اخیراً دادگاهی در کشور عربستان سعودی، فردی را که در درگیریی باعث فلج شدن فرد دیگری شده بود، به “قصاص قطع نخاع” محکوم کرده است. هرچند صدور و اجرای چنین احکامی مسبوق به سابقه بوده و تازگی ندارد، لکن این حکم بهانهای شد تا بهطور خیلی مختصر، حکم “قصاص” که جزو “حدود” محسوب میگردد را مورد بررسی قرار دهم.
حکم “قصاص” در سورهی بقرة، آیهی 178، بیان شده [1] که با توجه به لفظ “الْقَتْلی”، این آیه در بیان حکم “قتل عمد” است، چرا که در سورهی نساء، آیهی 92، به قتل خطا اشاره کرده و مجازات آن را آزاد کردن یک بنده و پرداخت دیه به خانوادهی مقتول تعیین نموده است[2]. بنابراین، طبق این دو آیه، مجازات “قتل عمد”، کشتن قاتل است و در “قتل خطا” یا “قتل غیرعمد” پرداخت دیه میباشد.
اما بر خلاف حکم “قصاص نفس” که بدون ذکر سابقهی تاریخی این حکم، در قرآن کریم وارد شده، آیهای که حکم “قصاص حرج” را بیان نموده، به مأخذ آن یعنی تورات اشاره کرده است. بدین معنا که در آیهی 178 از سورهی بقرة که در مورد “قصاص قتل” است، از جملهی «کُتِبَ عَلَیْکُمُ» (یعنی: بر شما (= مسلمین) نوشته شد) استفاده گردیده است. اما، در آیهای که به “قصاص جرح” اشاره کرده، جملهی «کَتَبْنا عَلَیْهِمْ» (یعنی: بر آنان (= بنیإسرائیل) نوشتیم) بهکار برده شده است. از این آیات دو گونه برداشت میتوان کرد:
اول: آنچه که قرآن به عنوان قصاص معیّن کرده، “قصاص قتل عمد” است نه “قصاص جرح”، به اعتبار جملهی: “کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی”؛ و “قصاص جرح” قانونی قومی است که تنها برای بنیإسرائیل معیّن گردیده نه دیگران، به اعتبار جملهی: “کَتَبْنا عَلَیْهِمْ”.
دوم: “قصاص جرح” همانگونه که در تورات وارد شده برای مسلمین نیز قابل اجراست[3].
فقهای اسلامی بر این باورند که “قصاص” بهطور کلّی دستور و حکمی قرآنی است، و اگر اشارهای به تورات گردیده از این باب میباشد که سابقهی تاریخی این حکم برشمرده شود. هرچند چنین برمیآید که این نظر ناصحیح نباشد، ولی از دیدگاه اصولی، دارای اشکالاتی است که سعی میکنم بهطور مختصر بدان اشاره کنم.
در قرآن کریم آیهای وجود دارد بدین مضمون: “هیچ آیهای را منسوخ یا ترک نمیکنیم، مگر آنکه بهتر از آن یا همانند آن را میآوریم. آیا نمیدانی که خدا بر هر کاری تواناست؟”[4] از این رو، طبق این آیه، اگر حکم قصاصی که در تورات وارد شده، توسط قرآن کریم منسوخ گردیده باشد، پس میباید حکمی بهتر و جامعتر از دستور تورات را قرآن کریم مشخص کرده باشد و اگر طبق نظر برخی اندیشمندان اسلامی، این حکم تورات منسوخ نگردیده[5]، پس میبایست همانند حکم تورات را قرآن نیز بیان کرده باشد. بنابراین میبایست برای روشن شدن موضوع به تورات مراجعه کرده و حکم قصاص را در آن، مورد بررسی قرار دهیم و سپس با دستور قرآن کریم مقایسه نماییم تا بتوانیم به نتیجهای صحیح دست پیدا کنیم.
حکم “قصاص قتل” در تورات از کتاب پیدایش، فصل 9، پاسوق (= آیه) 6، استنباط میشود[6]. طبق این فراز، اگر شخصی، فرد دیگری را تعمداً به قتل برساند، میبایست او را کشت. نیز، طبق شرع تورات، نمیتوان هیچ فدیهای برای قتل عمد مقرر کرد: «هیچ فدیهای بهعوض جان قاتلی که مستوجب قتل است، مگیرید بلکه او البته کشته شود…. زمین را برای خونی که در آن ریخته شود کفاره نمیتوان کرد مگر به خون کسی که آن را ریخته است.»[7] و در قتل غیر عمد و خطا دستور به فرار و تبعیدی اجباری به شهرهایی که برای همین منظور مشخص شده را داده است: “هر که انسانی را بزند و او بمیرد، هر آینه کشته شود. اما اگر قصد او نداشت، بلکه خدا وی را به دستش رسانید، آنگاه مکانی برای تو معیّن کنم تا بدانجا فرار کند. لیکن، اگر شخصی عمداً بر همسایهی خود آید تا او را به مکر بکشد، آنگاه او را از مذبح من کشیده، به قتل برسان.”[8] و “شهرها برای خود تعیین کنید تا شهر ملجاء برای شما باشد تا هر قاتلی که شخصی را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند…. و در آنجا تا فوت رئیس کهنه که به روغن مقدس مسح شده است ساکن باشد.”[9] با توجه به این فرازها و با عنایت به آیات 178 از سوره بقرة و 33 سوره اسراء[10] و 92 سوره نساء[11]؛ میتوان چنین برداشت کرد که قرآن کریم، همانند تورات، مجازات قتل عمد را کشتن جانی بر شمرده است، منتها بر خلاف تورات، اولیای دم را بر قصاص یا بخشش و قبول دیه مخیّر کرده و توصیه نموده که بهتر است حتی در قتل عمد، اولیای دم از قصاص قاتل صرفنظر کنند و عفو و بخشش را بر کشتن جانی ترجیح دهند[12]. از این رو میتوان گفت که در خصوص قصاص قتل عمد، حکم قرآن از حکم تورات که هیچگونه نرمشی ندارد، بهتر و منطقیتر است؛ زیرا با آنکه حق قصاص نفس را برای اولیای دم قائل شده، لکن اصراری بر اجرای این حکم نکرده و بهجای آنکه مشوق شستن خون با خون باشد، گذشت و بخشش را نیز توصیه نموده است؛ و همچنین، در قتل غیرعمد و خطا، فرار و تبعید اجباری را تعیین ننموده و دستور به پرداخت دیه داده است.
اما “قصاص جرح”، در ترجمههای تورات چنین آمده: “شکستگی عوض شکستگی، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان”[13] این فراز مطابقت دارد با آیهی 45 از سورهی مائده که میفرماید: “نفس در برابر نفس و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و هر زخمی را قصاصی است.”[14] از ظاهر این دو حکم چنین برمیآید که اختلافی در میانشان نیست و هر دو، برای “ضرب و جرح” یک حکم را معیّن نمودهاند. اما اشکال آنجاست که اساساً در تورات عبری، حکم فوق به هیچ عنوان به مفهوم مقابله به مثل نیست و متأسفانه مترجمین تورات دقت لازم را در این خصوص به خرج ندادهاند.
در تورات عبری، پاسوق(=آیه) فوق، و دیگر فرازهایی که به موضوع “ضرب و جرح” اشاره کرده است، چنین میباشد: «שבר תחת שבר עין תחת עין שן תחת שן» که به هیچ عنوان ترجمه لغوی آن: «شکستگی عوض شکستگی، چشم عوض چشم و…» نیست؛ زیرا در تمامی اینگونه فرازها از لفظ “תחת – تَخَت” استفاده شده که در اصل به معنی “پایین” و “زیرین” است نه به معنی “به عوض” یا “در مقابل”؛ که اگر چنان مقصودی در نظر بود، میبایست از واژهی “במקום – بیمقوم” به معنی “بهجای”، “در مقابل” استفاده مینمود؛ هر چند که در اکثر ترجمههای تورات، این واژه “به عوض” ترجمه شده است، ولی هیچ یک از یهودیان و مسیحیان از این لفظ، مفهوم مقابله به مثل نمودن را برداشت نکردهاند بلکه آنچه که مقصود بوده “پرداخت بدل” آسیبی است که رسیده شده و در تاریخ یهودیت و مسیحیت نیز به موردی اشاره نشده که کسی را به خاطر آسیب جسمانی که رسانده، آسیب زده باشند؛ با تمام این اوصاف لفظ “תחת – تَخَت” معنی “بهجای”، “در برابر” را نمیدهد. بنابراین، معنای صحیح اینگونه فرازها چنین است: «شکستگی پایین شکستگی، چشم پایین چشم…”. و بدین جهت از لفظ “תחת – تَخَت” در اینگونه فرازها استفاده شده تا مفهوم تخفیف و پرهیز از انتقامجویی (بهویژه تلافیها و خونخواهیهای مجدد از جانب طرفین) و مقابله به مثلهای غیرانسانی را برساند وگرنه میتوانست از واژهی”במקום – بیمقوم” استفاده کند. برای روشن شدن این مفهوم به فرازی دیگر اشاره میکنم:«و کسی که بهیمهای را بزند که بمیرد، تاوان آن را بدهد، جان به عوض جان.»[15] پر واضح است که این دستور به این معنا نیست که فرد یا بهمیهی دیگری را بخاطر کشتن حیوانی باید کشت؛ بلکه این دستور بدان معناست که بهای جان آن بهیمه باید پرداخت شود؛ و اگر به متن عبری همین فراز مراجعه کنیم، میبینیم که باز در آن از واژه “תחת – تَخَت” استفاده نموده[16].
بنابراین معنای واژهی “تاوان دادن = ישלמנה” در این فراز، کشتن متقابل نیست بلکه منظور جبران ضرری است که رسانده شده. معنای تفصیلی و تفسیری چنین فرازهایی این میشود که: اگر شخصی به هر دلیلی – چه عمداً و چه سهواً – باعث ایجاد آسیب جسمی به فردی شود، نباید به ضارب آسیب رساند، بلکه باید تاوان آن را به مقدار آسیبی که رسانده بپردازد و خسارت را جبران نماید.[17] در واقع، مقصود شریعت تورات از بیان این دستور جلوگیری از افزایش افراد معیوب در جامعه بوده است؛ بدین مفهوم که اگر کسی باعث کور شدن فردی شده، کور کردن ضارب خاصیتی برای مضروب ندارد و مشکلاتی مانند تأمین معاش زندگی که به سبب آن آسیب بدو وارد شده را جبران نخواهد کرد، بلکه تنها باعث اضافه کردن فرد معیوب دیگری به جامعه است که برای خانوادهی فرد و اجتماع هزینهزا است. لذا، باید از آسیبزننده به مقدار آسیبی که وارد کرده و بر زندگی فرد ضرر وارد نموده است، بدون هیچ ملاحظهای تاوان گرفت [18].
بنابراین، با توجه به توضیحات مختصر فوق، و نظر علماء اسلامی در باب “قصاص ضرب و جرح”، میتوان گفت: تعریفی که علماء اسلامی از حکم مقابله به مثل کردن آسیبهای جسمی میکنند، نهتنها مطابقت معقولی با حکم تورات ندارد، بلکه بهتر، منطقیتر و انسانیتر نیز به نظر نمیرسد. لذا باید دید که این اشکال و اختلاف از کجا بوجود آمده است.
اشکال از آنجا ناشی شده که علماء اسلامی، آیات مربوط به مقابله کردن با دشمنان و مشرکین مکه را جزو احکام قصاص برشمردهاند و با استفاده از معنای جملات: “فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ”[19] و “فَعاقِبُوا بمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ”[20] و “مَنْ عاقَبَ بمِثْلِ ما عُوقِبَ بهِ”[21] که در مورد مقابله به مثل با دشمنان است را حمل بر آیات 32 و 45 از سوره مائده نمودهاند[22] در صورتی که آن آیات بیانگر نوعی استراتژی جنگی است، نه حکم مجازات برای جرایم کیفری.
اولاً: خداوند در سورهی بقرة، آیه 178، به صراحت قصاص در قتل عمد را فرض دانسته و عفو و بخشش را نیز توصیه کرده است و اگر قصد داشت قصاص ضرب و جرح را -آنگونه که فقها تعریف میکنند- مقرر نماید، تعارفی با کسی نداشت. اتفاقاً همین که فرموده است “کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی” و “ضرب و جرح” را در آیه داخل نکرده، خود مؤید آن است که منظور از قصاص تنها در قتل عمد است؛ ضمن اینکه به اعتبار “فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بإِحْسانٍ” وجوب همین قصاص قتل عمد، تخییری است. همچنین، کلیهی آیاتی که در قرآن کریم تصریح بر قصاص به عنوان نوعی مجازات کیفری دارد[23]، تماماً در خصوص “قتل عمد” است؛ و آیهای که مدافعان “قصاص جرح” بدان استناد میکنند، اگر چه تا حدودی مشابه دستور تورات میباشد ولی به اعتبار «کَتَبْنا عَلَیْهِمْ» نمیتوان بطور قاطع، وجوبی اسلامی برای این دستور قایل شد.
ثانیاً: در قرآن کریم، همانگونه که مجازات قتل عمد را تعیین کرده، مجازات قتل خطا و غیرعمد را نیز با ذکر جزئیات، بهطور صریح و روشن مشخص کرده است. در صورتی که در مورد قصاص ضرب و جرح که تنها یک آیه وجود دارد –که بیانی است از وجوب آن حکم برای بنیاسرائیل- مشخص نکرده که این دستور در مورد ضرب و جرح عمدی است یا سهوی؟؛ و اگر این دستور در مورد ضرب و جرح عمدی میباشد، تکلیف ضرب و جرح غیر عمدی چیست؟؛ و چنین بیتوجهییی از خداوندی که حتی در بیان احکام جزایی و حقوقی، کوچکترین نکتهای را فروگزار نکرده، عجیب و بعید به نظر میرسد.
با توجه به توضیحات داده شده، میتوان چنین نتیجه گرفت که؛ اولاً: منظور از قصاص در اسلام، قصاص قتل عمد است که وجوب آن نیز تخییری است، بدین معنا که الزاماً حکم قتل عمد، کشتن قاتل نیست - ضمن اینکه سیستم کیفری نوین و اسلام بر مبنای اصلاح است و نه انتقام، اعدام فرصت اصلاح را از بین خواهد برد، بخصوص آنکه در صدور حکم اشتباهی نیز رخ داده باشد-. دوماً: قصاص ضرب و جرح اعضاء بدن، وجوب اسلامی ندارد و اگر هم چنین وجوبی باشد، باید به حکم تورات مراجعه و عمل کرد؛ و آن توجیه که قرآن، تورات را کلاً منسوخ کرده یا تورات موجود محرّف است، توجیهی نخنما است.[24]
گذشته از تمام این مباحث، قرنهاست که به اسمها و عناوین مختلف، افرادی را به چوبه مجازات مرگ سپرده یا معلول کردهاند؛ آیا اینگونه مجازاتها باعث شده که درصد جرم و جنایت کاهش پیدا کند؟. بنده آمار دقیقی در دست ندارم، اما آنچه که از اخبار رسانهها برداشت میشود این است که درصد جرم و جنایت در جوامعی که حکم مرگ در آنها اجراء میشود به مراتب بیشتر از جوامعی است که چنین حکمی را جاری نمیکنند. این امر نشان میدهد که حکم مرگ، صرفاً نمیتواند وقوع جرایم را کاهش دهد؛ بلکه میبایست با کارشناسیهای مختلف، سلامت روانی و امنیتهای اجتماعی را در جامعه ارتقاء بخشید تا افراد بتوانند در فضایی آرام، کاملاً قانونمند و فرصتده برای زندگی خود و جامعهشان تلاش کنند و مطمئن باشند، ثمرهی تلاششان را میبینند و استفاده میکنند.
پینوشتها:
1- یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بالْعَبْد وَ الْأُنْثی بالْأُنْثی فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ.
2- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ فَدیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً – هیچ مؤمنی را نرسد که مؤمن دیگر را جز به خطا بکشد. و هر کس که مؤمنی را به خطا بکشد باید که بندهای مؤمن را آزاد کند و خونبهایش را به خانوادهاش تسلیم کند، مگر آنکه خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، مؤمن و از قومی است که دشمن شماست فقط بنده مؤمنی را آزاد کند و اگر از قومی است که با شما پیمان بستهاند، خونبها به خانوادهاش پرداخت شود و بنده مؤمنی را آزاد کند و هر کس که بندهای نیابد برای توبه دو ماه پی در پی روزه بگیرد. و خدا دانا و حکیم است. (نساء-92).
3- شیخ طوسی، المبسوط. ج 7، ص 4.
4- ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسها نَأْتِ بخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ (بقره-106).
5- فاضل مقداد، کنز العرفان. ج 2، ص 370.
6- هرکه خون انسان ریزد، خون وی بهدستِ انسان ریخته شود؛ زیرا خدا انسان را بهصورت خود ساخت.
7- اعداد 35 : 31
8- خروج 21 : 12-14
9- اعداد؛ 35 : 16 و 23
10- وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً – کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده است مکشید مگر به حق. و هر کس که به ستم کشته شود، به طلبکننده خون او قدرتی دادهایم. ولی در انتقام از حد نگذرد، که او پیروزمند است.
11- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ فَدیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً – هیچ مؤمنی را نرسد که مؤمن دیگر را جز به خطا بکشد. و هر کس که مؤمنی را به خطا بکشد باید که بندهای مؤمن را آزاد کند و خونبهایش را به خانوادهاش تسلیم کند، مگر آنکه خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، مؤمن و از قومی است که دشمن شماست فقط بنده مؤمنی را آزاد کند و اگر از قومی است که با شما پیمان بستهاند، خونبها به خانوادهاش پرداخت شود و بنده مؤمنی را آزاد کند و هر کس که بندهای نیابد برای توبه دو ماه پی در پی روزه بگیرد. و خدا دانا و حکیم است.
12- طبق نظر اکثر فقهای اسلامی عفو و بخشش در قصاص قتل به صواب نزدیکتر است، اما اگر این عفو و بخشش باعث جری شدن جانی شود و یا اساساً جانی عادت به جنایت کرده باشد، عفو و بخشش جایز نیست.
13- لاویان 24 : 20
14- وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بالنَّفْس وَ الْعَیْنَ بالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (مائده-45).
15- لاویان 24: 18 – ומכה נפש-בהמה ישלמנה נפש תחת נפש.
16- ممکن است ترجمهی این فراز:«شکستگی پایین شکستگی، چشم پایین چشم….» برای غیر عبریزبانان جملهای بیمعنا و مهمل به نظر برسد، در صورتی که برای عبری زبانان این گونه فرازها معانی و مفاهیم روشنی دارد و چنین جملاتی در تمامی زبانها موجود است که بدون مراجعه به کسانی که آن زبان، زبان مادریشان است نمیتوان مفهوم صحیح و قصد جمله را دریافت. بنابراین به صرف آنکه جملهای در برگردان به زبان دیگری ممکن است عجیب و بیمعنا به نظر برسد نباید آن را مردود دانست. و قطعا مترجمین تورات بخاطر همین نامفهوم شدن از لفظ “به عوض” در اینگونه پاسوقها استفاده کردهاند تا مفهوم “بدل دادن”، “چیز دیگری را بجای چیز دیگری پرداخت کردن” را به خواننده انتقال دهند.
17- طبق شریعت موسویت تعیین تاوان جراحت -مقدار و نوع جراحت وارده- از سوی دادگاه معیّن میگردد و اگر آسیب بگونهای باشد که فردی از کار افتاده شود میبایست ضارب، تاوانش بمقداری باشد که زندگی فرد آسیب دیده بهطور کامل تأمین گردد.
18- تلمود؛ فصل تاوان ضرب و جرح – آبراهام کهن، گنجینهای از تلمود.
19- الشَّهْرُ الْحَرامُ بالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ – این ماه حرام در مقابل آن ماه حرام و شکستن ماههای حرام را قصاص است. پس هر کس بر شما تعدّی کند. به همان اندازه تعدیاش بر او تعدی کنید و از خدا بترسید و بدانید که او با پرهیزگاران است. (بقره-194)
20- وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابرینَ – اگر عقوبت میکنید، چنان عقوبت کنید که شما را عقوبت کردهاند. و اگر صبر کنید، صابران را صبر نیکوتر است. (نحل-126)
21- ذلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ بمِثْلِ ما عُوقِبَ بهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ – هر کس عقوبت کند هم چنان که او را عقوبت کردهاند، آن گاه بر او ستم کنند، خدا یاریش خواهد کرد. زیرا خدا عفوکننده و آمرزنده است.(حج-60) و همچنین: وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ – جزای هر بدی بدیی است همانند آن. پس کسی که عفو کند و آشتی ورزد مزدش با خداست، زیرا او ستمکاران را دوست ندارد.(شوری-40)
22- شیخ طوسی، التبیان – فاضل مقداد، کنزالعرفان.
23- وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً – و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد، کیفر او جهنم است که در آن همواره خواهد بود و خدا بر او خشم گیرد و لعنتش کند و برایش عذابی بزرگ آماده سازد. (نساء-93)؛ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً – کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده است مکشید مگر به حق. و هر کس که به ستم کشته شود، به طلبکننده خون او قدرتی دادهایم. ولی در انتقام از حد نگذرد، که او پیروزمند است. (اسراء-33)؛ قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بهِ شَیْئاً وَ بالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ – بگو: بیایید تا آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم. اینکه به خدا شرک میاورید. و به پدر و مادر نیکی کنید. و از بیم درویشی فرزندان خود را مکشید. ما به شما و ایشان روزی میدهیم. و به کارهای زشت چه پنهان و چه آشکارا نزدیک مشوید. و کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده است- مگر به حق- مکشید. اینهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش میکند، باشد که به عقل دریابید. (انعام-151)؛ وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْباب لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ - ای خردمندان، شما را در قصاص کردن زندگی است. باشد که پروا کنید. (بقره-179)
24- در مورد منسوخ و محرّف بودن تورات قبلا بهطور مستند و مستدل سخن گفته شده است که طالبین میتوانند بدانها مراجعه کنند. ضمن اینکه بسیاری از احکام شرعیه در فقه شیعه بر گرفته شده از احکام تورات است. بهطور مثال در قرآن میفرماید: “آنچه از دریا صید میکنید، بر شما حلال شده است.”(مائده-96). عموم جماعت مسلمین به استناد این آیه معتقدند هر آنچه را که از دریا صید کرده میشود، حلال و قابلاستفاده است؛ در صورتی که فقهای شیعه شرایطی را برای حلیت صید دریا ذکر میکنند که تماماً برگرفته شده از کتاب لاویان فصل 11 در تورات است، مانند فلس دار بودن و غیره .