صلح نوبل از نگاه چینی‌ها

فرزانه روستایی
فرزانه روستایی

اعطای صلح نوبل به یک فعال حقوق بشر چین یادآور یک رمان مشهور چینی است به نام “کما در پکن”. قهرمان داستان دانشجویی است که پس از 20 سال از کما به هوش آمده و همه سرکوب خونین تیان‌آن‌من را فراموش کرده‌اند اما آتش مستقیم چندین تانک و مسلسل به روی دانشجویان هنوز جلوی چشم اوست. چینی‌ها طی چند سال گذشته در رویای درو کردن جوایز نوبل در زمینه‌های مختلف علمی و ادبیات بوده‌اند. اما اعطای نوبل به یک فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی که واسطه مذاکره ژنرال‌های ارتش و دانشجویان پناه‌گرفته در تیان‌آن‌من بود تا هرچه ممکن است سرکوب کمتر خونینی صورت بگیرد چینی‌ها را از کوره به در کرد. ظاهراً CNN در حال پخش خبر اعطای نوبل به شیائوبو بود که پارازیت‌ها CNN چین را از کار انداختند. خبرگزاری چین نیز صفحه‌ای اینترنتی را به نوبل اختصاص داده بود که با اعلام خبر داده شدن صلح نوبل به یک فعال حقوق بشر چینی آن صفحه و twitter همه از کار افتادند و فیلتر شدند. اولین عکس‌العمل رسمی چینی‌ها اعتراض وزیر خارجه چین بود که گفت این آقا که به او جایزه صلح نوبل داده‌اید یک جنایتکار است که به دلیل اختلال در امنیت کشور از سوی دستگاه قضایی چین محکوم شده است. وزیر خارجه چین حتی کمیته صلح نوبل را نصیحت کرد که اعطای این جایزه به چنین آدمی بی‌ربط و مخالف روح حاکم بر صلح نوبل است. وی حتی به کمیته صلح نوبل پیام داد لو شیائوبو نه طرفدار حقوق بشر و روابط دوستانه بین‌المللی است و نه مخالف خلع سلاح است. جهانی شدن موضوع نقض حقوق بشر در چین با این جایزه نوبل چنان بر چینی‌ها گران آمد که اگر می‌شد اصرار می‌کردند او حتی انسان هم نیست.

سال 1989 که 700، 800 دانشجوی چینی قتل‌عام ‌شدند و فردا صبح چنان میدان تیان‌آن‌من را تمیز کرده بودند که گویی خون از دماغ کسی نیامده است دالایی لاما برنده صلح نوبل شد. به دستور دولت همه آکادمی‌های علمی چین فعال شدند تا در مذمت صلح نوبل تحقیق کنند و بنویسند. به نوشته نیویورکر، یکی از همین آکادمی‌ها گزارش مفصلی تهیه کرد مبنی بر اینکه: «جایزه صلح نوبل همیشه ابزاری سیاسی بوده. اما جای تاسف است بسیاری از کسانی که این جایزه را برده‌اند، از جمله دالایی لاما، ساخاروف، واسلاو هاول و لخ والسا همه سیاستمداران تروریست بودند که در خدمت سرمایه‌داری‌اند. مثل این است که برای عفت و پاکدامنی یک فاحشه بخواهید دلیل و سند بیاورید.»

خود چینی‌ها می‌گویند زندانی کردن روشنفکران و فعالان حقوق بشر مانند این است که جوجه‌ها را زندانی کنند تا میمون‌ها بترسند. منظور همان میمون‌هایی است که شریک قدرت هستند و از باز شدن اقتصاد چین میلیاردها دلار به جیب می‌زنند. اما مرور سوابق برخی از کسانی که جوایز صلح نوبل را برده‌اند این واقعیت را مورد تاکید قرار می‌دهد که در مواردی نمایندگان حوزه‌های جغرافیایی بسیار خطرخیز و رژیم‌هایی که رکوردی از نقض حقوق بشر و پایمال کردن حقوق انسانی را از خود باقی گذاشته، ‌این جایزه را دریافت کرده‌اند.

نلسون ماندلا، واسلاو هاول، لخ والسا، ساخاروف و دالایی لاما در میان برندگان صلح نوبل بیشترین رکورد برای احیای حقوق بشر را از خود باقی گذاشته. اما نقش لیو شیائوبو به لحاظ تلاشی که برای بهتر زندگی کردن یک میلیارد و 300 هزار نفر از ابنای بشر انجام داده شاید فقط با تلاش نلسون ماندلا در استیفای حقوق مردم آفریقای جنوبی قابل قیاس باشد.

کسی انتظار ندارد اروپایی‌ها یا امریکا‌یی‌ها به خاطر زندانیان سیاسی چینی سودهای کلان روابط تجاری با چینی‌ها را نادیده بگیرند. هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا نیز در آخرین سفر خود به چین تاکید کرد حقوق بشر مهم است اما ربطی به بحران اقتصاد جهانی ندارد. با این حال تاثیر سیاسی که لیو شیائوبو در چین از خود باقی گذاشت بی‌نظیر بوده است. سوابق فعال سیاسی شدن او به 1989 و سالیانی برمی‌گردد که رژیم‌های کمونیستی یکی بعد از دیگری سقوط می‌کردند. ابتدا مجارستان و سپس آلمان شرقی، بلغارستان، چکسلواکی و رومانی و اندکی بعد یوگسلاوی شاهد تغییر رژیم بودند. دو سال بعد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سقوط کرد و به چندین جمهوری تجزیه شد. وقتی دانشجویان چینی حاضر به ترک میدان تیان‌آن‌من نشدند و تظاهرات آنان به خیابان‌های اطراف و به شهرها و استان‌های دیگر کشیده شد این انتظار یا وحشت نیز وجود داشت که جمهوری خلق چین نیز به حلقه رژیم‌های کمونیستی سابق ملحق شود اما نشد.

 لیو شیائوبو و دو فعال حقوق بشر دیگر که همگی در جریان جنبش دانشجویی و قیام تیان‌آن‌من فعال بودند، از اوایل دهه 90 پیش‌نویس منشوری را برای باز کردن فضای سیاسی چین تهیه و تنظیم و برای اظهار نظر در میان دایره‌ای از روشنفکران چینی توزیع کردند. جالب است که پیش‌نویس منشور فوق به دست ده‌ها نفر از ناراضیان و فعالان حقوق بشر رسید و نظرات آنان جمع‌آوری شد اما نه منشور 08 لو رفت و نه تور دستگاه‌های امنیتی چینی چنان تنگ بود که مانع تنظیم و نهایی شدن منشور 08 شود. منشور فوق که تغییر روابط قدرت و بنیان‌های سیاسی اقتصادی چین را هدف قرار داده و به صورت بنیادی خود حزب کمونیست و رهبران آن را مورد انتقاد قرار داده بود در 10 دسامبر 2008 پس از آنکه 300 نفر از اساتید دانشگاه و فعالان سیاسی آن را امضا کردند در بیستمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر از سوی سازمان ملل منتشر و متن آن با حفظ اسامی امضاکنندگان با ای‌میلی در اختیار همگان قرار گرفت.

زمان‌بندی انتشار منشور طوری تنظیم شد که در بیستمین سالگرد سرکوب تیان‌آن‌من، پنجاهمین سالگرد تبعید دالایی‌ لاما و شصتمین سالگرد شکل‌گیری جمهوری خلق چین و نودمین سالگرد جنبش ضدامپریالیستی در سال 1919 باشد. پس از انتشار منشور، لیو شیائوبو و سه استاد دانشگاه و فعال حقوق بشر دیگر همگی دستگیر و به زندان‌های طویل‌المدت محکوم شدند.

منشوری که قصد دارد پرجمعیت‌ترین کشور جهان را متحول سازد بر مبنای متون سیاسی- حقوقی تاریخ معاصر تنظیم شد، یعنی منشور 77 که از سوی روشنفکران و فعالان سیاسی چکسلواکی تهیه و منجر به فروپاشی آن رژیم شد، قانون اساسی ایالات متحده امریکا، اعلامیه حق انسان و حق شهروندی فرانسه، اعلامیه جهانی حقوق بشر، و در نهایت کمیسیون حقیقت‌یاب آشتی در آفریقای جنوبی و نیز با مدنظر قرار دادن برخی از ملاحظات قانون اساسی چین.

منشور 08 مشتمل بر سه بند اساسی است. در بند یک، ‌با مرور بحران‌های اساسی رژیم کمونیستی در چین به حکومت پیشنهاد می‌کند تسلیم ارزش‌های جهانی حقوق بشر شود، به ملت‌های متمدن بپیوندد و یک سیستم دموکراتیک را بنا نهد. در بند دو، برای خروج چین از بحران‌ فعلی پنج عامل آزادی، حقوق بشر، برابری، جمهوریت و دموکراسی را به‌عنوان بنیان‌های تغییر جامعه به سوی لیبرال‌دموکراسی را پیشنهاد می‌دهد. در بند سه، خواستار اصلاح قانون اساسی، تفکیک و توازن قوا، دموکراتیک شدن روندهای قانونی، استقلال قوه‌ قضائیه، بی‌طرف بودن نهادهای عمومی، آزادی اجتماعات، بیان، حمایت از اموال خصوصی، اصلاح مالی، امنیت اجتماعی، حفاظت از محیط‌زیست و آشتی ملی شده و تاکید می‌کند برای نائل شدن به بنیان‌های فوق یک کمیته حقیقت‌یاب ریشه‌های خیانت و بی‌عدالتی مسوولان سال‌های گذشته را مورد ارزیابی قرار دهد.

تا پیش از منشور 08 هر گروه و جریان سیاسی که پیشنهادی برای اصلاح امور داشت اصول و معیارهای سوسیالیسم را مبنای کار قرار می‌داد.

سه طراح منشور 08 برای اولین بار بدون اینکه ‌نگاهی اساسی به سوسیالیسم داشته باشند و از ادبیات سیاسی حاکم بهره‌ای برده باشند لیبرالیسم و ارزش‌های آزموده شده در جهان غرب را ملاک و معیار پیشنهاد خود برای تغییر جامعه چین قرار دادند.

منشور 08 پیشرفتی اساسی در گفتمان اصلاحی و در هدایت ایده‌های دموکراتیک چینی‌ها به سوی لیبرالیسم و نیز پیچیده‌تر کردن نگاه به تغییر گام به گام جامعه چین بود.

بنا بر یک نگاه، به دلیل پیچیده و بسیار بزرگ بودن سایز بحران‌ها در چین اصول و پیشنهادهای منشور 08 بسیار کلی و تا حدودی انتزاعی بود اما مبنایی شد برای هر نوع نگرش اصلاحی از سوی بسیاری از ناراضیان. حداقل اکنون بسیاری از روشنفکران و ناراضیان تحت تاثیر منشور فوق به این نتیجه رسیده‌اند که دیکتاتوری حزبی، مدل حکومت شخص مائو و جانشینان وی و نیز استبداد پس از سرکوب تیان‌آن‌من ریشه ناکارایی اجتماعی، نابرابری و فساد در چین بوده است. توافقی ضمنی نیز در حال شکل گرفتن است که اداره کشور از سوی دایره محدودی از کسانی که خود را موظف به پاسخگویی و شفافیت نمی‌دانند بدترین فریبی است که از آن می‌توان برای پایمال کردن بزرگ‌ترین دستاورد بشری یعنی دموکراسی استفاده کرد و اینکه فقط نظامی مبتنی بر انتخابات با شرکت احزاب متعدد در چارچوبی که تفکیک قوا در آن لحاظ شده و قدرت حاکمیت محدود شده و حقوق بشر محترم شمرده شود امکان اصلاح سیستم را دارد.

چینی‌ها از وحشت سقوط هفت رژیم کمونیستی اروپای شرقی ابتدا سرکوبی خونین و سنگین و سپس باز کردن گوشه درهای فضاهای سیاسی را آغاز کردند. اما خیلی زود به این نتیجه رسیدند که رشد اقتصادی ثابت 10 درصدی و ثروتمند شدن شهروندان نیاز آنان به دموکراسی، فضای باز سیاسی و نیاز به سازمان‌ها و احزاب و سندیکاهای غیردولتی را کاهش می‌دهد. اما ادامه رشد اقتصادی بدون تحول سیاسی و اجتماعی و اصلاح ساختار سیاسی و نیز بدون مبارزه با فسادی که دولتمردان در آن نقش‌های بزرگ دارند موضوعی است که گذشت زمان امکان‌پذیر بودن آن را معلوم می‌کند. همان‌گونه که اکنون، لیو شیائوبو به نماد مساله‌دار بودن حقوق بشر و عقب‌افتادگی سیاسی کشوری تبدیل شده است که دومین قدرت اقتصادی جهان محسوب می‌شود.

 

منبع: شرق، 21 مهر