راست افراطی به چه کار می آید؟

امیر حسین گنج بخش
امیر حسین گنج بخش

در مبحث دسته بندی و تحلیل نیروهای سیاسی درون جمهوری اسلامی، مفهومی‌ زیر عنوان”راست افراطی” باب شده است که قرار است همه ایرادات و اشکالات موجود در نظام جمهوری اسلامی به گردن آن انداخته شود. اخیرا دوست گرامی‌رضا علیجانی نیز در نوشته‌ای زیر عنوان “راست افراطی چیه؟” به تبیین این گرایش دست یازیده است. مطلب علیجانی بهانه‌ا‌ی است برای پرداختن به این مفهوم و کاربرد آن در سیاست ایران. او می نویسد :“عنوان و لقب “راست” و راست افراطی برای افکار، افراد و جریانات ضدآزادی و دموکراسی و حقوق بشر و… به کار رفت. هم اکنون نیز پس از حدود بیش از دو دهه این اصطلاح هم چنان در همین زمینه و بستر به کار می‌رود”

 این نوشته می‌کوشد تا نشان دهد که مفاهیم کلاسیک (چون راست و چپ) همچون تقسیم بندی‌های سیاسی در نظام‌های شناخته شده و سکولار امروز توانایی تبیین نیرو ‌های درون نظام جمهوری اسلامی را ندارند، و موجب سر در گمی و اغتشاش در ارزیابی اهداف و اعمال حاکمان جمهوری اسلامی میشوند.

دلیل اصلی‌ناکارامدی مفاهیم کلاسیک، پدیداری نظام نوینی به نامه “جمهوری اسلامی” است، که نظیر آن دیده نشده است( در این باره جای دیگری بحث شده است.چنان چه در طول تاریخ نیز پیدایش نظام‌های نوین فقر مفاهیم رایج آن زمان در توضیح رفتارها و ساختارهای جدید را ناممکن کرده بود. شاید معروف‌ ترین مثال، نظام‌های توتالیتر بودند که اتفاقا در شکل “چپ” و “راست” آن ظاهر شدند، اما مشخصات مشترک آنها هیچ ربطی‌به چپ و راست کلاسیک نداشت. در این ارزیابی، استالین و هیتلر از یک جنس بودند. 

آیت‌الله خمینی؛معضل طبقاتی و پیامد آن

 گرفتار شدن در چارچوب مفاهیم میتواند عوارض مصیبت باری در حوزه سیاست گذاری داشته باشد. برای مثال چپ لنینیستی‌ تحلیل طبقاتی را همچون مهم‌ترین ابزار شناخت نیروهای سیاسی و اجتماعی می‌پنداشت. به همین لحاظ یکی‌از معضلات اصلی‌ آن در آغاز انقلاب، تشخیص پایگاه طبقاتی آقای خمینی بود. به هر حال آقای خمینی به دلیل سوسیالیست نبودن نمی‌توانست نماینده پرولتاریا باشد، اما به جهت دشمنی با امپریالیسم، به ویژه آمریکا، دفاع از مستضعفین و کوخ نشینان در زمره بورژوازی هم نمی‌توانست باشد. آنچه می‌ماند خرده بورژوازی بود. در اینجا بحث‌های طولانی‌درگیر میشد. برخی‌او را خرده بورژوازی رادیکال ارزیابی میکردند که متحد طبقه کارگر بود، اما دشمنی با کمونیست ها را نمیتوانستند توضیح بدهند. برخی‌ دیگر به دلیل همین دشمنی از یک طرف، و تکیه بر فقه اسلامی، آقا را “خرده بورژوازی مرفه سنتی‌” می‌پنداشتند. البته چریک های فدایی خلق، شاخه اشرف دهقانی، هم بر اساس تحلیل طبقاتی، خمینی را نماینده بورژاوزی کمپرادر و “ سگ زنجیری امپریالیسم آمریکا” می‌دانستند، همانند شاه. استثنا در این میان “راه کارگر” بود که به درستی‌در یافته بود که پدیده خمینی را با تحلیل طبقاتی کلاسیک نمی‌توان بازشناخت. ولی‌آنها نیز فقط در ادبیات مارکسیستی به دنبال مفهوم‌می‌گشتند و دولت استثنایی لویی بناپارت را در ۱۸ برومر مارکس یافته بودند که ورای طبقات عمل میکرد. به این مضمون که خمینی را، همچون بناپارت، حاصل تعادل قوا میان پرولتاریا و بورژوازی میدیدند، که البته ربطی ‌به واقعیّت نداشت، ولی‌به هر حال کمی‌ تیزّبینی‌ در آن یافت میشد.

 اما در این میان جامعه شناسانی بودند که در مورد پایگاه طبقاتی “امام” پاسخی ساده می دادند و می گفتند که گفتار و کردار ایشان را فقط در توسعه اسلام در جهان و اجرای احکام اسلامی، البته با تفسیر خودشان، می‌توان فهمید. عاقبت هنگامی که آقای خمینی اعلام کردند که “اقتصاد مال خر است”، روشن شد که تحلیل طبقاتی به معنی استفاده از مفاهیم اکونومیستی راست و چپ در مورد وی بیجا و بی ربط بوده است. ایشان قبای ولایت فقیه را به دو منظور؛ اجرای احکام اسلام و صدور انقلاب اسلامی بر تن کرده اند. این کج فهمی از موقعیت و اهداف آقای خمینی، به ویژه برای کسانی که دشمنی با آمریکا و اسرائیل را همسویی “خرده بورژوازی انقلابی ” با طبقه کارگر ارزیابی میکردند، و‌اتحاد این دو نیرو را به گونه‌ای استراتژیک میشمردند، موجب فجایع و فساد فراوانی‌شد. چون قصد ندارم نمک بر روی زخم بپاشم، از یاد آوری آن پرهیز می‌کنم.(۱)

اما اگر بخواهیم با کمی‌اغماض نسبت به خط امام، آن را با گرایش‌های کلاسیک جامعه ‌سکولار یعنی‌ چپ و راست بسنجیم، باید گفت که خط امام هم در عرصه داخلی ‌وهم در عرصه خارجی‌، همسو و هم نظرافکار چپ بود تا راست. این ویژگی‌‌های مشترک خط امام و چپ لنینیستی را در ضدیت با حقوق بشر غربی، با فرهنگ غربی، دشمنی با امپریالیسم و صهیونیسم، اولویت منافع فراملی بر منافع ملی ( یکی‌زیر لوای امت اسلامی و دیگری به نام انترناسیولییسم کارگری) می توان باز شناخت. کشور‌های دوست و همراه نیز چون کره شمالی یا کوبا، ائتلاف مسلکی روشنی را بیان کرده و می کنند. بدین سان خط امام را می‌توان جریان چپ اسلامی دانست که ضدآزادی و دموکراسی و حقوق بشر است ( تعریف رضا علیجانی از “ راست افراطی”) والبته ضد یت با منافع ملی را نیز میتوان به آن افزود. باز از همین منظر اگر بخواهیم نیرویی را “راست” یا محافظه کار بدانیم، به نهضت آزادی بیشتر برازنده است چون به اتهام لیبرالیسم مورد تکفیر خط امام و چپ انقلابی قرار داشت. به هر حال راست یا لیبرال بودن در اوایل انقلاب، که با نزدیکی‌ به آمریکا و غرب اندازه گیری میشد و به خط سازش معروف شده بود، می‌توانست به قیمت از دست دادن جان و آزادی بیانجامد، مثال مهندس امیر انتظام بسیار گویا است.

 

ماهیت خط امام از “چپ نو” تا “راست افراطی”

“دوران حیات امام”، دوران بن‌بست و شکست‌های پی در پی‌بود. ایران در سه عرصه حقوق مدنی، حکومت مندی و سیاست خارجی‌ به قهقرا رفت. در حوزه حقوق فردی و اجتماعی، احکام فقه شیعه جایگزین حقوق مدنی شد و آزادی های اجتماعی دوران انقلاب همه از دست رفت. در زمینه حکومت مندی نیز، دیوان سالاری متجدد جای خود را به نهاد‌های انقلابی داده و تکثر قدرت های موازی، سلسله مراتب فرمانروایی را از میان برداشته بود. در سیاست خارجی‌ هم دشمنی با غرب و ادامه جنگ حاصلی جز انزوا و لطمات عمیق انسانی و اقتصادی به بار نیاورده بود.

 درگذشت آیت‌الله خمینی فرصتی فراهم وارد تا اختلافات سیاسی درون حاکمیت که نتیجه طبیعی بن‌بست‌های سیاست‌های نظام بود عریان شوند. اما این تفکیک باید به گونه‌ای بیان میشد که پای خط امام و ولی‌فقیه را به میان نکشد. به هر حال هیچ نیروی سیاسی که خود را هوادار نظام معرفی میکرد نمی‌توانست خود را وارث خط بنیان گذار نظام معرفی نکند. به وارونه رسم بر این بود که هر جریانی رقبا و مخالفان خود را به انحراف از خط امام متهم کند. نخستین کوشش جدی برای طبقه بندی این اختلافات، بدون به میان کشیدن ولایت فقیه، در سال ۷۳، از جانب مجاهدین انقلاب اسلامی صورت گرفت. این گروه جریانان های سیاسی درون حکومت را به چهار دسته تقسیم کرد: راست سنتی ‌که شامل موتلفه و مدرسین حوزه علمیه قم میشد، راست مدرن که کارگزاران را در بر میگرفت، چپ سنتی‌ که مجاهدین انقلاب خود را وابسته به آن می‌دانست، و چپ نو که انصار حزب‌الله از زمره آنان بود. به عبارتی “راست افراطی” امروز زمانی چپ نو بود. در آن زمان، زنده یاد عزت سحابی، از واژه “راست وحشی” برای توضیح رفتارسرکوب گرایانه انصار حزب‌الله استفاده میکرد. روشن است که در صفت وحشی گری بحثی نیست، اما این صفت در طول تاریخ شامل چپ و راست هر دو بوده است.

نکته ای‌که قابل توجه است، اغتشاشی است که دردوران‌های مختلف بر سر تعریف و تبیین نیروهای سیاسی به وجود میاید که در حقیقت بازتاب تغییر وضعیت سیاسی و تحول ذهنیت ها و گرایش های سیاسی است. برای مثال در دوران اطلاحات که صحبت از تقویت جامعه ی ‌مدنی، تعامل با دنیا و آزادی نسبی فعالیت سیاسی به میان آمد، مفاهیم جدیدی چون اصلاح طلبی در برابر اقتدار گرایی مطرح شد، و وارثین واقعی‌خط امام یعنی‌ذوب شدگان در ولایت این بار انحصار طلب نامیده شدند عنوان هایی نظیر اصول گرایی، اعتدال، پایداری، پیروان خط امام و رهبری و سبز یا “فتنه” همه تعابیری هستند، که نمیتوان آنها را به اصطلاحات راست و چپ -ـ با افزودن افراط و اعتدال-ـ فروکاست.

 

نتیجه

ریشه این اغتشاش مفهومی ‌را در ساختار حکومت جمهوری اسلامی باید جست. از بدو انقلاب کوششی دایمی برای آشتی‌دادن دو نظم جمهوریت و ولایت در جریان بوده است. این تضاد یا تقابل تعادل ناپایداری را پدید آورده است که نیروهای سیاسی درون آن، هر چند صباح مجبور به باز بینی‌هویت خود و دیگران بشوند. از این رو مفاهیم کلاسیک جوامع مدرن و با ثبات بیانگر صف بندی‌های واقعی‌ سیاسی در کشور ما نیستند، آنچه دینامیسم جامعه ‌سیاسی ایران را تعیین می‌کند، دوری و یا نزدیکی ‌به ساختار یا نظم جمهوریت از یک طرف و ساختار و نظم ولایت از طرف دیگر است. افراط گرایی، اعتدال، اصلاح یا تحول را در بیان اراده سیاسی در دفاع از اصول این دو ساختار می‌توان سنجید. این معیار شامل همه نیروهای سیاسی جامعه ‌میشود. همانطور که در شرایط کنونی، سوسیال دموکراسی یا لیبرال دموکراسی معیار جدایی جمهوری خواهان از یک دیگر نیست. راست و چپ هم توانایی توضیح اختلافات درون نظام را ندارد. در نتیجه پافشاری در استفاده از این مفهوم میتواند به رفع مسوولیت از رهبر تعبیر شود.

 

پانوشت

[۱] البته باید گفت در مخیله کمتر کسی می گنجید که مخالفت خط امام با آمریکا از منظر فرهنگی‌است که مسلمانان را آلوده کرده است، و آزادی قدس در راستای‌آزادی سرزمین‌های اسلامی از دست غیر مسلمانان است و ربطُی به ملت فلسطین ندارد. چنانکه پس از ۳۵ سال مواضع ولی‌فقیه در مورد مناقشه اسراییل و فلسطین تماما بر ضدّ فلسطینیان بوده و فقط نابودی اسراییل را نشانه رفته است