سال هاست که شاهد یک پدیده «شگفت انگیز» در روابط بخش های گوناگون مدیریت ارشد نظام با یکدیگر هستیم؛ «گفت وگوی تریبونی»،
گمان ندارم چنین شیوه بدیعی در هیچ جای جهان، دست کم تا به این حد از رواج و تداول وجود داشته باشد.
گرچه به دلیل فراوانی و تکرار، این روش تعامل، گویی به یک «متد» یا «هنجار» تبدیل شده اما حقیقت مطلب این است که به گمان من، همچون بسیاری از «عادت های حکومتی» که در گذر زمان فارغ از نقد و ارزیابی به مثابه نوعی سنت، مهر تایید خورده است اینک باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد. چه بسیار اظهارنظرها، انتقادها، احکام و دستور العمل های بسیار مهم و چالش برانگیز که از سوی رده های مدیریت ارشد نظام در موضوعات گوناگون صادر می شود و مخاطب آن یک یا چند دستگاه یا ارگان رسمی است اما به جای آنکه از طریق متعارف اداری، یعنی ابلاغ شفاهی یا کتبی به مدیران دستگاه های یاد شده صورت گیرد، در یک سخنرانی یا مصاحبه و خطابه در اجتماعات مردمی ابراز و اعلام می شود. آیا به واقع مدیران ارشد نظام، توفیق زیارت یکدیگر را ندارند؟ آیا مجال و امکان و ابزار دیگری جز «رسانه و تریبون» در اختیار آنان نیست؟،
یا آنکه گمان می برند با «رسانه یی کردن» نظرات خود و «یارکشی» از افکار عمومی، ضمانت بیشتر و محکم تری برای اجرای نظرات خود فراهم می سازند؟، یا مقصد و منظور دیگری دارند که ذهن این قلم قاصر است؟، «دیالوگ تریبونی» مسوولان و متولیان نظام البته در برهه های خاصی از دوران 30 ساله پس از انقلاب شدت و افزونی بیشتری داشته است. به یاد داریم که در دو سال آغازین پس از انقلاب، به ویژه در صف بندی های سیاسی میان نخستین رئیس جمهور و جریان رقیب او و پس از آن نیز در دوره نخست وزیری میرحسین موسوی و هژمونی سیاسی حزب جمهوری اسلامی، میان طیف های گوناگون درون آن حزب که البته جملگی در بخش های گوناگون مدیریت نظام حضور داشتند، «بگومگوها و اظهارنظرهای تریبونی» میان دو طرف برقرار بود. بعدها البته این شیوه کمرنگ تر شد اما از نخستین سال های دهه 70، آرام آرام بار دیگر مورد توجه قرار گرفت و با شتاب و گستردگی عجیبی رایج شد. چه بسیار اتفاق افتاد که یک مدیر ارشد نظام، به تصریح یا تلویح، مدیر هم طراز یا پایین تر را به تازیانه نقد و حتی طعن و تنبیه نواخت اما نه در یک جلسه رودررو یا در یک مکاتبه اداری دوجانبه بلکه با بهره گیری از تریبون و در حضور اجتماعات مردمی، البته شاید در همه موارد امکان واکنش متقابل و پاسخ تریبونی برای آن طرف که مورد خطاب قرار گرفته فراهم نبوده است، خواه به اعتبار درجات گوناگون آنان، خواه به دلایل سیاسی و غیر آن. مهم نیست که اصل مطلب تا چه حد حقانیت داشته و اظهارنظر یا انتقاد مورد نظر درست یا نادرست بوده است. آنچه اهمیت دارد شیوه عجیب و غریبی است که در تعامل و روابط لایه های مختلف مدیریت ارشد نظام رایج شده و نه تنها موجب تحکیم نظام نمی شود بلکه به لحاظ ابهام و حتی شبهه ناکی تبلیغاتی، در منظر افکار عمومی نیز پیامدهای منفی خواهد داشت؛ چه بسا موجب سوءتفاهم خواهد شد. اگر در هر رده یی از دستگاه اجرایی یا دولت، تصمیم نادرست، اقدام غیرقانونی، تخلف و تجاوز از مصوبات مجلس و خلاصه هرگونه انحراف از قانون مشاهده شد، اگر در هر بخش از دستگاه قضایی، اعم از محاکم، اجرای احکام، زندان ها و… شاهد تخلف از قانون یا معیارهای شرعی و اخلاقی بودیم، اگر در رفتار رسانه های رسمی کشور یعنی صدا و سیما و خبرگزاری دولتی و روزنامه های حکومتی، آشکارا و به گونه یی تکرارشونده شاهد شکستن مرزهای قانونی و شرعی و اخلاقی و هتک حیثیت و شرف اشخاص حقیقی و حقوقی بودیم، اگر در دستگاه های انتظامی و اطلاعاتی و امنیتی و نظامی، کمترین نشانه یی از اقدامات غیرقانونی و خودسرانه و غیر موجه مشاهده کردیم یا از چنین نمونه هایی با اطلاع شدیم، آیا باید منتظر بمانیم تا مجالی فراهم شود، تریبونی دست دهد یا جمعی از مردم شریف حضور داشته باشند، یا میکروفن خبرنگار یا مصاحبه گری پیش روی ما قرار گیرد تا مثلاً اعلام کنیم که فلان کار خلاف بوده است؟، پس تکلیف آن همه آسیب ها و زیان های وارد شده به حقوق خصوصی مردم و حقوق عمومی جامعه از رهگذر تکرار و تکرار آن خطاهای محتمل چه می شود؟ آیا نوشدارو پس از مرگ سهراب است، آیا آسان ترین و سریع ترین روش- که البته عاقلانه ترین و متعارف ترین شیوه نیز هست- ابلاغ پیش هنگام، فوری و قاطع و بی ابهام نظرات به دستگاه های مربوط نیست؟
البته آگاه ساختن افکار عمومی از این گونه اقدامات و ابلاغ های بهنگام برای جلوگیری از تخلفات قانونی یا پیگرد دستگاه های متخلف کاری بس پسندیده و ضروری است، اما سخن اصلی این است که نباید برای انجام وظیفه، هیچ رده یی از مدیران ارشد نظام منتظر وصال تریبون عمومی یا حضور اجتماعات مردمی باشند. به این شیوه «گفت وگوی تریبونی» میان رده های مختلف مدیریت کشور باید خاتمه داده شود.
منبع: اعتماد اول مهر