آیا رژیم جمهوری اسلامی دوام می آورد؟

نویسنده

» نگاه کرونیکل به اوضاع شکننده در ایران

سالی بازبی

رژیم اسلامی ایران در طول حکومت 30 ساله خود، در برابر جنگ ویرانگر با عراق، تحریم های کمرشکن آمریکا و انزوای بین المللی دوام آورد. شاهد آمدن و رفتن رئیس جمهوری اصلاح طلب و تندرو بوده، بدون آنکه تغییری در آن ایجاد شود.

اما اکنون، خشم عمومی بر سر انتخابات بحث انگیز، حاکمان ایران را در برابر چالشی جدید و غیر قابل فروکش قرار داده است: جنبش فزاینده مخالف که ظاهراً از پشتیبانی گسترده ای برخوردار است و تحت رهبری کسی قرار دارد که یکی از خودشان است و ظاهراً مرعوب هم نمی شود.

به نظر نمی رسد نظام تحت رهبری روحانیون ایران در معرض یک خطر فوری باشد. اما روحانیون حاکم، خشم خیابانی را از نزدیک زیر نظر دارند، همان مردمی که سه دهه پیش با به راه انداختن انقلاب 1357، سبب روی کار آمدن خودشان شدند.

تنها یک شانس وجود دارد، اینکه اعتراضات اخیر به یک حرکت جدی تبدیل شود، جنبش عظیمی نظیر احزاب مخالف در سایر کشورها که بتواند سیستم تحت حاکمیت رژیم خودکامه و غیر قابل اعتماد را تغییر دهد.

احتمال دیگری نیز وجود دارد، که احتمالاً مانع از وقوع چنین رخدادی شود. اینکه روحانیون بتوانند محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری را که تا کنون مورد حمایت خود قرار داده اند، یا از دور خارج کنند و یا دست کم تحت کنترل خود قرار داده و او را تضعیف کنند. 

معترضان برای انجام چنین کاری باید به حضور خود ادامه دهند، در شهرها گسترش یابند و از همه مهمتر اینکه، با جلب پشتیبانی کافی از روحانیون، جریان های جدی ایجاد کنند.

سوزان مالونی کارشناس مسائل ایران از مرکز سیاست خاورمیانه ای سابان در واشنگتن می گوید: “هیچکس مطمئن نیست این جریان به کدام سو خواهد رفت.” با این حال وی می گوید: “آنها رژیم را مجبور کرده اند یک گام به عقب بردارد.”

علیرغم این رویداد، بعید به نظر می رسد نظام تحت حاکمیت روحانیون در ایران به تغییرات فاحشی دست بزند.

بسیاری از ایرانیان، تعلق خاطر زیادی به انقلاب، محتوا و نظامی که برگزیده اند، دارند  و نسبت به انجام هر اقدامی که دوباره سبب به راه افتادن حمام خون شود، رغبتی نشان نمی دهند. احمدی نژاد نیز از پشتیبانی گسترده ای در میان  فقیران برخوردارست، کسانی که برای آیت الله علی خامنه ای رهبر عالی ایران احترام قائل اند.

به نظر می رسد خصومت احمدی نژاد با غرب، سوء مدیریت اقتصادی وی و خصوصاً آنچه از دید بسیاری، سرقت انتخاباتی محسوب میشود، سبب روی برگرداندن فزاینده طبقه متوسط از وی شده است.   

اعتراضات اخیر با ناآرامی های گذشته در کشور نظیر اعتراضات دانشجوئی سال 1999 که سرکوب شد، تفاوت دارد. خصوصاً اینکه موج اخیر سبب جلب برخی از ایرانیان طبقه متوسط شده است، همان گروهی که جنبش دینی سال 1357 را به یک نیروی انقلابی تبدیل کردند.

رهبری اعتراضات خیابانی، این بار برعهده میر حسین موسوی نامزد رقیب انتخاباتی است که با رهبران اصلاح طلب دانشجوئی در سال 1999 تفاوت دارد. او یک بازیگر حاشیه ای و تازه کار نیست بلکه سیاستمداری کهنه کار است و در دهه 1980 و همزمان با جنگ سخت ایران و عراق، پست نخست وزیری کشور را عهده دار بوده است. خامنه ای  در آن زمان رئیس جمهور کشور بود.

به نظر نمی رسد موسوی مرعوب رهبر عالی یا حلقه داخلی وی شده باشد. در واقع او می تواند شکایت خود را مستقیماً به رهبر منتقل کند. چنانچه وی شروع به انتقاد از سیستم دینی کشور در همدستی و محافظت از احمدی نژاد کند، کار برای آنها سخت خواهد شد.

دانستن اینکه آیا موسوی تغییر خواهد کرد و یااصلاً مایل به ایجاد چالش برای نظام اسلامی هست یا خیر، ممکن نیست. او محصول انقلاب است و در گذشته هرگز به عنوان یک اصلاح طلب شناخته نشده است. با این حال، او بیش از هرآنچه تصور می شد، پیشقدم شده است.

موسوی تا کنون سخنی از تهدید نظام اسلامی به میان نیاورده است.

اما وی در جریان گردهمائی گسترده طرفداران در روز دوشنبه خودی نشان داد و از حاضران خواست در برابر «این توده شگفت انگیز تسلیم شوند… درغیر اینصورت، چیزی از اعتماد مردم به دولت و نظام حاکم برجا نخواهد ماند.»

در تاریخ پس از انقلاب ایران، اعتراض کنندگان هرگز از خطوط قرمز موجود رد نشده اند و تنها به اعتراض دربرابر روحانیون پرداخته اند.

اگر مردم از این خطوط عبور کنند، روحانیون را در موضع مشکلی قرار خواهند داد: انتخاب بین سازش سیاسی با اصلاح طلبان، یا به نظاره نشستن ناآرامی هائی که می تواند به سطوح خطرناکی برسد.

تغییرات انقلابی در این سطوح بسیار بعید به نظر می رسد و ممکن است هرگز اتفاق نیفتد. با این حال، اکنون ابعادی از یک رویداد غیر قابل تصور در حال شکل گرفتن است.

منبع: کرونیکل- 16 ژوئن

www.chron.com/disp/story.mpl/ap/world/6482846.html