مجازات رسانه ها به دستور خلافکاران!

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

دفتر ریاست جمهوری در پی “ارزشیابی تیترهای روزنامه های تهران” در خصوص چگونگی پرداختن ‏رسانه های خبری به گزارش اخیر رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی، پا را از حیطه ی وظایف و قانون ‏فراتر گذارده و در اقدامی سئوال برانگیز خواستار مجازات رسانه های به اصطلاح متخلف شده است.


‏ دفتر رسایت جمهوری در پی ارزیابی موضوعی روزنامه های سراسری توسط “اداره تبلیغات ورسانه های ‏ریاست جمهوری” و گزارش آن به محمود احمدی نژاد، در جهت پرونده سازی برای اندک نشریات مستقل و ‏اصلاح طلب باقی مانده بر روی دکه های روزنامه فروشی، چون اعتماد و سرمایه، در نامه ای به سعید ‏مرتضوی دادستان تهران خواستار مجازات آن گروه از ‏روزنامه هایی شده است که “از انعکاس مثبت این ‏گزارش خودداری کرده اند”.‏

آن گونه که از محتوای مباحث مطرح شده و درز اخبار و گزارش ها به جامعه می توان استنباط کرد، احمدی ‏نژاد، سخنگو و دفتر ریاست جمهوری از این مسئله دلخورند که چرا در تیتر رسانه ها به پخش شیرینی و ‏اعزام برخی اتومبیل های ‏دولتی به خیابان ها برای روشن کردن چراغ ها و بوق زدن، نصب تراکت های ‏تبلیغاتی در بیلبوردهای مستقر در بزرگ راه های تهران اشاره شده، اما به سیاست تبلیغاتی فرمایشی ابلاغ ‏شده از جانب شورای عالی امنیت ملی دائر بر استقبال مناسب و مثبت از پیروزی ایران در مذاکرات هسته ‏ای- حتی پیش از انتشار و اطلاع از مفاد گزارش- کم توجهی شده است.‏

در این ارزیابی جهت دار تبلیغاتی دفتر ریاست جمهوری، فارغ ازنگاه خاصی که در مورد مطالب دو ‏روزنامه ی اعتماد و سرمایه صورت گرفته، تیتر های روزنامه ها در دامنه ی گسترده ای از “خنثی” تا ‏‏”خیلی ‏مثبت” ارزش گذاری شده است.‏

حتی پیش از اینکه نگاهی به تیترهای برگزیده شده انداخته شود، می توان حدس زد که چه روزنامه هایی - ‏حتی با یدک کشیدن منتقد منصف دولت- “شاهکار” و عمکرد “خیلی مثبت” داشته اند و چه روزنامه هایی از ‏نگاه “کارشناسان خبری دولتی” تیتر منفی زده، یا موضعی “خنثی” داشته اند. تا بر اساس آن بتوان حکم داد ‏که چه گروهی باید تشویق شوند و کدام مستحق “مجازات” و “برخورد” دادستان تهران هستند. ‏

برای خالی نبودن عریضه و مستند کردن بحث می توان نگاهی به نمونه هایی از تیترهای مطلوب دفتر ‏ریاست جمهوری انداخت و نوع نگاه تبلیغاتی مطلوب احمدی نژاد و تیم هدایت کننده و اجرایی او را بهتر ‏شناخت:‏

ایران: پرونده هسته‌ای ایران با انتشار آخرین گزارش البرادعی بسته شد؛ پیروزی بزرگ هسته‌ای.‏

‏کیهان: آژانس: تمام موضوعات پرونده هسته‌ای ایران حل و فصل شده است؛ گزارش البرادعی حیثیت غرب ‏‏را به چالش کشید.‏

تهران امروز: اتحاد ملی و انسجام اسلامی ثمر داد؛ گزارش آژانس ثابت کرد؛ پیروزی در فینال هسته‌ای.‏

جام‌جم: گزارش البرادعی 1+5 را مات کرد؛ پیروزی ایران در پرونده هسته‌ای.‏

جوان: گزارش البرادعی درباره موضوع هسته‌ای ایران دیشب منتشر شد؛ ایران، پیروز پرونده هسته‌ای.‏

قدس: گزارش البرادعی؛ همه ابهامات در مساله هسته‌ ای ایران حل شد؛ پایداری ملت ایران نتیجه داد.‏


تا اینجای مسئله شاید چندان اهمیتی نداشته باشد، چون به هر حال نهادهای حکومتی خاص اغلب کشورها برای ‏اطلاع و حتی ارزیابی عملکرد رسانه های داخلی و خارجی معمولا از چنین سازوکارهایی استفاده می کنند. ‏اما نکته ی درخور توجه این است که آیا این قضاوت “فردی”، “جناحی” و “حکومتی” را می توان با زیر پا ‏گذاردن مواد قانونی و روال قضایی، دست مایه ی “برخورد” با رسانه ها قرار داد؟ آیا مدیران رسانه هایی که ‏بر مبنای قانون دست به اطلاع رسانی و آگاهی بخشی مستقل می زنند، توسط هر کسی و با تمسک به هر راه و ‏روشی سزاوار سرزنش و مستحق برخورد و تنبیه اند؟ یا نه، برعکس. آنان که قانون شکنی می کنند و ‏تعهدهای بین المللی ایران را زیرپا گذارده و قانون اساسی و قوانین موضوعه ی مطبوعات را نقض می کنند، ‏باید دادگاهی شده و حکم قضایی علیه اشان صادر شود؟

از نظر بین المللی روح و مفاد “اعلامیه جهانی حقوق بشر” که ایران متعهد به اجرای آن است و به جز ‏مخالفت های ضمنی آیت الله خامنه ای و برخی مقام های حکومتی، دولت به طور رسمی عدم پذیرش آن را ‏اعلام نکرده است، “فصل الخطاب” این ماجرا و مبنای ارزیابی رفتار و کردار افراد، جمعیت ها، حکومت ها ‏و دولت ها است.‏

ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید دارد: “ هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق مستلزم آن ‏است که کسی از داشتن عقاید خود بیم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دریافت و انتشار اطلاعات و افکار، ‏به تمام وسائل ممکن بیان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد”.‏

در جهت جلوگیری دولت ها از اعمال فشار بر افراد و نقض حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی در بند 3 ‏ماده 29 این اعلامیه آمده است: “این حقوق و آزادی ها در هیچ موردی نباید برخلاف هدف ها و اصول ملل ‏متحد اعمال شوند.” همچنین در ماده 30 اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح شده است: “ هیچیک از مقررات ‏اعلامیه حاضر نباید چنان تفسیر شود که برای هیچ دولت، جمعیت یا فردی متضمن حقی باشد که به موجب آن ‏برای از بین بردن حقوق و آزادی های مندرج در این اعلامیه فعالیتی انجام دهد یا به عملی دست بزند.“‏

‏ از نظر داخلی نیز تا زمانی که خواسته ی اقشار گسترده ای از ملت برای تغییر و اصلاح قانون اساسی، در ‏جهت حذف مواد “غیردموکراتیک و کنار گذارده شدن حقوق ویژه ی ناعادلانه” و تقویت مواد “دموکراتیک در ‏جهت اعاده ی حقوق ملت”، عملی شود روح و مواد این میثاق ملی “فصل الخطاب” است و قوانین موضوعه ‏تابع آن.‏

بر این اساس است که اصل 9 قانون اساسی ایران، بر جایگاه ویژه آزادی ها که حتی وضع قوانین و مقررات ‏نیز نمی تواند ناقض آن باشد، صراحت دارد: “در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و ‏تمامیت ارضی از یکدیگر تفکیک ‌‏ناپذیرند و حفظ‌‏ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا مقامی حق ‏ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین ‏خدشه‌‏ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی‌‏های مشروع را، ‏هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.“‏

در اصل ۲۴ قانون اساسی نیز در باب فعالیت های مطبوعاتی آمده است: “نشریات و مطبوعات در بیان ‏مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند. تفصیل آن را قانون معین می‌‏کند”. ‏

‏ در اصل 168 قانون اساسی نیز جایگاه مطبوعات، جایگاهی ویژه فرض شده است و در جهت حفظ حقوق ‏روزنامه نگاران و مدیران رسانه ها در برابر حاکمیت و مقام های دولتی و تعیین مصادیق جرم، رای نهایی ‏به هیات منصفه به عنوان نمایندگان افکار عمومی واگذار شده است، آن هم در محاکم دادگستری و در شرایط ‏برگزاری علنی دادگاه ها: “رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیات منصفه در ‏محاکم دادگستری صورت می گیرد”.‏

در قانون مطبوعات ایران نیز که اگرچه در سال 1364 در اوج زمان جنگ و وضعیت ویژه حاکم بر کشور، ‏در شرایط تجاوز و استقرار نیروهای نظامی یک رژیم غاصب به خاک ایران، تصویب شد اصول مترقی ‏بسیاری وجود دارد که با وجود تلاش اکثریت محافظه کار مجلس پنجم در سال 1379، زمانی که رای عدم ‏کفایت از ملت دریافت کرده بودند، دست به اعمال محدودیت های بیشتری علیه فعالیت آزاد و مستقل روزنامه ‏نگاری و مطبوعاتی، کماکان نکات مثبتی از جمله در جهت جلوگیری از اعمال نفوذ و فشار مقام های دولتی و ‏حکومتی وجود دارد.‏

از جمله مواردی که به این بحث مرتبط است می توان به مواد 4 و 5 قانون مطبوعات است:‏

ماده 4. هیچ مقام دولتی و غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطالب یا مقاله ای در صدد اعمال فشار بر ‏مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت کند.‏

ماده 5. کسب و انتشار اخبار داخلی و خارجی که به منظور افزایش آگاهی عمومی و حفظ مصالح جامعه ‏باشد، با رعایت این قانون حق قانونی مطبوعات است. ‏

‏ تبصره 1- متخلف از مواد (4) و (5) به شرط داشتن شاکی به حکم دادگاه به انفصال از خدمت از شش ماه تا ‏دو سال و در صورت تکرار به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم خواهد شد.‏

حال این سئوال قابل طرح است که احمدی نژاد و نهادهای زیرمجموعه ی دولت او با کدام حق و بر اساس ‏کدام مستندات قانونی خواستار برخورد با رسانه ای شده اند که کاری جز انجام “رسالت مطبوعاتی” و ‏‏”روشن ساختن افکار عمومی و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم” انجام نداده اند؟

دادستان تهران هم باید به نوبه ی خود جوابگوی این پرسش باشد که بر اساس مواد 4 و 5 قانون مطبوعات و ‏تبصره 1 ذیل آن، این رسانه های مستقل و آزاد هستند که مستحق “برخورد” و “مجازات” هستند، یا آنان که ‏مدیران روزنامه ها را، نه حتی در حد “چاپ مطالب” که تا مرز انتخاب و انتشار “تیترفرمایشی”، زیر فشار ‏سانسور و خودسانسوری قرار داده یا به نقض قوانین مجبور می کنند؟ ‏

حال که آقای مرتضوی هر از چند گاهی در جایگاه “شاکی” علیه مدیران رسانه ها، روزنامه نگاران و وب ‏لاگ نویس ها وارد میدان می شود، باید به صورت شفاف، روشن و قانونی اعلام کند که در این ماجرا به ‏سمت “تعطیلی روزنامه ها” و برخورد با مدیران رسانه هایی چون اعتماد و سرمایه پیش خواهد رفت، یا به ‏سوی اجرای قانون و صدور حکم قانونی “انفصال خدمت موقت یا دائم ” مقام های نهاد ریاست جمهوری و ‏احیانا شخص احمدی نژاد؟

‏ ‏

‏ ‏