ضرورت بازنگری در معادلات

ثمینا رستگاری
ثمینا رستگاری

بحث جریان انحرافی، میزان قدرت این جریان و ویژگی‌های آن همچنان شاه‌بیت سخنان مسوولان و شخصیت‌های برجسته سیاسی است. هر روز ابعاد جدیدی از پروژه سیاسی و اقتصادی و اعتقادی این جریان آشکار می‌شود و هر روز افراد زیادی که اتفاقاً همه اصولگرا هستند در این زمینه سخنرانی می‌کنند و مطلب می‌نویسند و مصاحبه می‌کنند.

صورت مساله این است که از دل دولت اصولگرایی که شش سال است مورد حمایت تام جریان اصولگرایی است، جریانی برآمده است که کمر به حذف تمامی داشته‌های اصولگرایان بسته است. این جریان که پسوند نامش همچنان اصولگراست – جریان انحرافی اصولگرایان – زیر لوای حمایت‌های کسانی که اکنون منتقد و معترضند رشد کرده و توانی به دست آورده است (چه توانی بالاتر از نفوذ به یکی از سه قوه اصلی ساختار جمهوری اسلامی) و اینک باید با آن برخورد کرد. چگونگی این برخورد در حال حاضر بر اصولگرایان آشکار نیست. آنها در هیچ کجا تمرین برخورد با جریانی “خودی” را که نه انشعاب می‌کند نه به صورت مستقل اعلام موجودیت می‌کند و نه مرام و تفکر خود را برملا می‌سازد، یاد نگرفته‌اند. از سوی دیگر تمام انتقاداتی که امروز اصولگرایان به جریان انحرافی وارد می‌کنند، سال‌هاست توسط گروه‌های رقیب‌شان طرح شده است اما یا مورد بی‌توجهی قرار گرفته یا با روش تنبیهی نسبت به طرح‌کنندگان آن برخورد شده است و این مساله هم بر ابهام ماجرا اضافه می‌کند و هم کار را برای اصولگرایان مشکل‌تر می‌کند.

انتقاداتی که اکنون چهره‌هایی چون آیت‌الله مصباح، جنتی و… از جریان انحرافی می‌کنند، از نظر محتوایی برای کسی جدید نیست. آنچه تازگی دارد هویت ناقدان و زمان ارائه این نقدهاست. اینکه جریان انحرافی برای “انتخابات برنامه‌ریزی می‌کند”، اینکه “دست روی معاملات پرسود اقتصادی انداخته است” و “آنها را از آن خود می‌کند” پدیده جدیدی است؟ و الان چرا باید مورد اعتراض اصولگرایان باشد؟ مگر نه اینکه با این اقدامات اصولگرایی که مدت‌هاست در ستایش آن می‌گویند و می‌نویسند، بر رقیب پیروز می‌شود؟ اما کدام رقیب؟ دو سال برای بی‌رقیب شدن تلاش شده. حالا این پول‌ها قرار است کجا خرج شود و برای پیروزی بر چه کسی؟ پس مشکل جای دیگری است. و این “جای دیگر” برای آشکار شدن نیاز به روشن شدن یک مطلب اساسی دارد؛ چرا تا امروز از این جریان حمایت شده است؟ چرا با منتقدان آن برخورد شده است؟ پاسخ دادن به این سوال‌ها گره‌گشای تمام مسائل پیچیده امروز است

آیت‌الله جنتی روز گذشته از تریبون نماز جمعه گفته است: “بسیاری از فعالیت‌ها و اقدامات گروه انحرافی، مقدمه انتخابات سال جاری است. جذب و توزیع برخی پول‌ها توسط این گروه از چشم مردم پوشیده نیست. لذا اگرچه امروز طبق «مصلحت» مردم چیزی نمی‌گویند اما در صورت لزوم به حساب اینها خواهند رسید.”

آیا “توزیع پول برای انتخابات” عبارت تازه‌ای است؟ سابقه‌ای ندارد؟ چیزی را به ذهن متبادر نمی‌کند؟ شاید جواب این سوال‌ها در همان کلمه “مصلحت” سخنان ایشان مستتر باشد.

آیت‌الله جنتی از خرافه‌پرستی این جریان اظهار تاسف می‌کند و می‌گوید: “اینها از یک طرف روی خوش به امریکایی‌ها و بیگانگان نشان می‌دهند و از طرفی ادعای تشرف به خدمت حضرت ولی‌عصر(عج) را دارند. کسی را عزل می‌کنند و می‌گویند “امام زمان گفته‌ شما را اینجا قرار دهیم.” مرجع ضمیر سخن ایشان هم روشن است “بادنجان دور قاب‌چین‌ها و افرادی که متاسفانه اطراف برخی از مسوولان جمع شده‌اند.”

ادعای رابطه با امام زمان هم ویژگی سابقه‌داری است. به امروز و دیروز هم برنمی‌گردد. قبل از آقای جنتی، بسیاری از منتقدان دولت نهم و دهم به صندلی‌های خالی منسوب به امام زمان و عزل و نصب‌های به فرموده ایشان اعتراض کردند. آن زمان به آن انتقادها بی‌اعتنایی شد اما خیلی سخت نبود درک اینکه کسانی که از رابطه با امام زمان حرف می‌زنند به دنبال حذف و مخالف با ولی فقیه هستند. امروز با گذشت چند سال خود اصولگرایان به هدف اصلی آن پروژه پی برده‌اند، آنجا که می‌گویند “جریان انحرافی مدعی است وقتی که مستقیم از ولی عصر دستور می‌گیرید چه نیازی به ولی فقیه دارید؟” آشکار شدن هدف این پروژه خود گام مثبتی است. ارجاع ندادن به سابقه هم اشکالی ندارد اما آیا وقت آن نرسیده که حول همین شکاف بزرگ معادلات جناحی در ایران را عوض کرد؟

این جریان انحرافی با سکوت، حذف و تصفیه نیروهای انقلاب را نظاره کرد و اینک اصولگرایان با خودی‌هایی طرف شده‌اند که از جامعه مدنی سخن نمی‌گویند، اما برای رابطه با امریکا تلاش می‌کنند. از اصلاح ساختار حرفی نمی‌زنند در عین حال به دنبال تغییر ساختارند. سابقه‌ای در انقلاب و نزدیکی به امام(ره) ندارند اما مورد حمایت با سابقه‌ترین گروه‌های سیاسی قرار گرفتند.از تغییر قانون اساسی حرفی نمی‌زنند بلکه کلاً قانون را دور می‌زنند.ولایت فقیه را نقد نمی‌کنند بلکه از آن عبور می‌کنند.5 ایده‌هایشان را از جان لاک و استورات میل نگرفته‌اند بلکه با اجنه مرتبطند. با صندوق رای و انتخابات و کار حزبی کردن هم نمی‌توان با اجنه رقابت کرد. روش بازی با این جریان سیاسی را هیچ کس در هیچ کجای تاریخ نه می‌دانسته و نه تعلیم داده است. این جریان انحرافی موفق شده سیاست را به عنوان عرصه مذاکره و ائتلاف تعطلیل کند و حالا برای حذف این گروه چاره‌ای جز احیای دوباره سیاست نیست. برای درک این ضرورت کافی است اصولگرایان نگاهی به مواضع اخیر خود بیندازند و تعداد کلمات جن را در سخنان خود بشمارند؟ وقتی که حدادعادل و مرتضی نبوی که زمانی در مقابله با رقبای اصلاح‌طلب‌شان افراد قدری به حساب می‌آمدند درباره جن‌گیری و رمالی در مملکت سخن می‌گویند، وقتی که دادستان تهران درباره دستگیری یک جن‌گیر با نفوذ سیاسی حرف می‌زند، همان‌طور که ما حیرت‌زده می‌شویم، آنها نیز خود به این موضوع می‌اندیشند؛ به اینکه چند سال پیش برای رد مدعای رقبای خود باید رساله آخوندخراسانی و نائینی و جان‌ لاک می‌خواندند. کسانی که برای رد اندیشه‌های رقیب حداقل دو دهه مجبور شدند آنقدر درباره سکولاریسم و لیبرالیسم و دموکراسی مطلب بخوانند که بتوانند روشن کنند که الگوهای سکولاریسم چیست و چگونه باید ثابت کرد مسلمان سکولار نمی‌شود، حالا باید بنشینند و درباره رابطه جن و سیاست حرف بزنند. آنها تا چند سال پیش می‌توانستند تقویم خود را همه روزه ورق بزنند و دور آن روزی را که انتخابات است خطی بکشند و برای به دست آوردن کرسی پارلمان و صندلی رقیب برنامه‌ریزی کنند، حالا با اجنه چگونه رقابت خواهند کرد؟

نمی‌دانیم و احتمالاً هیچ‌گاه هم نخواهیم دانست که آیا آنها در خلوت خود به این مسائل می‌اندیشند یا نه؟ اما در حال حاضر همه فعالان سیاسی (غیر از آنها که با اخبار در ارتباطند) چه اصلاح‌طلب، چه اصولگرا یک خواست سیاسی مشترک دارند؛ خواست مشترکی که می‌تواند تمامی تفاوت‌های آنها را بی‌رنگ کند و آن خواست “احیای سیاست” است، چرا که سیاست چند صباحی است مرده است. سیاست در معنای تدبیر، مذاکره، گفت‌وگو، ائتلاف مملکتداری، مدیریت و هر معنای دیگری که در نظر بگیرند دیگر وجود ندارد. مملکت‌داری، آدم می‌خواهد. به محض اینکه نخواهی مملکت‌داری کنی به کسی احتیاج نداری، این فصل مشترک یعنی احیای سیاست، رقابت سیاسی، حرف سیاسی و نظر سیاسی. اگر تعطیل شود نتیجه‌اش همین می‌شود که شد به قدرت رسیدن اجنه؛ موجوداتی که هستند ولی ما نمی‌بینیم‌شان.

ما که 30 سال رقابت با خودمان را یاد نگرفتیم چطور می‌توانیم با “از ما بهتران” رقابتی کنیم و احیاناً برنده هم بشویم. آن جن‌گیرهایی که با ماورا هم ارتباط دارند صندوق رای دست‌شان بیفتد چه اتفاقی می‌افتد؟ اسم چه کسی بیرون می‌آید….؟

منبع: روزگار، بیست و سوم اردیبهشت