بازی تمام نشد، می شود گفت هنوزشروع هم نشده است. برنده و بازنده ای در کارنیست، مگر دموکراسی. نه آن حدود18 میلیونی برنده اند که به شعار”امید و تدبیر” رای دادند و نه حدود ۱۷ میلیون نفری که زیر پرچم اقتدارسینه زدند. آن ۱۵حدود میلیون نفری هم که بهر دلیل رای ندادند، بازنده نیستند.
تاریخ، بعد ازاین مرحله بازی که تازه دارد شروع می شود، در اوراق خود ثبت خواهد کرد که کدام یک ازاین سه گروه می توانند دردور بعدی بازی کنند.آیا اقتدار گرایی حق دارد که آینده ایران و حتی اسلام را در مشت های گره کرده جا می دهد؟ آیا نیروهای مختلف اجتماعی که در فاصله چهارسال دستبندهای سبز را که نشانه کف مطالبات ملی بود باز کردند و با جامه بنفش چند طبقه پائین تر رفتند، در این عقب نشینی برحق بودند؟ یا نیروهای سیاسی- اجتماعی دیگر که در “ نظام” سیاسی کنونی روزنه امید نمی بینند و “انتخابات آزاد و منصفانه” را راه نجات می یابند؟ همه این نیروها که در وزن کشی کنونی خیلی هم از هم فاصله ندارند و قطعا در یک “انتخابات آزاد و منصفانه” آرایش قوای دیگری خواهند گرفت، برآمد جامعه ایران در لحظه کنونی تاریخ اند. اگر دو نیرویی را که “نه” مطلق گفتند ویا به نامزد کف اقتدارگرایان رای”آری” دادند، در برابر اقتدار گرایان بگذاریم، اکثریت قاطع مردم ایران به “نظام” کنونی و یادستکم به سیاست های آن “نه” گفته اند واقتدار گرایی با همه امکانات نتوانسته است جز اقلیتی را بسیج کند.
می توان بر بستر وزن کشی کنونی، گربه نازنین را به سه دایره تقسیم کرد. اگر واجدین شرایط رای ۵۱ میلیون نفر باشند، جانبداران اقتدار و خشونت در کوچکترین دایره جای می گیرند . نیروهایی که عموما از سی و چند سال تلاش همه جانبه “جمهوری اسلامی” برمی آیند و در همه این سالها “ ایران” را به رنگ و سلیقه خود معرفی کرده و تاریخی متنوع و متکثر را به این اندازه تقلیل داده اند. دو دایره دیگر که اولا در اندازه بسیار نزدیکند و دوما هم را در سطوح مختلف می پوشانند، آراءو سلایق بسیار متفاوتی را شامل می شوند که ازمنتها الیه چپ تا نهایت راست را در خود دارد. می شود گفت همه سلایق غیر اقتدار گرایانه که “ایران اسلامی” را جانشین “ایران” نکرده اند، با جنگ مخالفند، می خواهند بیرون از سقف ایدئولوژی “زندگی” کنند وتساهل و تسامح رادرجامه فرهنگ درحق هم روا دارند، دراین دو دایره جا گرفته اند.
البته آقای هاشمی رفسنجانی که خود توسط نیروهای امنیتی ردصلاحیت شده اند، مزاح می فرمایند که: “ایران دموکراتترین انتخابات دنیا را برگزار کرد”. کمترین شکی نیست که این انتخابات درعمل ربطی به معیارهای جهانشمول “انتخابات آزاد و منصفانه” نداشت. رقابتی بود بین سلایق مختلف گروههای درون نظام که حتی اصلاح طلبان در حدود آقایان خاتمی و هاشمی راهم شامل نمی شد.
شاید اینجا حق با آقای سیدعلی خامنه ی باشد که “ملت بزرگ ایران” را “پیروز حقیقی ” دانسته و البته بلافاصله هم “مردمسالاری دینی” را به جامه شان وصله کرده اند.
می توان از مجموع این “مصادره به مطلوب” آقایان که نشان می دهد متاسفانه هنوز چشم بر واقعیت نگشوده اند، دستاورد لحظه کنونی را چنین در منظر تاریخ قرار داد: پیروز حقیقی، روند دموکراسی است که ملت بزرگ ایران را گام به گام به هم نزدیکتر و از هرنوع نظام ایدئولوژیک دورتر می کند.
انقلاب اسلامی از جمله مولود شعار “همه با هم” بود که جامعه ای پیشامدرن و قبیله ای را برای بر اندازی بسیج و یگانه کرد. لحظه کنونی سنتز تاریخی آن شعار است که آنتی تز خود را در “من” شهروندی جامعه در حال گذار یافت. همه ایام منجربه ۲۴ خرداد به رود خروشانی شبیه بود که گفت و گوی “من” با “من” در آن موج درموج می رفت. از نخبگان گرفته تا بدنه جامعه در داخل و خارج کشور- که دیگر ماهیت یگانه ای دارند به موهبت عصر اینترنت - در رسانه ها و محافل، درخلوت و آشکار، بحث، مجادله و حتی جدال ادامه داشت. تند هم می شدگاه. تندی هم درمی گرفت. نتیجه نهائی، بر اساس تصمیم هر فرد مشخص شد و اکثریت جامعه مخالف با اقتدار گرایی را در دو دایره کم و بیش برابر جای داد.
من که از عصر “همه با هم” آمده ام، معنای “دستور تشکیلاتی” را می دانم و خصوصیات جامعه “پدرسالار” را درتجربه دارم، شب گزینش رئیس جمهور، به جلسه ای کوچک دعوت شدم که بچه های نسل نو می خواستند تا صبح توی سرو کله هم بزنند و تصمیم بگیرند. وهمین شد. جدالی در گرفت وتاصبح و هرکس سرانجام دایره خود را انتخاب کرد.
همه ما پیروز از آن جدال شبانه بیرون آمدیم. آنکه رای داد و آنکه نداد. عصر جمعه هم گرد آمدیم وبه افتخار آزادی، دمکراسی را درجام ها ریختیم ونوشیدیم. بیمار بودم و عصر اما آفتابی تر از آن را بیاد ندارم.
واین تازه آغاز بازی در زمین دمکراسی است و تا فینال راه درازی مانده است. در صحنه سیاسی-ـ اجتماعی پیروز خیلی زود چهره خواهد کرد:
آیا اکثریت جامعه ایران-ـ یکی از دو دایره-ـ درانتخاب خود حق داشت؟
آیا اندکی ازامیدهای یک جامعه سرکوب شده و نا امید به سرانگشت تدبیر گشوده خواهد شد؟
آیا “نظام” چشم بر جهان واقع خواهد گشودو سایه تحریم وجنگ از سر ایران برچیده خواهد شد؟
آیا هزینه های میلیاردی که برای جنگ و فتح هزینه می شود به سفره مردم برخواهد گشت؟
آیا فرزندان زیبای ایران که امشب در خیابانها پایکوبی می کنند، از فردااجازه خواهند یافت “زندگی” کنند وحتی اندکی؟
آیا…..
پاسخ این پرسش ها خیلی زود معلوم و در دو دایره بزرگ اجتماعی به بحث ونقد گذاشته خواهد شد.
معلوم نیست از این منظر برنده کیست و بازنده چه کسی؟
اما برنده اصلی درمتن حوادث روز ازهمین حالا پرچم فتح بدست دارد: دموکراسی که می رود و ما را باخود می برد. دراین متن همه ما همبازی هستیم، مبادا به هم پشت پابزنیم. همه ما- اگرباشیم- و شما که هستید، در فردای ایران آزاد باید با هم در آزادی زندگی و درمتن قواعد دموکراسی رقابت کنید.