دخالت حکومت ایران در شخصی ترین امور

نویسنده

» تحلیل دی ولت از جوانان در شهرها

اشتفانی روپ

در ایران، دولت در عشق هم دخالت می کند. به عنوان مثال مردان و زنان در مراسم ازدواج باید به صورت جداگانه جشن بگیرند. ولی زوج های جوان هر کاری می کنند تا این تدابیر را دور بزنند.

بلندی موهای شهرزاد به حدی نیست که بتوان گفت برای یک مراسم عروسی آماده است. مراسم ازدواج این دختر ۲۸ ساله تا ۵ ماه دیگر برگزار خواهد شد. ولی حتی تا آن زمان نیز بلندی موهای بلوند او تا حدی نخواهد بود که بتواند یک شینیون زیبا برای ازدواج اش درست کند. آرایشگرش می گوید: “مشکلی نیست.” آرایشگاه او برای دور ماندن از دید مردان، در زیر زمین یک خانه تأسیس شده.

شهرزاد می خواهد زوج های جوان ایرانی طبقه متوسط یک مراسم عروسی باشکوه بگیرند؛ ولی نه براساس سنت های اسلامی، بلکه براساس الگوهای غربی و بدون هیچ گونه محدودیت مذهبی. به دلیل قوانین سخت تعیین شده ازسوی جمهوری اسلامی، گرفتن چنین جشنی قابل قبول نیست و درواقع ممنوع است. و این موضوع برای هرگونه جشنی که مضمون آن عشقی باشد صدق می کند. به هرحال جوان ایرانی معلق میان باورهای مذهبی و تأثیرات غربی به رؤیای خود دایر بر پوشیدن لباس سفید مبادرت می ورزد. آنها طرح ها و برنامه هایی برای این مراسم دارند و حاضرند بهای آن را نیز بپردازند. با این حال، از حدود یک سال پیش چالش های جدیدی در این راه به وجود آمده: بدتر شدن شرایط اقتصادی کشور تحت ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، نرخ بالای بیکاری، سقوط شدید ارزش ریال و تأثیرات تحریم ها به دلیل برنامه هسته ای این کشور. اینها مسایلی است که برگزاری یک مراسم عروسی را پیچیده کرده.

در سالن های کوچک زیبایی نیز این مسأله مشهود است. شادمانی چهره شهرزاد خیلی زود ناپدید می شود. او با ناامیدی به دختر خاله اش منصوره می گوید: “شاید مجبور شویم عروسی را عقب بیندازیم.” دو روز پیش او متوجه شد که والدین همسر آینده اش نمی توانند از عهده چنین مراسم باشکوهی، آن طور که عرف است و مورد انتظار خانواده اوست، برآیند. هزینه این مراسم ازسوی شوهر و خانواده اش پرداخت می شود. خانواده عروس جهیزیه و وسایل زندگی زوج جوان را برعهده دارند. تورم، تحریم و مشکلات اقتصادی بر روند اجرای سنت ها تأثیری نمی گذارند.

برگزاری یک مراسم عروسی در حدود ۱۵ هزار یورو هزینه دارد. درآمد ماهانه یک کارمند بانک در ایران در حدود ۲۷۰ یورو است. شهرزاد که فارغ التحصیل رشته ریاضیات است می گوید: “ما فکر می کنیم از برگزاری یک جشن پرهزینه که خیلی ها از آن لذت می برند، چشم پوشی کنیم.” بدین ترتیب آنها می توانند عروسی را در یکی از تالارهای شهر که به طور رسمی مورد تأیید حکومت است برگزار کنند. این مراسم می تواند به صورت سنت ایرانی-اسلامی برگزار شود که در آن زنان و مردان به صورت جداگانه جشن می گیرند.

منصوره می پرسد: “گرفتن عروسی به صورت جداگانه؟” این حالت برای این دختر جوان ۱۸ ساله غیرقابل تصور است. او می گوید: “فعلاً که لذت عروسی ازبین رفته.” او مدت ها چشم انتظار عروسی شهرزاد بوده؛ در سالن های یک باغ در خارج از پایتخت که نیروی انتظامی معمولاً به آنها دسترسی ندارد و زنان می توانند بدون روسری و با لباس های دکولته آزاد باشند و در حضور مردان برقصند. با این حال اجاره این باغ ها بسیار بالاست. و معمولاً رشوه پرداخت شده به نیروی انتظامی و دادن شام به نزدیک ترین کلانتری نیز به آن اضافه می شود. و البته روز به روز ایرانیان کمتری استطاعت برگزاری چنین جشن هایی را دارند. به واقع چرا اینگونه است؟ شهرزاد و همسرش می گویند: “از نظر ما، برنامه هسته ای هیچ افتخار ملی ای ندارد. این برنامه روز به روز ما را فقیرتر می کند.” هر دو قصد دارند پس از ازدواج ایران را ترک کنند و بخت خود را، به مانند بسیاری از مردم، در کشورهای دیگر جستجو کنند.

بهار، یک زن ۳۰ ساله، متخصص کامپیوتر، با شنیدن حرف های شهرزاد می گوید: “خوشبختانه من یک سال پیش ازدواج کردم.” در آن زمان هزینه عروسی نصف هزینه کنونی بود. با تورم فعلی او و همسرش نمی توانستند مراسم شان را در خارج از شهر بگیرند. در اطراف باغی که اجاره کرده بودند، باغ های میوه و دامداری گوسفندان بود. مهمانان دیر رسیدند، زیرا پیدا کردن راه برایشان سخت بود. آنها برای شام ۱۰ نوع غذا انتخاب کرده بودند و توانستند تا پس از نیمه شب به همراه مهمانان برقصند.

اکنون زندگی سخت تر شده، زیرا حتی مواد غذایی اساسی نسبت به سال گذشته دو برابر شده و این به دلیل بالا رفتن نرخ دلار و هزینه واردات است. بهار می گوید: “اگر از خودمان آپارتمان نداشتیم، یکی از ما فقط باید برای اجاره خانه کار می کرد.”

افزایش قیمت ها کمی قبل از انتخابات ۱۴ ژوئن موضوع بحث اکثر محافل است؛ نه تنها در سالن های زیبایی و خانواده ها، بلکه رجال سیاسی نیز اغلب وارد این گفتگو می شوند.

مریم، خواهر بهار، و شوهرش کمی پس از انتخاب مناقشه آمیز محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۹ ازدواج کردند. هر دوی آنها از طرفداران “جنبش سبز” هستند. او و شوهرش در زمان عروسی به همراه مهمانان شان سرود “ای ایران” را خوانده اند.

ولی از سال ۲۰۰۹ تاکنون امید برای اصلاحات به صفر رسیده و دستگیری های گسترده باعث ارعاب مردم شده. دو نامزد اپوزیسیون به حصر خانگی درآمده اند و بسیاری از اندیشمندان دستگیر و زندانی شده اند. رکود اقصادی حرکت خود را در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد آغاز کرد. مریم می گوید: “ما هر دو کار می کنیم و حقوق مان تا آخر ماه تمام می شود، و هیچ پس اندازی نداریم.”

او و شوهرش غرب را مقصر نمی دانند؛ چرا که این دولت ایران است که باید به مذاکره بنشیند تا به این رویکردهای مجازات کننده خاتمه دهد.

منبع: دی ولت، ۱۹ مه