ویرانی چند رویا

نویسنده
کسری رحیمی

» صحنه/ اجرای تهران

 

بی بی بیدل / کارگردان: آزاده انصاری، نویسنده: نادر برهانی مرند، بازیگران: آناهیتا اقبال نژاد، محمودرضا رحیمی، فرشته سرابندی، محسن قصابیان، سهیل ساعی و فرانک جلیلی، طراح صحنه: رضا مهدی زاده، طراح لباس: آزاده صادقی، موسیقی: فرهنگ سرخوش، طراح نور: رضا حیدری، طراح چهره پردازی: علی اصغر گودینی، طراح پوستر و بروشور: عماد سالکی، مدیر تولید و برنامه ریز: تورج ثمینی پور، مشاور تولید: محمد قدس،
گروه کارگردانی: تورج ثمینی پور، امین رهبر، مدیر صحنه: آرزو لولویی
منشی صحنه: الهه عبدی، عکاس و ساخت تیزر: امین اشرفی، مشاور رسانه ای: الهه حاجی زاده، تبلیغات مجازی: امیر قالیچی، امور بین الملل: غزاله مرادیان، امین رهبر، اجرای چهره پردازی: بهاره اسدی، دستیاران طراح صحنه: رضا بازگیر، سعید معروف پور، پوریا اخوان، علی ادهمی، دستیار نور: علی افتخاری.

“بی بی بیدل” که پا به مرزهای داستان پردازی سینمایی می گذارد، نمایشی است از زندگی چهار دوست صمیمی که در یک اتفاق، آینده هر کدام از آنان به شکل متفاوتی رقم می خورد.

فریبا و گیتی دو دوست صمیمی هر دو به مسیح علاقه دارند و در این بین، سیاوش که عاشق فریباست، بین این دو قرار می گیرد. مسیح، مهندسی است عاشق ادبیات و زندگی حرفه ای اش هم مثل زندگی عشقی اش دوطرفه است. او دیوانگی های سیاوش، سادگی گیتی و درون گرایی فریبا را به مسخره می گیرد. او کاراکتری زیرک و باهوش است که با شناخت نقاط ضعف دیگران بر آن ها مسلط می شود. فریبا دختری آرام و منفعل است. او علاقه خود را به مسیح انکار نمی کند، اما در برابر علاقه سیاوش به خودش هم ایستادگی نمی کند و با سکوتش، اولین اشتباه را که به وجود آورنده خطاهای بعدی است، مرتکب می شود. گیتی دختری ساده و شاعر مسلک است که بی پروا احساساتش را بیان می کند و همین بی پروایی او را درگیر عشقی نافرجام به مسیح و خیانت به صمیمی ترین دوستش می کند؛ اتفاقی که با دگرگونی ماجرای کلبه کوهستانی در “بی بی بیدل”، ممکن بود هیچ گاه اتفاق نیفتد.

تم اصلی این نمایش، نظریه “اثر پروانه ای انیشتین” است؛ این که ممکن است حرکت بال پروانه ای در یک طرف دنیا، در سمت دیگر جهان توفانی بزرگ به پا کند. از این نظریه در ادبیات و هنر به عنوان مثالی اغراق آمیز برای بازی دومینویی استفاده شده است که در همان حال که انسان ها را به هم مرتبط می کند، رفتارها و کنش های هر فرد را بر دیگری بسیار موثر قلمداد می کند. شاید اگر فریبا به احساسش نسبت به مسیح در کلبه اعتراف نمی کرد یا اگر گیتی به سادگی تسلیم عشق کورکورانه خود به مسیح نمی شد، یا اگر سیاوش از احساس واقعی اش نسبت به فریبا نمی ترسید و… سرنوشت شخصیت ها به گونه ای دیگر رقم می خورد. شاید اگر فریبا به جای مسیح با سیاوش، که پزشک زنان است، ازدواج می کرد، به خاطر یک بارداری خطرناک از دنیا نمی رفت یا اگر گیتی با مسیح ازدواج می کرد، ناچار نبود برای هویت بخشیدن به فرزند ناخواسته اش، ترک وطن کند یا ممکن بود همه چیز در همان کلبه کوهستانی به خوبی و خوشی تمام شود و هر یک از شخصیت ها راه زندگی خود را بدون هم طی کنند، همان طور که در پایان نمایش از زبان خشایار می شنویم. نویسنده بی آن که بخواهد به مسائل پیچیده فلسفی وارد شود، بحث “جبر و اختیار” را در دل یک داستان دراماتیک مطرح می کند و موشکافانه وظایف تک تک اعضای این گروه دوستی را گوشزد می کند که اگر هریک، عملکرد درستی نداشته باشند سرنوشت خود و دیگران را به خطر می اندازند.

او مَثل” یک مشت نمونه خروار” را در انتخاب جامعه کوچک خود نمایان ساخته
و به نقد اشتباهات آدمی می پردازد. اشتباهاتی که ممکن است بسیار گران تمام شود
و سرانجامِ بسیاری را به قهقرا بکشاند. او به خوبی نشان می دهد که اگر آدمی به امیال سرکش خود لگام نزند و نخواهد معقول عمل نماید چگونه به راحتی سقوط می کند
به گونه ای یک عمر تاوان اشتباهات را پس می دهد. او با کارگردانی خوب “آزاده انصاری”
یک جامعه کوچک دانشجویی را به صحنه آورده است تا مشخص کند وظایف قشر نخبه
در قبال خود و سایرین به جهت رشد بینش و تفکر بسیار سنگین تر است و از ایشان توقع بیشتری می رود چراکه باید اقشار تحصیلکرده دانش و مطالعات را در وجود خود نهادینه کنندو فرهنگ و نگرششان را به حیات، تعالی بخشند.

بی بی بیدل متنی است که به گفته خود نویسنده، از دل نوشته های دوران جوانی و دانشجویی او برآمده است. در پایان باید گفت، گرچه نمایشنامه “بی بی بیدلگ به دلیل دارا بودن ویژگی هایی چون تک گویی های روان با زبانی شاعرانه و متفاوت با دیالوگ ها و نیز خلق لحظاتی جذاب میان شخصیت ها، در القای مفهوم به تماشاگر، کمک شایانی به کارگردان اثر کرده است، اما نباید فراموش کرد که متن، علیرغم آن که نقشی اساسی در شکل گیری بنیان های فکری جاری در یک اجرا ایفا می کند، در کلیت یک اثر نمایشی، تنها به عنوان عنصری از مجموع عناصری است که ایده و دیدگاه کارگردان آن را متفاوت از یک نمایشنامه خوانی می کند.