دانیل فوره
در کشور او رقصیدن، یک گناه و مخالفت با حکومت محسوب می شود و مستوجب سرکوب است. افشین غفاریان، رقصنده ایرانی ۲۳ ساله، کشورش را ترک کرده تا بتواند در آزادی کامل به هنر خود بپردازد. امروز این هنرمند حرکات نمایشی به پاریس پناهنده شده و به دور از دوستان خود درحال ساختن یک زندگی آزاد است.
“اینجا خانه جدید من است.” طی یک سال اخیر، افشین غفاریان شش روز در هفته در مرکز ملی رقص پانتن در نزدیکی پاریس به تمرین پرداخته و راهروهای پرپیچ و خم این مرکز را که به سالن های رقص ختم می شود به خوبی می شناسد. بله، اینجا خانه جدید اوست. به هرحال، این تبعید شده خانه دیگری ندارد.
ورود او به مرکز ملی رقص پانتن با ورودش به فرانسه در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۰۹ متقارن شده. افشین آن روز به خانه شاهرخ مشکین قلم، هنرمند تئاتر کمدی فرانسه، که با هم در فیس بوک آشنا شده بودند رفت. او نیز یک ایرانی تبعیدی است. افشین مدتی در خانه شاهرخ ماند و به واسطه او با مونیک باربارو، رییس مرکز ملی رقص پانتن، آشنا شد. او اولین بار که افشین را دیده گفته: “چقدر جوان است!” در آن زمان امکان ارتباط برای افشین چند کلمه انگلیسی است ولی مونیک باربارو در برق چشمان افشین به علاقه او به کارش پی می برد، به ویژه دستمال گردن سبز رنگش که هیچ گاه آن را از خود دور نمی کند و نشانی از همبستگی او با اعتراضات مردمی کشورش است.
او همه چیزش را ترک کرده، ولی اکنون آزاد است و “هر گوشه از هوای پاریس آزادی جدیدی را به او نوید می دهد”. او گهگاه با خانواده اش تماس می گیرد. دیکتاتوری که جسم مردم را در تنگنا قرار داده و روح آنان را نابود کرده در نظر او پست و حقیر است.
ازنظر مقامات جمهوری اسلامی، افشین غفاریان کاملاً در مسیر اشتباه قرار گرفته. ابتدا به این دلیل که می رقصد. زیرا رقص و درکل جسم و بدن در این کشور گناه محسوب می شود. “رقصیدن ممنوع است. رقصیدن حتی یک اعتراض است.” زمانی که نام محمود احمدی نژاد مجدداً از صندوق ها بیرون آمد، افشین نسبت به صحت آن اعتراض داشت. مردم به خیابان ها آمدند. سرکوب شدید بود.
فراگیری رقص از یوتیوب
او روز ۲۲ ژوئن در بیابان های اطراف تهران دستگیر شد و مورد شکنجه قرار گرفت. “یک بسیجی به من گفت که هنرمندانه مرا خواهد زد. گفت کاری می کند که دیگر نتوانم به روی صحنه بروم. از اینکه دیگر نتوانم برقصم خیلی ترسیده بودم.” او را در ۵۰ کیلومتری تهران بدون پول، تلفن و دوربین رها کردند. “فکر می کنم آن موقع زندان ها پر بود.”
چند روز بعد او دعوتنامه ای از یک جشنواره آلمانی دریافت می کند. افشین علی رغم دستگیری اش موفق به خروج از کشور می شود. در آلمان روی صحنه می رود و آخر نمایش خود را عوض می کند. او با پارچه سبزرنگی که به مچ دستش بسته بود، علامت پیروزی را نشان داد و فریاد برآورد: “آزادی برای ایران و همبستگی با مردم ایران!” او زمانی که از تئاتر خارج می شد، با دوست خود شاهرخ تماس گرفت، چون می دانست که دیگر نمی تواند به عقب بازگردد. این یک فرار نیست، یک تبعید است.
۲۳ اکتبر ۲۰۱۰ یک سال پس از ورودش به فرانسه، نمایش جدید خود را به نام “فریاد پارسی” روی صحنه برد. او که رقصیدن را از یوتیوب فرا گرفته و تنها در بیابان های تهران روی صحنه رفته، حضار فرانسوی را مسحور کرد. ازنظر مونیک باربارو کار او موفق بوده و آن را برای فصل ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ برنامه ریزی خواهد کرد.
افشین که امید به موفقیت دارد، چند شب در هفته پذیرای تماشاگران فرانسوی است و درآمد اندکی برای پرداخت اجاره خانه اش به دست می آورد. او نمی داند کی خانواده خود را خواهد دید.
منبع: اوست فرانس، ۲۷ دسامبر