنان منفعل در مجلس نشسته اند. هر یک متناسب با ظرفیت ذهنی خود کار می کنند. تعدادی به انیسه رای می دهند و تعدادی غایب می شوند. در مجلس شورای اسلامی، فقط یک نوع زن حضور دارد که غایب هم نمی شود، اما به زیان حقوق انسانی خود رای می دهد.