یک خانه را تصور کنید که خانواده ای سال های طولانی است با هم در آن زندگی می کنند. این خانواده مانند اکثر خانواده ها از پدر، مادر و چند فرزند تشکیل شده است. خانه ای که این خانواده در آن زندگی می کنند از امکانات و قسمت های مختلفی برخوردار است. این امکانات شامل اتاق های جداگانه والدین و فرزندان، حیاط، باغچه یا باغ، وسایل ضروری منزل مانند یخچال، تلویزیون، ماشین لباسشویی، جارو برقی و… و در نهایت وسایل شخصی اعضای مختلف خانواده است.
حالا تصور کنید که پس از مدتی زندگی جمعی اعضای خانواده در کنار یکدیگر، میان آنها اختلافاتی به وجود بیاید. به عنوان مثال یک یا برخی از فرزندان تصمیم بگیرند که زندگی جداگانه ای را آغاز کنند. یا اینکه یکی از والدین قصد جدایی از دیگری را داشته باشد. در صورت قرار گرفتن خانواده در چنین شرایطی، تکلیف خانه ای که آنها تاکنون به طور مشترک در آن زندگی می کردند، چه می شود؟ وسایل مشترک درون خانه که تاکنون تمام خانواده از آنها به طور مشترک استفاده می کردند چطور؟
مثلا اگر فرزند یا تعدادی از فرزندان این خانواده، قصد جدایی از دیگر اعضاء و آغاز زندگی جداگانه خود را داشته باشند، می توانند مدعی مالکیت بخشی از فضای زندگی خانه محل سکونت بشوند و بخواهند با کشیدن دیواری جدید، مثلا بخشی از حیاط خانه را به محل زندگی جدید خود تبدیل کنند؟ یا اینکه با مراجعه به ادارات مربوط، خواستار مالکیت قانونی خود بر اتاق شخصی شان بشوند؟
یا مثلا آیا این فرزند یا فرزندان می توانند تلویزیون، وسایل آشپزخانه، ضبط صوت، جارو برقی یا هر وسیله دیگر منزل که تا آن روز مورد استفاده مشترک تمام ساکنان خانه بوده را به نفع خود تصاحب و دیگران را از استفاده از آنها محروم کنند؟
طبیعی است که پاسخ به این پرسش ها منفی است. جدایی فرزندان از خانواده پس از رسیدن به سن قانونی یا جدایی والدین از یکدیگر در صورت وجود اختلافات غیر قابل حل، حق طبیعی اعضای خانواده است. اما اینکه یک یا چند عضو خانواده در هنگام جدایی، خواستار جدا کردن بخشی از خانه محل سکونت به نفع خود و مالکیت شخصی بر آن با کشیدن یک دیوار جدید شوند، مسئله ای است که باید مورد توافق تمام اعضای خانواده قرار بگیرد. استفاده جدید از وسایل مشترک منزل نیز از چنین تفاهمی پیروی می کند.
خانه ای که یک خانواده سال هاست در آن زندگی می کنند، ملک مشاع تمام اعضای خانواده است اگرچه مالکیت آن در اکثر قریب به اتفاق موارد در اختیار والدین است. بنابراین طبیعی است که دیگر اعضای خانواده این اجازه را به یک، دو یا حتی اکثریت خانواده ندهند که بخشی از فضای خانه محل سکونت یا وسایل مشترک منزل را بدون جلب رضایت و تفاهم آنها به نفع خود جلب کنند.
هرگونه تلاشی با این هدف بدون جلب رضایت دیگر اعضای خانواده حتی اگر در اقلیت باشند، به برخورد و خشونت منجر خواهد شد.
درست است که اتاق فرزندان، محل زندگی شخصی آنها در خانه است و آنها کنترل آن را بر عهده دارند اما این مسئله در هیچ کجا به معنای مالکیت آنها بر آن اتاق نیست. فرزندان خانواده تنها اجازه و امکان بهره مندی از اتاق خود و دیگر وسایل مشترک خانه را دارند نه مالکیت بر آنها را.
آشپزخانه ای که محل پخت و پز برای تمام اعضای خانواده است، اتاق نشیمنی که همه در آن می نشینند، سرویس بهداشتی که تمام خانواده از آن استفاده می کنند و… ملک مشاع همه اعضای خانه است. هیچ کدام از اعضای خانواده حق این را ندارند که به مجرد تصمیم برای جدایی از خانه، خواستار جدا کردن آشپزخانه، نشیمن، سرویس بهداشتی و دیگر فضاها و وسایل مشترک درون خانه برای خود بشوند.
اکنون تصور کنید مالک خانه که به احتمال زیاد والدین هستند با بدرفتاری و خشونت با یک، دو یا تعدادی از فرزندان خود رفتار می کنند، آنها را از استفاده اصولی از اتاق شخصی خود و دیگر وسایل مشترک منزل محروم می کنند، حق مشارکت در روند تصمیم گیری های خانه را از آنها سلب می کنند، بین آنها تبعیض قائل می شوند و در نهایت هرگونه اعتراض آنها به این بدرفتاری، بی عدالتی و تبعیض جاری را با خشونت سرکوب می کنند.
در چنین شرایطی تکلیف چیست؟ آیا می توان گفت که این سرکوب، بی عدالتی و تبعیض، مجوز جدا کردن بخشی از ملک مشاع محل سکونت را به یک یا تعدادی از اعضای خانواده می دهد؟ یا به ناراضی های سرکوب شده این امکان را می دهد که به زور و بدون جلب رضایت دیگران، برخی از وسایل مشترک زندگی را برای خود تصاحب کنند؟
به نظر می آید در صورت وقوع چنین شرایطی، مشکل به وجود آمده نه تنها حل نمی شود بلکه خشونت و نزاع میان اعضای خانواده افزایش پیدا می کند. در واقع درست است که والدین یا حتی یکی از فرزندان ممکن است با رفتار غیر صحیح خود در منزل، زمینه نارضایتی را در بخشی از اعضای خانواده فراهم کند اما جدا کردن بخشی از فضای ملک مشاع محل سکونت بدون جلب رضایت همه اعضای خانواده، نه راه حل عملی است (زیرا به خشونت و نزاع می انجامد) و نه راه حل حل درست است (چون در آن همه اعضای خانواده ضرر می کنند. هم آن عضوی که با جدا کردن محل سکونت خود از دیگر امکانات مشترک منزل محروم شده و هم آن دسته از اعضای خانواده که گناه و تقصیری در این خصوص نداشته اند، از بهره مندی مشاع از یک فضای جمعی محروم می شوند).
ایران ما مشابه چنین خانواده ای است. پدر خانواده (دولت) منابع غنی موجود در آن را بین ساکنان (فرزندان) ناعادلانه توزیع می کند، بخش عمده آنها را از مشارکت آزادانه و امن در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های خرد و کلان کشور محروم می کند، حقوق اساسی مردم نقاط مختلف را سلب می کند و اعتراضات به این بی عدالتی، تبعیض و ظلم را با خشونت سرکوب می کند.
راه حل پایان دادن به این وضعیت، برقراری یک حکومت دموکراتیک، ملی و ملتزم به اجرای مبانی جهانشمول حقوق بشر در کشور است. در چنین نظامی، اثری از تبعیض و بی عدالتی به دلایلی مانند دین، مذهب، زبان و قومیت نیست. امکانات غنی و فراوان کشوری به پهنای ایران بین تمام ساکنان آن به طور برابر توزیع خواهد شد و تمام مردم بدون هیچ تبعیضی از کلیه امکانات و مواهب مشارکت سیاسی و اجتماعی برخوردار خواهند بود.
همانگونه که یک خانه، ملک مشاع تمام ساکنان آن است، کشور ایران نیز ملک مشاع تمام ساکنان آن است. همه مردم ایران به یک اندازه در همه جغرافیای آن دارای حق هستند همانطور که همه آنها بلا استثنا در تمام امکانات و مواهب ناشی از ثروت این کشور شریک هستند.
یک ساکن خراسان به همان اندازه در آذربایجان حق دارد که یک ساکن آذربایجان در خوزستان و یک خوزستانی در مازندران و یک مازندرانی در اصفهان و یک اصفهانی در شیراز و یک شیرازی در کردستان و یک کرد در تهران. اهالی ایران همگی ساکن خانه ای مشاع به نام ایران هستند و باید از همه حقوق مربوط به آن به طور برابر برخوردار باشند.
یک دولت ملی و باکفایت، مسئول توزیع عادلانه ثروت در ایران و بهره مند کردن همه ایرانیان از امکان مشارکت سیاسی و اجتماعی در خرد ترین تا کلان ترین تصمیمات و جایگاه های کشور است.
تشکیل چنین دولتی وظیفه تمام ایرانیان است نه اینکه عده ای هرچند اندک با پاک کردن صورت مسئله، خواستار جدا کردن بخشی از خاک ایران به بهانه تبعیض های موجود باشند.
برخی طرفداران نظریات واگرایانه اخیرا به گونه ای صحبت می کنند که گویی تکلیف یک منطقه مشخص از خاک ایران از هم اکنون مشخص است و تنها ساکنان آن یک منطقه حق تصمیم گیری درباره آن را دارند.
باید یادآوری کرد که سرزمینی که امروزه به نام ایران در نقشه های جغرافیایی وجود دارد، با تمام مناطق درون آن، سرزمینی است که در 2500 سال گذشته با همین نام وجود داشته و ملک مشاع تمام ساکنان آن بوده است.
بر این مبنا امکان این وجود ندارد که گفته شود یک ایرانی متعلق به هر نقطه ای از این کشور، از امروز دیگر هیچ حقی در نقطه ای دیگر از آن ندارد. بدون یک مفاهمه ملی درباره کلیت ایران، هرگونه واگرایی می تواند به نزاعی خشونت بار میان ساکنان تاریخی این ملک مشاع منجر شود.