تا حد امکان سعی می کنم نفس نکشم

نویسنده
سها سیفی

مصوبات شورای امنیت ملی در دست بیگانگان!

سایت الف موارد تازه ای از اتهامات حسین موسویان را منتشر کرد. بنا به ادعای این سایت موسویان اطلاعاتی در باره آنچه آن را «پایگاه های امنیت ایران در اروپا» نامیده، به سرویس های خارجی ارائه داده است: “مهمترین اتهام موسویان درباره یک سری اسنادی بوده که در اختیار انگلیسی ها قرار داده و در نهایت به دست سرویس امنیتی MI6 انگلیس افتاده بوده است. این اسناد در مورد پایگاه های نظامی امنیت ایران در اروپا بوده که طی بخشنامه ای به آنان توصیه هایی شده بود که در زمان حمله احتمالی آمریکا به ایران، چه اقدامات و تصمیم های باید اتخاذ کنند.

ماجرای دستگیری موسویان از این قرار بوده که وی در سال گذشته 50 روز مسافرت خارج از کشور داشته است. چند سال قبل هم، یک سری مصوبات شورای عالی امنیت به دست بیگانگان افتاده بود که احتمال داده می شد این اقدام توسط معاون مرکز تحقیقات مجمع تشخیص و معاون حسن روحانی، صورت گرفته باشد”.

منطقی خواهد رفت

فردا خبری منتشر کرد مبنی بر آنکه احتمالا «منوچهر منطقی» ار سمت خود در ایران خودرو برکنار شده و «مهدی هاشمی» جایگزین وی خواهد شد: “منوچهر منطقی که پنج سال پیش به مدیریت عامل شرکت ایران خودرو منصوب شده بود، توانست در سه سال نخست مسئولیت خود، تولید این شرکت را به دو برابر برساند، اما در یک سال اخیر، ‌شرکت ایران خودرو با مشکلات گسترده‌ای روبه‌رو شده است.

سقوط سهام در بازار بورس، ابطال فروش سهام ایران خودرو در بانک پارسیان و کمبود شدید نقدینگی ایران خودرو، از جمله مهمترین مشکلات مالی این شرکت به شمار رفته که در کنار آتش‌سوزی خودروهای 405، که مهمترین مشکل فنی ایران خودرو به شمار می‌‌رود، شرایط دشواری را پیش روی این شرکت قرار داده است.

در این حال، مهدی هاشمی، که پیش از این سابقه معاونت مناطق را در دوران شهرداری دکتر احمدی‌نژاد در کارنامه خود دارد، در آغاز دولت نهم وزیر رفاه از سوی رئیس‌جمهور معرفی شد، ‌اما موفق به گرفتن رأی اعتماد از سوی مجلس نشد و سپس به سمت معاونت عمرانی وزارت کشور منصوب شد”.

مجلس به افروغ بیشتر توجه کند

عماد افروغ از شمار نمایندگان اصولگرایی ست که به تازگی به علت مواضع خود نسبت به دولت آقای احمدی نژاد و نیز اظهارات اش در باره تمایزهای آیت الله خمینی و رهبر فعلی کشور، موضوع بحث های پردامنه و شدیدی بوده است. اما فردا چنین خبری در مورد او منتشر کرد: “یکی از مقامات عالی رتبه نظام خواستار بهره مندی بیشتر از توانایی های افروغ در مجلس شد. حجت الاسلام عباسعلی اختری که اخیرا با یکی از مقامات عالی رتبه نظام دیدار داشته است، در جمع برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی عنوان کرده است ایشان از بنده خواسته‌اند تا از ظرفیت‌های دکتر افروغ استفاده بیشتری صورت گیرد. در این دیدار؛ این مقام عالی رتبه نظام با اشاره به اینکه ایشان ـ عماد افروغ ـ یک چهره فرهنگی توانا هستند خواستار توجه بیشتر مجلس به ایشان شده‌اند”.

سخنان مرد کراواتی صنعت ایران

رجا نیوز این بخش از اظهارات “هادی غنیمی فرد” را که از او تحت عنوان “مرد کراواتی صنعت ایران” یاد کرد، برای انتشار مناسب دید. اظهارات غنیمی فرد هنگام دیدار رئیس جمهور با صاحبان صنایع بیان شده بود:

“رئیس‌جمهور محبوب! وزرای محبوب!

از طرف 80 هزار واحد صنعتی و تولیدی وظیفه دارم به شما بگویم: سپاس، سپاس، سپاس. کار امسال‌تان کارستان بود، اگر مقاومت شما نبود با سروصدای نزول‌خواران نمی‌توانستیم به نرخ 12 درصدی برسیم. آنها می‌خواستند ما را (صنعتگران) در برابر شما فشل کنند. آقای رئیس‌جمهور زمانی که پرداخت وام از سوی بانک‌ها به بازرگانان بیشتر از تولید‌کنندگان بود؛ حتی سه نفر از این 57 اقتصاددانانی که برای شما نامه نوشتند، در این رابطه سخنی نگفتند و از ما حمایت نکردند. این در حالی است که اگر صنایع با بانک‌ها کار نکند، بانکی‌ها باید در ناصرخسرو فال نخود بگیرند چون کار دیگری بلد نیستند”.

به این خبر، رجا نیوز این توضیحات را هم افزود: “این سخنان مرد کراواتی صنعت ایران در حضور رئیس‌جمهور، هیجان افراد را برانگیخت و آنها را به تشویق وی واداشت. وی سه سال پیش در زمان ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی در حالی که پشت تریبون قرار گرفته بود با بغض از خرید و فروش دختران ایرانی در امارات صحبت به میان آورد که این موضوع ضمن آزردگی‌خاطر خاتمی باعث شد مراسم آن سال تحت‌تاثیر این سخنرانی به حاشیه کشیده شود و اعتراض برخی از صنعتگران و معدنکاران را برانگیزد”.

سحابی: اگر آزاد بود شرکت می کنیم

نوروز از احتمال مشارکت ملی مذهبی ها در انتخابات مجلس هشتم خبر داد. سحابی چهره پرنفوذ این طیف می گفت:“ملی- مذهبی‌‏ها به حضور و شرکت در انتخابات آتی امیدوار هستند اما باید منتظر برخورد شورای نگهبان بود…. احتمال ائتلاف ملی‌‏- مذهبی‌‏ها با گروه‌‏های اصلاح‌‏طلب را قوی ست….. این احتمال وجود دارد که اگر زمینه حضور نیروهای ملی- مذهبی باقی ماند، با ائتلاف اصلاح‌‏طلبان همراه شویم و در قالب ائتلاف کلی اصلاح‌‏طلبان، وارد عرصه انتخاباتی مجلس هشتم شویم”.

آقای عبوس فقط یکبار لبخند زد

آخرین پست ارسال شده در وبلاگ پرستو دوکوهکی مربوط است به مصاحبه ای که با سرافراز مدیر شبکه «پرس تی وی» انجام داده. دوکوهکی در انتهای این پست، حاشیه ای از این مصاحبه را که نه می توانسته و نه می خواسته در مصاحبه مطبوعاتی اش منعکس کند، ذکر کرده: “از حاشیه‌هایی که نمی‌توانستم/ نخواستم در گزارش روزنامه بیاورم، اینکه: این آقای عبوس در کلِّ 20 دقیقه، فقط یک بار لبخند زد. آن هم وقتی که داشت می‌گفت “استایلِ کار”شان در پرس‌تی‌وی متفاوت است: خانم‌های خبرنگارِ مسیحی پوشش خاص دارند. هرچند حاضر نشد توضیح دهد چه پوششی دارند، اما به هر حال لبخندش جالب بود”.

باز هم ازدحام شد

محمد علی ابطحی در وب سیات شخصی خود به نقل خاطرات اش از سفر اخیر خاتمی به شیراز پرداخته: “پریروز با آقای خاتمی رفته بودیم شیراز. هدف اعلام شده ی سفر سخنرانی به مناسبت ایام تولد حضرت زهرا بود. در سالن خروجی فرودگاه، ملت ریخته بودند دور آقای خاتمی و عکس میگرفتند و امضا میخواستند. صادق خرازی به شوخی هی میگفت باز ازدحام شد. اشاره به تکذیبیه نیم بند خودش در مورد ادعای دست دادن آقای خاتمی در ایتالیا می کرد که گفته بود ازدحام شد. هواپیمای رفت و برگشت توپولف بود؛ هر دفعه با تأخیر؛ و مهمتر گرمای وحشتناک داخل هواپیما. فکر می کردیم موسوی لاری نرسیده. داخل هواپیما کلی آقای خاتمی پشت موسوی لاری حرف زد که یک مرتبه دیدیم آن عقب ها نشسته بوده”.

از هزار بابت غمگین ام

پیام یزدانجو هم در وبلاگ اش(فرانکولا) چنین نوشت: “هم میهن هم بسته شد. غمگین ام از هزار بابت، افسوس از این تقدیر تلخی که دست از سر ما بر نمی دارد. اما بیشتر از آن عصبانی ام از دست این بلاهتی که سیاست «بقا با هر هزینه» را به خفت «فنا به کم ترین بها» بدل کرده.

خوب یا بد؛ من از همان روز اول به ائتلاف شرقی­های سابق با کرباسچی اسبق بدبین بودم. نگران بودم، نگرانی ای که بدبختانه بی جا هم نبود. حرف هایی که کرباسچی بعد از توقیف روزنامه در مصاحبه با «روز» زده عینا همان حرف هایی است که من انتظارش را داشتم. در پاسخ به این سئوال که، خب حالا چه کار خواهید کرد؟ می گوید: «یک موقع به ما گفتند در نیاورید، در نیاوردیم. بعد به طور قانونی به ما گفتند در بیاورید، در آوردیم. حالا هم گفتند در نیاورید، در نمی آوریم دیگر. » اما چرا؟ چون «ما مطابق قانون عمل می کنیم»!

خب، من جنس کرباسچی را از همان سر ساییدن های اش بر آستان مقدس «قانون» در میزگردی می شناسم که اتفاقا” توسط همین شرقی ها ترتیب یافته بود: آن جا یکی از حاضران ایراد کرد که شما که نگاه تان به قانون این قدر غیرانتقادی است، شاید یک روزی در همین مجلس خودمان تصویب کردند که مردم از فردا نفس نکشند، آن وقت شما چه کار می کنید؟ کرباسچی جواب داد: خب، تا حد امکان سعی می کنم نفس نکشم!

خب، این همان کرباسچی ای است که قوچانی می خواست با او باقی الصالحاتی بگذارد”.

وبلاگ توهم های آدمی را زائل می کند

محمد جواد کاشی؛ در وبلاگ اش (زاویه دید) به موضوع وبلاگ نویسی از ازاویه مخاطب پرداخته و چنین نوشته است: “ننوشتن برای من یک عمل است که باید مرتکب شوم، بدان معنی که هر روز و هر ساعت باید بنشینم و ننویسم. این بدان معناست که هر روز باید فکر کنم و فکر کنم و فکر کنم و بدون اینکه مخاطبی داشته باشم، برای مخاطبم ننویسم و ننویسم و ننویسم. من به دلیل احترام به مخاطبم، خودم و نوشته‌هایم تنها زمانی می‌نویسم که حرفی برای گفتن داشته باشم و تا زمانی که حرفی برای گفتن نداشته باشم سکوت می‌کنم….. این سخن یک معنای متعارف دارد که خیلی با آن مخالفتی ندارم….. تنها زمانی باید سخن گفت و نوشت که حرفی برای گفتن هست. بنابراین کمتر باید نوشت. من خودم جزو کسانی هستم که مصداق این نصیحت هستم و دوستانی هستند که به جد و یا در قالب شوخی به من توصیه می‌کنند کمتر بنویسم….. تجربه‌ام در این مدت وبلاگ نویسی تجربه نابی است. من از آن دریافته‌ام که تنها در نسبت با مخاطب است که حرفی و سخنی برای گفتن شکفته می‌شود….. اینجا مخاطبان واقعی‌اند. توهم‌های آدمی را زائل می‌کنند و فرد را در یک محیط واقعی ارتباطی قرار می‌دهند. به او می‌آموزند که حرف‌های بسیار دارد هنگامی که تصور می‌کند حرفی برای گفتن نیست، و در عین حال او را از اریکه توهم بیرون می‌آورند هنگامی که تصور می‌کند انبوه مخاطبان در مقابل او حیرت زده ایستاده‌اند”.


یار شرق به محاق رفت

خاطره وطن خواه هم در وبلاگ اش (تیروژ که در زبان کردی به معنی آفتاب است) به داستان توقیف هم میهن نقبی زده است: “با صدای هشدار پلیس از خواب بیدار می شوی، هنوز گیج خوابی که باید لباس بپوشی و از خونه بزنی بیرون. نیم کره چپ مغزت هنوز لود نشده که وسط خیابون هاج و واج ماشین های شیک تشریفات از جلوت رژه می روند وقتی از خواب بیدار می شوی از این که همسایه رییس جمهور شدی به خودت لعنتی می فرستی. «هوگو چاوز» را در ماشین های تشریفات نمی بینی، اصلا برایت مهم نیست که بدانی رییس جمهور ونزوئلا برای دومین بار طی سال جاری ساعت ۷ صبح در خیابان پاستور چه می کند. کارهای نصفه و نیمه را تند و تند انجام می دهی. مقابل اولین دکه روزنامه فروشی بی اختیار متوقف می شوی و نگاهی به عکس تمام قد رییس جمهورت که «چاوز» را در آغوش گرفته دقایقی مکث می کنی. این تقریبا کار هر روزت شده اما ته دلت کمی قرص است که دوستانت دو روزنامه منتشر می کنند که فضای مرده مطبوعات را جانی دوباره بخشیده، شاید تو هم سهمی کوچکی داری برای دل خوشی!….

خسته ای اما امیدوار. دوستت زنگ می زند. صدایش می لرزد. ناراحت است که گاهی در این فضای به ظاهر شاداب پشت روزنامه نگار به راحتی خالی می شود، آنهم برای دفاع از حقیقت. باید دلداری بدهی. هزار بار می گویی، کار ما همین است، مگر نشنیدی باید آرام برویم تا دیده نشویم!…… تا صبح نمی خوابی، چون یار “شرق” به محاق رفته…. “

تیترهای هم میهن را چه کسی به شرق لو می داد؟

امیر عباس نخعی هم در وبلاگ اش به موضوع توقیف هم میهن پرداخت: “هم میهن را هم امروز بستند. ننوشتم توقیف موقت شد چون از این واژه لعنتی اصلا خوشم نمیاد. کدوم روزنامه توقیف موقت شده که این دومیش باشه. به این نام همه روزنامه ها رو کشتند وصدا ها را خاموش کردن. بعد از خبر توقیف تقریبا جزو اولین کسانی بودم که خودم رو به روزنامه رسوندم تا دوستانم رو ببینم. از در که وارد شدم….. بوی خفقان میومد. جمعی از روزنامه نگاران هم میهن که تقریبا تازه کار تر بودن تو راه پله های طبقه اول وپاگرد ساختمان نشسته بودن وعمده اونها سیگار به لب داشتن. فضای تلخی که پیش از این خودم در دهها روزنامه توقف شده تجربه کرده بودم ومی دونستم این همه ماجرا نیست. به تحریریه رفتم، دوست عزیزم منتجبی رو دیدم مثل همیشه روحیه شوخ طبعی وصفای خودش رو داشت. یک بیت شعر به مناسبت ورودم خوند که معنیش تقریبا این بود که چرا زودتر نیومدی وحالا که مردم بر بالینم اومدی.

کمی اون ور تر هم جواد روح بود…… همچین شنگول بود که نگو. طبیعی هم بود این افراد که بیکار نمی مونن فقط به پرونده کاری شون یک روزنامه دیگه هم اضافه شده بود. البته خوب قطعا در دلشون برای مرگ هم میهن و روزنامه ای که دوستش داشتن ناراحت بودن. به بخش دیگه روزنامه رفتم اونجا که فضا کمی متفاوت تر بود. عده زیادی دور محمد قوچانی سردبیر روزنامه جمع بودن وصدای خنده شون پیچیده بود تو فضا(انگار توقیف کنندگان خودشون رو مسخره کرده بودن). از دور وبا تکان دادن سر با قوچانی سلام کردم واون موقعی بود که رو به جمع می گفت «بچه ها حالا که تعطیل شدیم اونی که تیترهای مارو به شرق لو می داد بگه کی بود» و انفجار خنده در فضا”.

صابون زدن دل برای درگیریهای روز اول مجلس هشتم

این بخشی از آخرین پست ارسالی ثمانه اکوان به وبلاگ شخصی اوست: “اصولگرایان و به خصوص طرفداران دولت نمی توانند زیاد روی پیروزیشان در انتخابات مجلس هشتم حساب باز کنند و این همه نیروهای اصولگرا را نگران کرده. از طرف دیگه جمع شدن اصولگرایان اصلاح طلب و اصلاح طلبان به خصوص طرفداران خاتمی و هاشمی در یک جناح و جلسه های مشترک قالیباف، خاتمی و هاشمی داره راه را برای حضور قوی این دو گروه با هم در انتخابات مجلس هشتم بازمی کنه. حرف و حدیثهای متعددی هم مطرح میشه. از رسیدن ریاست مجلس هشتم به خاتمی بگیر تا برسی به ریاست جمهوری قالیباف در دور بعد.

اگه این استراتژِی واقعا صحت داشته باشه و قالیباف و هاشمی و خاتمی برای رسیدن به هدف مشترک از دور بیرون انداختن اصولگرایان این قدر به تفاهم رسیده باشند، میشه از همین حالا گفت که اصلاح طلبان و یا اصولگرایان اصلاح طلب که شخصا و قلبا اصلاح طلب هم هستند، پیروز انتخابات مجلس هشتم هستند و دوباره روز از نو روزی از نو ! از حالا دارم دلم را صابون می زنم واسه دعوا و درگیریهای روز اول مجلس هشتم ! آخ چه حالی داره خبر تهیه کردن تو مجلس هشتم!”