پدر میثم عبادی که روز سه شنبه برای پی گیری پرونده جان باختن فرزندش در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری حضور یافته بود در مصاحبه با “روز” می گوید در نهایت به او گفته اند قاتل شناسایی نشد.
اصغر عبادی می افزاید: به من گفتند شانس آوردی پرونده ات رو آمده و شانس آوردی جنازه بچه ات دست ات آمده خیلی ها الان نمی دانند بچه هایشان کجاست. مرده است یا زنده.
میثم عبادی، نوجوانی بود که یک روز پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بر اثر اصابت گلوله جان باخت. پدر او هفته گذشته در مصاحبه با “روز” گفته بود که برای ۱۵ بهمن از او خواسته اند به دادگاه مراجعه کند. او اکنون و پس از مراجعه به دادگاه به “روز” میگوید: “رفتم به من گفتند چرا بچه شما ۲۳ خرداد رفته خیابان ولیعصر. یعنی ۴ سال بعد از کشته شدن بچه من و رسیدگی نکردن به شکایت من تازه حالا می پرسند چرا پسرت رفته خیابان ولیعصر! بعد هم مرا بیرون کردند و با وکیل حرف زدند”.
او می افزاید: “من وقتی رفتم دادگاه، وکیل آنجا بود و گفت تقاضای دیه کرده ام. پرسیدم آن بسیجی را دستگیر نمی کنند؟ گفت نه برای او منع تعقیب صادر کرده اند. قاضی هم به من گفت او بی گناه است. گفتم پوکه های گلوله ها و گلوله ای که از شکم میثم خارج کردند از اسلحه این آقا بوده. اما چه کسی حرف مرا گوش می کند؟ صد در صد قاتل بچه من همان بسیجی است ولی هیچ کاری نکردند. حالا هم منتظر هستیم ببینیم چه می گویند و چه رایی می دهند و.. وکیل گفت اگر خبری شد من به شما زنگ می زنم”.
آقای عبادی سپس می گوید که قاضی به او گفته است شانس آورده ای جنازه بچه ات دستت آمده: “قبلا هم رسیدگی نمی کردند. الان هم همین طور است. من شکایت کرده بودم،مرا خواستند رضایت بدهم و امضا کنم. نکردم برای همین الان اینجا خواسته اند. وگرنه پرونده من اینجا نبود دادسرای جنایی بود. به من گفتند شما شانس آوردی پرونده ات رو آمده، الان خیلی ها نمی دانند بچه هایشان کجاست، مرده است یا زنده. این را راست می گویند. خیلی ها وضعیت شان بدتر از من است. بعد هم قاضی گفت شانس آوردی جنازه بچه ات دست ات آمده. به قاضی گفتم کل تهران را به من بدهید به چه دردم می خورد؟ گفتم زجری که من می کشم بابت بچه ای که از دست داده ام باید سرتان بیاید تا بفهمید چه زجری می کشم. عصای دست مرا شکسته اند. حالا هم دیگر کاری از دست من ساخته نیست. اصلا کسی به حرف ما توجهی ندارد”.
پدر میثم عبادی پیشتر به “روز” گفته بود: “۲۳ خرداد، تنها یک روز بعد از انتخابات میثم را کشتند. آن موقعی که تیر خورد اصلا نه کسی اجازه تیراندازی داشت نه چیزی. هیچی نبود اما آقای بسیجی، میثم را با تیر زد.بعد موتورش را گذاشته و در رفته بود. او را از روی موتور پیدا و شناسایی کردند. بعد هم فهمیدند از اسلحه آن آقا تیراندازی شده. پوکه های گلوله ها را وقتی پیدا کردند من آنجا بودم. گلوله را هم که از شکم میثم درآوردند قاضی به خود من گفت این گلوله با گلوله ای که از اسلحه این آدم شلیک شده،مطابقت دارد. او را بازداشت کردند و بعد گفتند انحصار وراثت کنید سه ماه دویدم و انحصار وراثت کردم. بعد گفتند آزاد کرده اند. گفتند او را اشتباهی گرفته اند و بعد از حدود ۶ ماه با سند آزادش کردند. جواب هم ندادند که وقتی پوکه های گلوله و گلوله ای که از شکم میثم خارج کرده اند با اسلحه این فرد مطابقت دارد چطور او را اشتباهی گرفته بودند؟ بعد هم پرونده را از شعبه اول که آقای شاملو رسیدگی می کرد گرفتند و دادند شعبه سوم. بعد گفتند قاتل شناسایی نشد. به من گفتند پرونده مختومه اعلام می شود. بعد از چند وقت زنگ زدند گفتند بیا دادگاه جنایی باید امضا بدهی. رفتم، گفتند پرونده را فرستادیم تجدید نظر، برگرداندند و باید امضا کنی. گفتم امضای چی؟ گفتند برای آن فردی که بازداشت شده بود باید رضایت بدهی. گفتم من رضایت نمی دهم و شکایت دارم. آخر سر وقتی باز برای پی گیری رفتم گفتند می خواهی بنویسیم از بیت المال ده پانزده تومان دیه بگیری؟ گفتم نه و دیگر نرفتم. یکبار دیگر رفتم و به دفتر رئیس جمهور شکایت کردم و گفتم دیه نمی خواهم”.